در بخش اول از بررسی عملکردهای دولت ایالات متحده در دوران ریاست جمهوری جورج دبلیو. بوش، عملکرد وی را درحوزه علم و فناوری مطالعه کردید. در بخش دوم این گزارش، دکلان باتلر، گزارشگر ارشد نیچر از عدم موفقیت ایالات متحده در تلاش برای کاهش خطر گسترش تسلیحات هستهای حرف میزند.
فرانک وان هیپل، کارشناس تسلیحات هستهای دانشگاه پرینستون در نیوجرسی، با تأسف میگوید: «از کجا شروع کنم، در این مورد میتوان یک کتاب نوشت».
او از دلایلش برای اینکه چرا فکر میکند دولت جورج بوش باعث آسیب دیدن پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای شده است، میگوید. لیست بلندبالای او شامل جنگ عراق هم میشود؛ و اینکه وی پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای (ان. پی. تی) را نادیده گرفته؛ با پیمان جامع منع آزمایشهای هستهای مخالفت کرده؛ برای تعقیب سامانه دفاع موشکی تلاش کرده؛ موافقتنامه هستهای غیرنظامی هند و آمریکا را امضا کرده و از همه بدتر، معاهده کاهش تسلیحات هسته ای را زیر پا گذاشته است! هیپل میگوید: « دولت بوش بیشتر از آنکه بتوانید فکرش را بکنید، به توافق منع گسترش لطمه زده است».
اظهارنظرهای او هم مانند بسیاری از کارشناسان تسلیحات هستهای پر از افسوس و حسرت است. کریستوفر پاین، کارشناس تسلیحات هستهای انجمن دفاع از منابع طبیعی، NRDC واقع در واشنگتن میگوید: «ما شاهد عدم توجه به پیمان منع گسترش در این سالها بودیم. میشود اینطور گفت که بسیاری از تلاشها در این زمینه از بین رفت و ما به عقب برگشتیم. از هر زاویه که نگاه کنیم، نکته مثبتی وجود ندارد».
برای دانیل کیم بال، مدیرعامل انجمن کنترل جنگافزارها در واشنگتن، میراث دوران ریاستجمهوری بوش، جهانی است که به واسطه تهدید تسلیحات هستهای، امنیت و ثبات دهههای قبل را ندارد. کیم بال توضیح میدهد: «پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای سالهاست به روابط متقابل مبتنی بر سیستم شکننده اعتماد، اطمینان، دیپلماسی و کنترل مرتب کشورها توسط ان.پی.تی وابسته است».
کارشناسان میگویند در حالی که نقض آشکار معاهده ان.پی.تی توسط بعضی کشورها مانند کره شمالی نگرانی عمیقی را در سطح جهان ایجاد کرده، کاهش تعهد به پیمان منع گسترش و عدم شفافیت مواضع دولت بوش در این 8 سال، به تنهایی لطمههای تازهای را به این معاهده وارد کرده است؛ تا آنجاکه عدهای از کارشناسان، شرایط ناامید کننده فعلی را با افسردگی حاصل از رکود عظیم اقتصادی جهان مقایسه میکنند.
به عنوان مثال، جوزف کرنسیون، رئیس بنیاد Ploughshares در سنفرانسیسکو، کالیفرنیا که برای منع استفاده از تسلیحات هستهای و جلوگیری از گسترش آنها تلاش میکند، در شماره نوامبر گذشته نشریه آرمز کنترل تودی (کنترل جنگ افزارها، امروز) نوشته است: «بوش همانند سرمایهداری دفترش را ترک میکند که چون حاضر به پذیرش ریسک خارج شدن از دفتر و ورشکستگی در وال استریت نیست، تمام ثروتش را در یک قمار میبازد و یک شبه، تمام اندوخته چند ده ساله را به بدهی و کسری تبدیل میکند و با سوء مدیریتش، رشتهای از مشکلات را به وجود میآورد که به بحران و از دست رفتن حاصل تلاش تمام این سالها منجر میشود».
کیم بال میگوید: «دولت بوش آشکارا از قوانین وضع شده برای کنترل جنگافزارها و توافقات خلع سلاح فاصله گرفته است. مثال بسیار واضح آن ان.پی.تی است». کیم بال و دیگر کارشناسان کنترل جنگافزارها، همگی در درجه اول به این اذعان دارند که ساختار ان.پی.تی و قوانین آن به اندازه کافی بازدارنده نیست؛ اما این را هم نادیده نمیگیرند که این معاهده با ایجاد فضای دیپلماتیک و قانونمند از توسعه زرادخانههای جدید تسلیحات هستهای در کشورهای دیگر جلوگیری کرده است.
