اين پررنگ شدن جبهه پايداري كه روزي به عنوان بار اضافي در اردوگاه اصولگرايي محسوب ميشد چند دليل دارد. نخست اينكه چنددستگی در جريان اصولگرايي موجب شده تا هر گروه و تشكلي اين احساس را داشته باشد كه از تصميمگيران اصلي جريان است و ميتواند براي سايرين تعيين تكليف كند. دليل ديگر اين است كه جريان اصولگرايي در انتخابات پیشرو فاقد شخصیتی محوری است و هر طيف اين جريان، خود را به عنوان مسئول تعيين راه به رسميت ميشناسد و حاضر نيست به ديدگاههاي طيف ديگر تمكين كند.
مثلا آقاتهراني در قامت دبيركل جبهه پايداري ميگويد كه براي شهرستانها برنامه نداريم اما از سوي ديگر نبي حبيبي در قامت دبيركل حزب موتلفه از برنامه وسيع اين حزب براي شهرستانها خبر ميدهد. اين دوگانگي رفتاري در اردوگاه اصولگرايي در نهايت منتج به شكستهاي جريان اصولگرايي ميشود كه نمونه آن انتخابات رياستجمهوري سال92 است كه كانديداها قائل به كنار رفتن به نفع ديگري نبودند و همين تشتت آرا سبب باخت آنها شد. همچنین نبايد فراموش كرد انتخابات مجلس دهم براي اصولگرايان در حكم حفظ پایگاه است و آنها در صورت به دست نياوردن نتيجه مطلوب به دليل شكافها و اختلافاتي كه با آنها درگير هستند شاید ديگر نتوانند به عنوان يك بال سياست ايران به ايفاي نقش بپردازند.
2727
نظر شما