وقتی همه ملاک‌های ازدواج کامل است، اما دل نمی‌خواهد؛ چه باید کرد؟

در این مصاحبه موضوع «عاقلانه انتخاب کن، عاشقانه زندگی کن» به بررسی تعادل بین عقل و احساس در انتخاب همسر پرداخته می‌شود. مفهوم «عاقلانه انتخاب کن، عاشقانه زندگی کن» به ما یادآوری می‌کند که صرفاً تکیه بر ملاک‌های عقلانی کافی نیست و باید به عشق و علاقه نیز توجه ویژه‌ای داشت. که انتخاب همسر باید به‌طور همزمان عقلانی و عاشقانه باشد و نباید این دو عنصر به‌صورت مستقل از یکدیگر در نظر گرفته شوند.

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ،ازدواج به‌عنوان یکی از مهم‌ترین انتخاب‌های زندگی هر فرد، تأثیر عمیق و ماندگاری بر آینده‌اش دارد. در این انتخاب، توازن میان عقل و احساس می‌تواند سرنوشت‌ساز باشد و به خوشبختی یا ناکامی منجر شود و ما در این مصاحبه، به واکاوی اهمیت این توازن و جایگاه و میزان اهمیت علاقه و عقل در گزینش همسر خواهیم پرداخت.

بنا بر روایت حوزه نیوز، در این گفت‌وگو، در محضر حجت الاسلام علی اکبر مظاهری، کارشناس و مشاور خانواده هستیم و بر آنیم تا در خصوص اهمیت توازن بین عقل و احساس در گزینش همسر، اندیشه‌های ارزشمندی را با شما در میان بگذاریم.

* با تشکر از فرصتی که در اختیار خبرگزاری حوزه قرار دادید، به نظر شما مفهوم "عاقلانه انتخاب کن، عاشقانه زندگی کن" دقیقاً به چه معناست؟ آیا این جمله صحیح است؟ و این موضوع در زندگی و جامعه امروزی نیز اهمیت و کاربرد دارد؟

موضوع ازدواج جوانان، از مسائل اصلی و حائز اهمیت است و در این میان، انتخاب همسر نقشی کلیدی ایفا می‌کند. پس از انتخاب، مهم‌ترین چالش، مدیریت زندگی مشترک خواهد بود. محور این گفت‌وگو یعنی پیوند زندگی عاقلانه و عاشقانه، نکته‌ای بسیار مهم است.

در جامعه‌ی امروز، این باور رایج است که «عاقلانه انتخاب کن، عاشقانه زندگی کن»؛ اما این گزاره، اگرچه صحیح ولی کامل نیست و بنده می‌خواهم فصلی جدید به آن بیفزایم تا این مسئله، غنا و ژرفای بیشتری یابد.

انتخاب کورکورانه، وقتی منطق قلب را نادیده بگیرد

در فرایند انتخاب همسر، ما به یک اندازه نیازمند عقل، دل، خردورزی و عشق هستیم. حال پرسش اینجاست: چرا در انتخاب، عقل را فعال کنیم و دست و پای عشق و دل را ببندیم؟

چه ضرورتی دارد که این دو جنبه را از هم تفکیک کنیم؟ به همین ترتیب، در زندگی مشترک نیز، هم به عقل نیازمندیم و هم به دل.

و پرسشی دیگر: چرا باید پس از انتخاب همسر و آغاز زندگی مشترک، عقل را به محاق برده آن را کنار بگذاریم و افسار زندگی را تماماً به دست دل و عشق بسپاریم؟

خیر، ما در هر دو مرحله به یکسان نیازمند عقل و عشق هستیم. جامعه‌ی ما این مسئله را در قالب ضرب‌المثلی رایج باور کرده است: “انتخاب عاقلانه، زندگی مشترک عاشقانه.” اما ما می‌گوییم: «انتخاب عاقلانه و عاشقانه، زندگی مشترک نیز عاقلانه و عاشقانه.»

در هر دو عرصه، به یک اندازه به عقل و عشق نیازمندیم. نباید هیچ‌کدام را در هیچ مرحله‌ای تعطیل یا نادیده بگیریم. این، تصحیح و تکمیلی است بر آن جملهٔ معروف در جامعه‌ی ما.

