تعطیلات عید یک گرفتاری است! تقریباً دو هفته، همه چیز تعطیل است و تکلیف آدم روشن نیست که چه باید کرد با عاداتی که با کار و روزمرگی گره خورده و برای کسانی که اهل مسافرت نیستند یا مثل من امکان مسافرت به معنای واقعیاش را ندارند [از آن جنس که نروی خانه فک و فامیل توی شهرستان و نبینی خودت را یک دفعه پرت کردهای از وسط دنیای مدرن به کنارههای جهان سنتی و در واقع زندگی دیگران را مختل کردهای] جهنم واقعی است!
شباهتی هم ندارد به گشت و گذاری از آن دست که در فیلم وودی آلن [نیمهشب در پاریس] میشود سراغ گرفت یعنی خالی از کشف است و شهود و جذبه. شاید هم ما کلاً معتاد شدهایم به این جهان مدرن و خالی از مناظر و رویدادهای طبیعی!
وقتی خانهنشین میشوی در این تعطیلات جهنمی، یا باید بنشینی و کتابهای نخوانده را بخوانی [چه قدر کتاب بخوانی آخر؟!] یا به دوستان سفارش بدهی که آرشیو فیلمشان را بگذارند در اختیارت تا فیلمهای ندیده را ببینی [مگر چند تا فیلم ندیده هست که متناسب باشد با دلتنگیهای حاصل از خانهنشینی؟!] یا چشم خیره کنی به صفحهٔ تلویزیون و [به قول بامداد] دوره کنی شب را و روز را، هنوز را!
نه! امسال تلویزیون واقعا سنگ تمام گذاشت! تأسفبار است اما حتی ایرج طهماسب هم نتوانست با کلاه قرمزی و پسر خاله و فامیل دور و بعبعای، موفقیت سال 90اش را تکرار کند؛ گرچه بعبعای رسما انگلیسی حرف زد [نه این بار فقط در خواب کلاه قرمزی!] و فامیل دور نقش اتللو را بازی کرد! متن در این محصول سال نود و یکِ طهماسب و جبلی دچار اختلال بود و طنزش نه کوبندگی سال قبل را داشت نه چندان کوچکسال بود.
عجیب است که پس از گذشت عمر دو دههای این سریال هنوز دستاندرکاران هنرمند و تأثیرگذار آن متوجه این نکته قابل تأمل نشدهاند که موفقیتشان در جذب مخاطبان در سنین مختلف به دلیل مواقعی بوده که مخاطبان خردسال و کودک را جدی گرفتهاند و صرفا برای آنها ساختهاند و در واقع با سرمشق قرار دادن اصول دیزنی، همه را با خود همراه کردهاند. امسال این گروه، «گروه هدف» را از یاد برده بودند و در نتیجه، حاصل کار حتی در حد کارهای سریالی عمو پورنگ هم [در شبکه پخش خانگی] موفق نبود!
به نظرم شبکه چهار هنوز موفقترین شبکه تلویزیون ایران است نه صرفا به این دلیل که مخاطبان اهل اندیشه را جدی میگیرد بلکه به این دلیل مضاعف که مخاطبان خود را جدی میگیرد! کاری که شبکههای دیگر هنوز، حتی به دورنمایی از آن هم نرسیدهاند!
برنامه «سینما 91» حتی اگر در انتخاب فیلمها وسواس نداشت همین که با تفکیک خلاقانه کلمه سینما، به روایتی عیدانه از آن رسیده بود جالب توجه بود. دیدن فیلمی فوقالعاده موفق مثل «درخواست نهایی» [از این شبکه] که علاوه بر فیلمنامهای مستحکم از دوبلهای نادر در این سالها برخوردار بود، یکی از اتفاقات نوروز محسوب میشود. «مستند چهار» هم سنگ تمام گذاشت امسال و توانست مخاطبان عام را هم به گروه مخاطبان خود اضافه کند.
سریالهای مناسبتی امسال مگر در سکانسهایی از «چک برگشتی» مقدم دلچسب نبودند و البته، مشکل همان مشکل قدیمی بود: فیلمنامه.
در زمینه برگزاری مسابقات تلویزیونی، هنوز ما رونویسی میکنیم از روی دست فرنگیها و خیلی هنر کنیم «مسابقات پوکر» و «رولت» آنها را بدل کنیم به روایتی اینجایی که موانع شرعی مشهود نداشته باشند! مسابقه «از کی بپرسم؟» که قرار بود تکرار موفقیت مسابقهای مشهور به همین اسم [میان مخاطبان عام در دهه شصت و اوایل هفتاد] باشد با ساختاری غیرمرتبط با آن مسابقه و البته غیاب ستاره آن برنامهٔ موفق [خدابیامرز منوچهر نوذری] به کاری غیربومی بدل شد که جوایز 15 میلیون ریالیاش در این وانفسای درآمدهای 5 میلیون ریالی ماهانه، چشمگیر مینمود؛ با این همه بخش آموزشی آن حسابی میلنگید صرفا به این دلیل که معلوم نبود کارشناسان این برنامه واقعا بر اساس چه منبعی سؤال طرح میکردند و میرسیدند به اینکه آخرین قصیدهسرای بزرگ پیش از دوره بازگشت، سلمان ساوجیست! [پس «مکتب وقوع» قصیدهسرای موفق نداشته یا عرفی کلا از دَرِ ادبیات ما رفته بیرون؟!] یا اینکه آخرین شاعر بزرگ ما آقای جامی بوده! [بر چه اساسی شاعری که از معدود شاعران فاقد زبان شخصی سبک عراقی است و مقلد دست چندم سعدی هم نیست و از لحاظ جهانبینی هم یک فاشیست تمام عیار است که اگر قدرت دستاش میافتاد نیمی از مردم ایران را صرفاً به دلیل اعتقادات شیعیشان از دم تیغ میگذراند، دست کم بر بیدل و صائب و کلیم و عرفی و حزین برتری دارد؟! این آموزش است؟! این تلویزیون، دانشگاه است؟!]
خُب، عید امسال هم تمام میشود و برمیگردیم سر کار و زندگیمان و البته چون زیاد تلویزیون نگاه نمیکنیم گافهای این تلویزیون را هم زیاد نمیبینیم! با این همه با این بضاعت برنامهسازی، این تلویزیون پرمخاطب نخواهد شد! باور نمیکنید؟ اتفاق تازهای نیست! دو دهه است گفتیم و نوشتیم و باور نکردید!
5858
نظر شما