این روزها به لطف دوستی و برای کاری مشغول شدهام تا دربارهی مفهوم نژادپرستی روزمره (everyday racism) و عمومیتر از آن تبعیض روزمره (everyday discrimination) بخوانم و بدانم. طبیعتا جنبههای زبانی این موضوع از جنبههای رفتاریش برای من بیشتر کنجکاویبرانگیز است و خواندن دربارهشان برایم جذابتر است.
برای تعریفی از نژادپرستی و تبعیض روزمره میتوانم بگویم نژادپرستی یا تبعیض روزمره شکل کُدگذاریشده، درون خزیده، پنهان و در ظاهر ظریف رفتارهای نژادپرستانه یا تبعیضآمیز است که در گفتار و رفتار فردی، گروهی، سازمانی یا اجتماعی ریشه دوانده و خانه گرفته است و اغلب خودآگاه نیست.
برای مثالی از رفتار تبعیضآمیز روزمره میتوان به جوکهای قومیتی اشاره کرد. شاید بسیاری از شما تجربه کرده باشید که وقتی به کسی که مرتکب چنین عملی میشود تذکر میدهید که این رفتارش نژادپرستانه است با باوری از عمق جان میگوید که این فقط یک جوک است. فرض خطای او این است که جوک نمیتواند نژادپرستانه باشد و رفتار نژادپرستانه حتما باید جدی و آشکار باشد. به بیان دیگر کدگذاری و درونخزیدگی این رفتار نمیگذارد نژادپرستانه بودن آن به چشم بیاید.
از دیگر رفتارهای تبعیضآمیز روزمره رفتار زبانی بسیاری از مردم با انسانهای ناتوان جسمی، حرکتی یا ذهنی است. به کار بردن عبارتهایی نظیر «مگه کور بودی؟» و «مگه کر بودی؟» و «دستت چلاق میشد اگه این کار رو میکردی؟» و «از تو منگلتر ندیدهام» مصداقهای بارز تبعیض روزمره است.
عیب بزرگ تبعیض روزمره این است که آسیب ناشی از خشونت را به افراد مورد تبعیض میرساند اما کسی متوجه این آسیب و خشونت نمیشود و در نهایت هم با یک قضاوت و خوشبینی اخلاقی و گفتن عباراتی مانند «منظورم این نبود» یا «حالا اون که قصدی نداشت» در ظاهر رفع و رجوع میشود. در حالی که آثار سوء آن رفع نمیشود و ماندگار است.
دیدم که وزیر کشور - و این تنها یک مثال است نه تلاشی برای تخطئهی وزیر کشور - در نقد صدا و سیما گفته است «اگر تلویزیون بهجای برنامههای سطحی و کممحتوا که فقط نقش سرگرمی دارد، دوربین را روی دوش یک انسان نابینا میگذاشتند تا در شهر بگردد و مسائل جامعه را به تصویر بکشد، موفقتر از این بود که اکنون هست.»
همه میدانیم که او قصد نداشته به نابینایان توهین و با آنان خشونت کند؛ چیزی که ممکن است بعضی ندانند این است که این اثر خشونتبار این گفته را بر نابینایان نمیکاهد. بدترین نتیجهی چنین تبعیضهای روزمرهای عادت کردن قشر تحت تبعیض است. برای مثال در اینجا نابینایانی که میگویند «من که ناراحت نشدم» در عمل به این رفتار ناشایست عادت کردهاند.
این عادت کردن را بگذارید در برابر آموزش «قاعدهی نخست انسان» در بعضی از کشورها. در این کشورها به کودکان در مدرسه میآموزند که وقتی میخواهند از یک جامعهی انسانی محدود نام ببرند حتما اول عبارت «انسانها» را به کار ببرند. مثلا هرگز نگویند معلولان، یا نابینایان، یا ناشنوایان، یا سیاهپوستها، یا مسلمانها؛ بلکه بگویند انسانهایی که معلول هستند، انسانهایی که نابینا هستند، انسانهایی که ناشنوا هستند، انسانهایی که سیاهپوست هستند، و انسانهایی که مسلمان هستند، تا از یاد نبرند که آنان قبل از هر چیز مثل خودشان انسان هستند.
نظر شما