حال، سوال اینجاست: چگونه این مهم را محقق سازیم؟

وقتی می‌خواهیم عاقلانه انتخاب کنیم، ملاک‌ها را مشخص می‌کنیم، آنچه به صلاح و سود زندگی است را بررسی می‌کنیم و صلاحدیدها را مدنظر قرار می‌دهیم. بله، این رویکردی عقلانی است و باید هم چنین باشد. اما اگر در این مرحله، عشق و دل را لحاظ نکنیم، انتخاب ما ناقص می‌ماند.

ممکن است کسی را انتخاب کنیم که تمامی ملاک‌های مدنظر را داشته باشد؛ باایمان باشد، اخلاق نیکو داشته باشد، از اصالت خانوادگی برخوردار باشد و توانایی ادارهٔ زندگی را نیز دارا باشد، اما به دل ما ننشیند، او را دوست نداشته باشیم و از او خوشمان نیاید. این انتخاب، ناقص است.

نباید بزرگترها، خانواده‌ها و مشاوران به جوانان بگویند: «اگر این پسر یا دختر عاقل است و ملاک‌ها را داراست و توان ادارهٔ زندگی را دارد، دیگر مهم نیست که او را دوست داشته باشید یا نه.» خیر، مهم است!

و من دراین باره مثال یا تجربهٔ مشاوره‌ای بسیار دارم.

اهمیت ایجاد علاقه قبل از عقد

نکتهٔ دیگری که در این باره در جامعهٔ ما رایج است و بسیار اشتباه و زیان‌بار است، این است که پسر یا دختر در مرحلهٔ انتخاب، ملاک‌ها را می‌بینند که تأمین شده است؛ فرض را بر این می‌گذاریم که تمامی ملاک‌ها در حد کمال وجود دارد، اما هنوز به او علاقه‌مند نیستند.

در این شرایط، بزرگترها - و متأسفانه حتی عالمان و دانایان - می‌گویند: «حالا ازدواج کنید، علاقه بعداً به وجود می‌آید. خطبهٔ عقد که خوانده شود، علاقه ایجاد می‌شود و خدا علاقه را به دل‌هایتان می‌فرستد!» این سخن اشتباه است و هیچ تضمینی برای آن وجود ندارد.

این نه تنها در دین ما وجود دارد، بلکه در روانشناسی نیز ریشه دارد و بنده در تجربه‌های مشاوره‌ام به عینه شاهد آن بوده‌ام که اگر قبل از عقد، علاقه شکل نگیرد، هیچ تضمینی وجود ندارد که پس از آن ایجاد شود.

مگر نه اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به شخصی که دختری را عقد کرده بود اما او را ندیده بود، فرمودند: «لو نظرت الیها، اگر او را دیده بودی، امید اینکه زندگیتان دوام بیشتری داشته باشد، بیشتر بود.»

این حدیث را باید بازگو کنیم و این روایت، سخن شخص پیامبر اکرم (ص) است. بنده این مطلب را در کتاب «جوانان و انتخاب همسر» در فصل «گزینش» نوشتم و در مشاوره‌هایم نیز بر آن تأکید می‌کنم: تا علاقه ایجاد نشده، عقد نکنید.

این کتاب «جوانان و انتخاب همسر» مربوط به سی سال پیش است، زمانی که جامعه مانند امروز باز نبود، اما ما آن زمان این را گفتیم و حالا که تنوع‌ها بیشتر شده و جوانان عشق، علاقه و عشق‌ورزی را فهمیده‌اند، این موضوع مهم‌تر شده است. (لو نظرت الیها)؛ این سخن پیامبر اکرم (ص) بسیار متروک است و بنده کمتر دیده‌ام که در سخنرانی‌ها، درس‌ها و کتاب‌ها مطرح شود که ایشان فرمودند که باید می‌دیدی!

مگر نه اینکه عمر به مغیره بن شعبه گفت که قبل از عقد، موهای او را ببین؛ زیرا موها نیز یکی از مظاهر جمال و زیبایی هستند. روایات زیادی در این باره داریم که می‌فرماید قبل از عقد این‌ها چقدر می‌توانند همدیگر را نگاه کنند؟

این‌ها مربوط به همان دل و عشق می‌شود. اگر فقط عقل باشد، چه نیازی به «لو نظرت الیها» است؟

چون عقل می‌گوید این دختر یا این پسر متدین است، مؤمن است، خانواده‌اش خوب هستند و توانایی ادارهٔ زندگی را دارد. حالا ما دوستش نداریم، حالا به دل ما ننشسته، اشکالی ندارد، بعد از عقد این علاقه ایجاد می‌شود!

