سال 90 دارد تمام میشود و هنوز دورنمای مشخصی از شعر دههای که با این سال معنا خواهد یافت، پیش رو نیست اما تعداد مدعیان، آن قدر فزونی گرفته که در قیاس با دهههای پس از نیما، ما با «انباشتگی ادعا» روبروییم و این در حالی است که رسانههای کاغذی به شکل شگفتآوری از شعر و نقد تهی شدهاند و رسانههای دیجیتال، محل رزمآوری مدعیان این عرصهاند و بازار «خود گویی و خود خندی» در غیاب مخاطبان عام، همچنان گرم است و دلاکان سر هم میتراشند و عباسی عباسی در طاس هم مینهند جهت یُمن بازارشان!
به نظرم باید به مضرات این رسانههای دیجیتال نگاهی بیندازیم پیش از آنکه باورمان شود که شعرمان، ناممان را در ایران و حتی جهان، بلندآوازه کرده!
الف. مضامین مورد اعتنا در رسانههای دیجیتال:
یک. عاشقانه و آمیخته با اروتیزم ملایم یا حاد که به طور معمول همراه است با عکسی که آن را مؤکد میکند در ذهن یا اذهانی که شیفته برهنگی ذهنی و برهنگی تصویریاند.
دو. سیاسیِ «رو» و لبریز از «گزارههای توضیحی» و نه «توصیفی» که به «مقالات کوتاه» مانندهاند و غالباً از شهود عاری. این گروه از مضامین، معمولاً با عکسهای تبلیغی و تهییجی همراهاند و چون بیانیههای فوری و فوتی پخش میشوند در فضای مجازی و به قول ابتهاج «چو قصه فراموش میشوند». [تاریخ شعر سیاسی پارسی ثابت کرده که حتی اگر نامت ناصر خسرو هم باشد و جایت در «مُقامی مطمئن در ادبیات»، اگر صرفاً قصدت شعار است نه «توصیف وضعیت»، فقط «توانایی زبانی» ات مگر نجاتبخش باشد برای ماندگاری در تذکرهها!]
ب. گزارههای شناسنامهای شاعران برای مقبولیت و سیمای خدادادی:
یک. رسانه مجازی، با تصویر، در تعامل است همواره و بنابراین اگر خوشعکس باشد شاعر یا شاعره یا طبیعتاً زیبا، این رسانه، نقش همان درختهای قدیمی را بازی میکند که رویش نقش قلبی بود و تیری که از میاناش میگذشت! مخاطبان این آثار، توجهی به خود اثر ندارند بلکه به دنبال جذب رضایت صاحب اثرند؛ درواقع، فرایند «مرگ مؤلف» به فرایند «مرگ متن»، تغییر جهت میدهد.
دو. شاعرهها در این حوزه از شاعرها پرمخاطبترند وگاه با عرضهٔ متنی سه سطری که به شیوه شعر نو، سطرنویسی شده و بیش از 10 کلمه را در خود جا نداده و میشد در پشت اتوبوسی بین شهری یا کامیونی جادهای هم دید، در کمتر از دو ساعت، بیش از 150 نظر تمجیدی و 600 «موافقم» دریافت میکنند. [از این نظر، درجهٔ موفقیت شاعرها و شاعرههای مجلسی دهههای سی، که در مجالس، بر این طریق، گام میزدند و شمع محفل بودند، ارجح است چرا که مختصر استعداد و همتی از خود نشان میدادند کهگاه، راه به تذکرهای میبرد!]
گرچه به نظر برسد که این گزینهها معدودند و ساده و حتی سادهانگارانه، اما واقع قصه این است که به همین سادگی، شعر دهه نود، در غیاب مخاطب واقعی، در حال تقلیل به لطیفهها و معاشرات اتاقهای چت است و این، برای مملکتی چون ایران، با این پایه از اعتبار هزار ساله ادبی، نه تأسفبرانگیز که رقتانگیز است!
5858
5858
نظر شما