گرچه هند، پاکستان، اسرائیل و کره شمالی تسلیحات هستهایشان را از سال 1347 / 1970 تاکنون، یعنی همان سالهای اجرای قوانین ان.پی.تی توسعه دادهاند، با این حال کارشناسان معتقدند این معاهده تأثیر مثبتی بر کاهش روند تولید تسلیحات هستهای داشته است. آنها میگویند بدون اجرای معاهده، شاید بین 30 تا 40 کشور در حال حاضر به تسلیحات هستهای دست یافته بودند که در این صورت، خطر دستیابی غیرقانونی به این سلاحها و انجام اعمال تروریستی با استفاده از تسلیحات هستهای چندین و چند برابر میشد.
علیرغم این خطر، ربکا جانسون، مدیر و مؤسس بنیاد خلع سلاح دیپلماتیک در لندن، معتقد است با اینکه کاخ سفید در این 8 سال در چندین معاهده کنترل جنگافزارها شرکت داشته و تمام آنها ایالات متحده را موظف به پذیرش این وظیفه کردهاند، اما در عمل تغییر چندانی به وجود نیامده است. پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر2001، ایالات متحده به صورت آشکار قلب معاهده بزرگ ان.پی.تی یعنی خلع سلاح هستهای را نادیده گرفته است.
بده-بستان تسلیحاتی
به موجب این پیمان، پنج کشور آمریکا، روسیه، چین، فرانسه و انگلستان (اعضای دائمی شورای امنیت) که قبل از اجرای ان.پی.تی در یازدهم دی 1347 مجهز به تسلیحات هستهای بودند، موظف به خلع سلاح هستهای میشدند. این کشورها به شکل ضمنی از انجام معاهده طفره رفتند و به توافق بر سر اینکه از تسلیحات هستهای فقط به عنوان «آخرین تیر کمان» و در صورتی که مورد حمله هستهای قرار بگیرند، استفاده خواهند کرد، بسنده کردند. در مقابل، کشورهای دیگر در مورد عدم گسترش تسلیحات هستهای توافق کردند، البته ان.پی.تی استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای را حق جداناپذیر همه کشورهای جهان دانست.
به هر حال، دکترین بوش پسر در سال 1380 /2002 که حاصل بازنگری توان نظامی و سیاستهای هستهای ایالات متحده بود، واقعیت زشت پس از جنگ سرد را به وضوح نشان میداد. از دیدگاه او تسلیحات هستهای، جنگافزارهای مورد علاقه روسیه یا چین برای کشتار جمعی نیست؛ اصلا حقیقت قرن بیست و یکم، آغاز جنگ هستهای تمام عیار نیست. ترس نزدیکتری وجود دارد و آن، استفاده تروریستی از تسلیحات هستهای است. پاین میگوید: «این فاجعه است! ما از معاهده منع گسترش نتیجه معکوس گرفتهایم».
بر اساس ا این دکترین، بوش زرادخانههای هستهای آمریکا را عامل بازدارنده میداند و نه صرفا آخرین تیر کمان؛ و میخواهد آنها را به عنوان جزیی از ابزارهای جنگی استفاده کند. به عنوان مثال، این دکترین نهتنها به ایالات متحده اجازه میدهد در جنگ هستهای علیه کشورهای مظنون به تولید تسلیحات کشتار جمعی پیشدستی کند، که برای اولینبار بهکارگیری آنها را علیه کشورهای فاقد تسلیحات هستهای نیز مجاز میداند.
آمریکا دارد با اجازه تولید تسلیحات کمدامنه هستهای که میتوانند علیه اهداف غیرهستهای مانند سنگرهای مستحکم زیرزمینی مورد استفاده قرار بگیرند، خط قرمز میان تسلیحات فعلی و تسلیحات هستهای را از بین میبرد. باتس گیل، مدیر انستیتو تحقیقات صلح جهانی در استکهلم میگوید: « آمریکا دارد با تکیه بر این دکترین، کشورهای رو در رو با ایالات متحده را غیرمستقیم به ساخت و گسترش تسلیحات هستهای تشویق میکند. این طرز تفکر به اصطلاح نوین، کشورهایی مانند ایران وکره شمالی را به ساخت تسلیحات هستهای به عنوان عامل دفاع علیه حملات احتمالی آمریکا تشویق میکند و از سوی دیگر، دستیابی این دو کشور به این جنگ افزارها، باعث موج تازهای از مسابقه تسلیحاتی میان کشورهای آسیایی، خاور میانه و همسایگان این کشورها میشود».
کیم بال میگوید: «اینکه بوش در ابتدا حاضر به مذاکره با این کشورها نشد، مشکل را پیچیدهتر کرده است. حداقل نتیجه این شانس از دست رفته، آزمایش هستهای پیونگیانگ در سال 1384 / 2006 است و اینکه ایران، اگر بخواهد، چند ماهی بیشتر تا دستیابی به اورانیوم مناسب برای ساخت بمبهای هستهای فاصله ندارد. درحالیکه همه این فرصتها از دست رفته، تازه آمریکا باب مذاکره با کره شمالی را باز کرده و میخواهد برای گفتگو با ایران تلاش کند».
از دیدگاه کارشناسان، دکترین بوش در سطح بینالمللی هم ان.پی.تی را نادیده گرفته و تأثیرات مأیوسکنندهای بر پذیرش معاهده منع گسترش داشته است. ایالات متحده نقش مستقیمی در بینتیجه نگاه داشتن کنفرانس دورهای ان.پی.تی در سال 1383 / 2005 داشت که در آن، تلاش کشورهای عضو برای اجرایی کردن 13 گام مهم تصویب شده در دوره قبل یعنی سال 1378 /2000 به شکست منجر شد. این گامها شامل پیمان منع انجام آزمایشهای هستهای و معاهده جلوگیری ازتولید مواد شکافتپذیر برای جلوگیری از ساخت غیرقانونی تسلیحات نظامی جدید بود.
گیل میگوید: «امضای توافقنامه هستهای بین آمریکا و هند، به منظور از بین بردن تحریمهای بین المللی علیه این کشور، ضربه بعدی را به ان.پی.تی وارد کرد. این توافق تاریخی خطرناک حکم پاداش برای کشوری را داشت که از امضای معاهده ان.پی.تی سر باز زد و به تولید تسلیحات هستهای ادامه داد. علاوه بر این، موجبات نارضایتی کشورهایی را فراهم کرد که فعالیتهای هستهایشان را متوقف کرده بوند تا در آینده به عضویت ان.پی.تی درآیند. در یک کلام، این اقدام صحیحی نبود. همچنین، در سال 1380 / 2002، ایالات متحده آغاز برنامهای را برای استقرار سیستم سپر ضد موشکی علیه کلاهکهای هستهای اعلام کرد، که هم معاهده منع استفاده از موشکهای بالستیک را که در سال1349 / 1972 بین این کشور و شوروی امضا شده بود، زیر پا میگذاشت؛ و هم توافق منع گسترش تسلیحات هستهای را نادیده میگرفت».
پاول پادویگ، کارشناس امور تسلیحاتی روسیه در مرکز امنیت بینالمللی و همکاریها در دانشگاه استانفورد، کالیفرنیا میگوید: «عقب نشینی از اجرای یک پیمان مهم برای کنترل جنگافزارها، آنهم توسط یک قدرت جهانی، بدعتی بسیار خطرناک است».
دولت بوش توپ کاهش تسلیحات هستهای را هم به زمین روسیه انداخت. کاهش حجم زیادی از زرادخانهها به عنوان بخشی از معاهده کاهش تسلیحات استراتژیک که توسط ریگان در سال1359 / 1982 مطرح شد، فقط تا پایان این سال مهلت داشت، اما هیچ تلاشی برای تمدید آن انجام نشد. دولت بوش عمدا تصمیم گرفت هیچ موافقتنامه تازهای وجود نداشته باشد. به این شکل تمام منافع علمی و صحبتهای دیپلماتیکی که این توافقنامه میان اعضا ایجاد کرده بود، از میان رفت.
نقاط قوت این سالها
نکات مثبتی هم در سالهای ریاست جمهوری بوش پسر وجود دارد. سیاست پشت پرده آمریکا و انگلستان که لیبی را به توقف برنامه تولید تسلیحات کشتار جمعی در سال1381 / 2003 ترغیب کرد، یکی از این نمونه ها است. در همین سال ایالات متحده به نابودی شبکه گسترده بازار سیاه اورانیوم غنیشده و تسلیحات هستهای که توسط عبدالقادر خان، رئیس پیشین برنامه هستهای پاکستان رهبری میشد، کمک کرد. پیش قدمی این کشور نیز در انبارسازی مطمئن و امن مواد اولیه تسلیحات هستهای تا حدودی باعث پیشرفت این روش در سراسر جهان شد.
ون هیپل میگوید: «یکی از پیشرفتهای مثبت دیگر، گرچه از زمان ریاستجمهوری بیل کلینتون آغاز شد، برنامه عملیاتی نگهداشتن تسلیحات هستهای است که از سال1372 / 1994 برای حفظ و نگهداری این سلاحها ایجاد شد و به شبیهسازی و فیزیک بیش از آزمایشهای هستهای وابسته است. این برنامه مخالفان را به مبارزه طلبیده، چون به خوبی نشان داده است که کلاهکهای هستهای موجود در آمریکا آنقدر قابل اعتمادند که نیازی به جایگزینی قریبالوقوع نداشته باشند».
جانسون میگوید: « به نظرم بزرگترین پیشرفت در منع گسترش تسلیحات هستهای همین سالها در آمریکا ایجاد شده است، البته نه توسط دولت ایالات متحده که در مخالفت با سیاستهای آن. این دودستگی به یک توافق بزرگ برای خلع سلاح هستهای منجر شده است. توافق عمومی مبنی بر اینکه تسلیحات هستهای بیش از آنکه شانسی بالقوه برای نجات کشورها باشند، میتوانند هدف خطر بزرگ حملات تروریستی علیه همان کشورها قرار بگیرند، دارد قوت میگیرد. از سوی دیگر، وجود حجم عظیمی از تسلیحات هستهای، انباشت تعداد قابل توجهی تسلیحات شکافتپذیر در شرایطی نه چندان امن و مطمئن در گوشه و کنار جهان، همگی به گسترش وحشت از این تهدید دامن زده است.
نتیجه این نگرانیها، آغاز پروژهای جامع متشکل از سام نان، مدیر سابق کمیته سرویسهای تجهیز شده در مجلس سنا و یکی از مدیران «پیشگامان تهدیدهای هستهای»، سازمانی غیرانتفاعی که برای کاهش تهدیدهای هستهای و دیگر تسلیحات کشتار جمعی تلاش میکند؛ جورج شولتز و هنری کیسینجر، سناتورهای قدیمی ایالات متحده؛ و ویلیام پری، وزیر دفاع پیشین آمریکا بود. این پروژه قصد دارد کشورهای دارای تسلیحات هستهای را خلع سلاح کند و به همین دلیل از حمایت خوب رژیم جهانی جهت مقابله با گسترش تسلیحات هستهای و استفاده تروریستی از آن برخوردار است.
حرکت همسوی دیگری نیز به وسیله کمپین «گلوبال زیرو» متشکل از شناخته شدهترین چهرههای سیاسی قرن، مانند جیمی کارتر، رئیسجمهور سابق ایالات متحده و بسیاری از رؤسای جمهور پیشین کشورها، برای همراهی با این جریان ماه قبل در پاریس برگزار شد.
کنفرانس بازبینی آتی ان.پی.تی در سال 1388 / 2010 نشان خواهد داد چقدر این تلاشها به ثمر رسیده است. کارشناسان به این نشست بسیار خوشبین هستند، چرا که باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده، تلاش برای خلع سلاح هستهای و منع گسترش را یکی از رئوس مبارزات انتخاباتیاش قرار داده بود.
کیم بال میگوید: «ما اینجا در ایالات متحده داریم شانس تغییر استراتژی منع گسترش و خلع سلاح هستهای را بدست میآوریم». وان هیپل نیز میگوید: « هیچ وقت نمیتوانیم تمام زمان از دست رفته را دوباره بدست بیاوریم، اما حس میکنم الان زمانی است که باید تمام توانمان را برای دوباره ساختن فرصتهای از دست رفته در دولت جورج بوش بهکار بگیریم».
نیچر، شماره 7227- ترجمه: محبوبه عمیدی
نظر شما