ما در معارف دینمان چنین چیزی نداریم، بلکه برعکس آن را داریم؛ اینکه حتماً قبل از عقد باید به دل نشستن تأمین شود.

تصمیم گیری وقتی علاقه و عقل در تقابلند

این یک اسلوب مشاوره‌ای است که بنده تجربه کرده‌ام؛ اگر همه چیز تأمین باشد و دختر و پسر بارها و بارها با خانواده‌هایشان برای مشاوره نزد من آمده باشند، اگر ببینم که یکی از آن‌ها علاقهٔ کافی ندارد، ازدواج را تأیید نمی‌کنم. البته رد هم نمی‌کنم! می‌گویم مسیر را ادامه دهید.

در کتاب‌هایمان نوشته‌ایم و در کانال «از زبان مشاور» هم هست. مثلاً نیلوفر و محسن (اسامی مستعار) پنج شش جلسه آمده بودند، خانواده‌ها خیلی همکاری می‌کردند، دختر و پسر هم انصافاً خوب بودند، اما پسر به دختر علاقه‌مند شده بود، در حالی که دختر هنوز علاقهٔ کافی نداشت. البته نفرت هم نداشت (اگر نفرت داشت که منفی بود)، اما هنوز به قدر کافی علاقه‌مند نشده بود. ما می‌گفتیم صبر کنید و مهر تأیید نمی‌زدیم. آنجا نوشته‌ام که این دو پس از چندین جلسه علاقه ایجاد شد و ازدواج کردند و زندگی فرخنده‌ای هم دارند.

یک نکته را اینجا عرض کنم؛ پسرها زودتر دل‌بسته می‌شوند. این را در مشاوره‌هایم دریافته‌ام. پسرها زودتر علاقه‌مند می‌شوند. ما می‌گوییم که میزان علاقه باید به هفتاد و پنج، هشتاد درصد برسد. پسرها چند جلسه که می‌روند، می‌گویند که ما صد درجه شدیم! بعضی‌ها به شوخی می‌گویند که اصلاً ما صد و هشتاد درجه علاقه‌مند شدیم، ولی دختر هنوز تردید دارد و روی پنجاه، شصت یا حتی هفتاد درصد است، می‌گوییم صبر کنید.

برخلاف آنچه که در مصاحبه‌هایمان خلاف فرهنگ‌های غلط جامعه را هم تصحیح می‌کنیم، برخلاف اینکه معروف است که دخترها زودتر دل می‌بندند، زودتر عاشق می‌شوند و زودتر به نتیجهٔ مثبت می‌رسند، خیر، چنین نیست!

ممکن است دلبستگی و وابستگی ایجاد شود، اما عشقی به مقدار کافی در دخترها دیرتر ایجاد می‌شود و علاقه دیرتر شکل می‌گیرد و پسرها هستند که زودتر علاقه‌مند می‌شوند.

به تازگی، مورد دیگری پیش آمد؛ دختر و پسری به همراه خانواده‌هایشان که همکاری خوبی با هم داشتند، برای مشاوره مراجعه کرده بودند.

متوجه شدیم که پسر کاملاً نظر مثبتی دارد، اما علاقهٔ دختر به حدی نرسیده که بتوان به عقد فکر کرد و از آن‌جایی که مردم مسائل خصوصی خود را که به هیچ‌کس نمی‌گویند، با ما مشاوران در میان می‌گذارند، فهمیدیم که پدر و مادر دختر از این موضوع بی‌خبرند و پدر و مادر پسر هم از احوال دختر اطلاعی نداشتند و دختر شخصاً به من گفت و گریه کرد که به این آقا علاقه‌ای ندارد.

خانواده‌اش می‌گویند: «ایمانش که خوب است، اخلاقش هم که خوب است، ثروتش و شغلش هم که عالی است، همه چیزش خوب است، پس چرا معطل می‌کنی؟» دختر می‌گوید: «من روم نمی‌شود بگویم دوستش ندارم و آن‌ها به من فشار می‌آورند.» خانوادهٔ پسر هم همین‌طور، فشار می‌آورند و می‌گویند: «دیگر چقدر می‌خواهید ما را معطل کنید؟ این همه وقت گذاشتیم، دیگر جواب را بدهید!»

در چنین شرایطی، وقتی متوجه می‌شویم که دختر به حد نصاب علاقه نرسیده، به خانواده‌ها توصیه می‌کنیم صبوری کنند. این مورد اخیری که عرض می‌کنم، متأسفانه به نتیجهٔ مثبت نرسید. مورد «نیلوفر» خوشبختانه به نتیجهٔ مثبت رسید و آن‌ها عقد کردند، اما در این مورد، هر چقدر هم تلاش شد، دل دختر به دست نیامد. واقعاً هم پسر هیچ عیبی نداشت و هر دو نفر، هم دختر و هم پسر، خوب و متدین بودند؛ از نوع خوبش!

اما به دلیل عدم تمایل دختر، این ازدواج مورد تأیید قرار نگرفت و منتفی شد. بنابراین، در مرحله انتخاب، هم به عقل نیازمندیم و هم به دل.

پس از انتخاب، زندگی مشترک آغاز می‌شود. آیا می‌توان گفت در این مرحله تنها دل و عشق کافی‌اند؟ عقل چه می‌شود؟ برای مدیریت موفق یک زندگی مشترک، هم به عقل نیازمندیم و هم به دل. هر دو باید در یک سطح و به یک اندازه حضور داشته باشند. نباید هیچ‌کدام از دیگری عقب بماند. نه دل نباید عقب بماند و نه عقل.

زندگی بدون عقل ممکن نیست، همان‌طور که بدون عشق هم زندگی کردن دشوار است. ما در نوشته‌ها و درس‌هایمان همواره تأکید می‌کنیم که عشق محور زندگی است. البته چگونگی ایجاد این علاقه بحثی جداگانه است.

نقد یک باور رایج: «علاقه ای که بعد از عقد بوجود می‌آید»

در میان مردم این تصور رایج شده که اگر در نظر اول، فردی به دل‌تان نشست، که نشست، وگرنه دیگر نمی‌نشیند؛ یا اگر در نظر اول او را نپسندیدید، دیگر هرگز نمی‌پسندید. این سخن کاملاً اشتباه است و ما در مصاحبه‌ها و آثارمان به تصحیح این فرهنگ‌های نادرست جامعه می‌پردازیم.

ممکن است فردی را که نمی‌شناسیم—که یا تازه خواستگاری آمده یا در حال گفتگو دربارهٔ ازدواج هستیم—در نظر اول هیچ احساس خاصی نسبت به او نداشته باشیم؛ نه نفرت و نه علاقه. اما در جلسهٔ دوم ممکن است وضعیت تغییر کند. اگر در جلسهٔ سوم نیز ادامه دهیم و معیارها و ملاک‌ها تأمین باشند، در جلسه‌های پنجم، هشتم، یا دهم که بیرون می‌رویم—و در این مورد دربارهٔ دیدارهای بیرونی صحبت خواهیم کرد—می‌بینیم که چرا به او علاقه‌مند شده‌ایم. به عبارت دیگر، در جلسهٔ اول نتوانسته‌ایم یکدیگر را به‌خوبی ببینیم.

گاهی خانواده‌ها این نکته را مراعات نمی‌کنند. به‌طور مثال، در یک اتاق کم‌نور یا تحت نور مصنوعی، دختر و پسر را برای دیدن هم و گفتگو می‌نشینند. در چنین شرایطی نمی‌توانند یکدیگر را به‌خوبی ببینند و ممکن است خجالت بکشند به یکدیگر نگاه کنند. اما اگر دو جلسهٔ اول به‌خوبی انجام شود و سپس جلسه‌ای در فضای باز و تحت نور طبیعی داشته باشیم، ممکن است علاقه‌ای ایجاد شود. البته اگر علاقه‌ای شکل نگیرد و به‌جای آن نفرت جایگزین شود، نظر ما منفی خواهد بود. صحبت ما در حال حاضر این است که این نگرش را نقد کنیم که اگر در جلسهٔ اول فردی به دل‌مان نشست، که نشست وگرنه دیگر نمی‌نشیند. این تصوری کاملاً اشتباه است.

کد خبر 2054917

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =