نماد بخشی جداناشدنی از زندگی بشر است و انسانها در طول تاریخ با انگیزههای مختلفی کوشیدهاند برخی مفاهیم مورد نظر خود را در قالب نمادها بیان کنند. گستره نمادها در زندگی بشر به اندازهای زیاد است که برخی جامعهشناسان فرهنگ را مساوی نمادها شمردهاند. نمونههایی فراوان از نمادها را در نشانهای قبایل، پرچمها، ساختمانها، هنر و ادبیات میتوان به آسانی یافت.
ادیان ابراهیمی به ویژه اسلام نیز اهتمامی ویژه به نمادها دارند، به عنوان نمونه وجه نمادین عباداتی مانند نماز و حج و کعبه در آثاری مربوط به اسرار نماز و اسرار حج بازگو شده است. شاید تفسیر به عنوان مثال شاید بتوان گفت غسل پیش از غروب آفتاب رمز و نمادی است برای ضرورت پاک ساختن خود از بدیها برای ورود شایسته به این شب و یا قرآن بر سر گرفتن بیان نمادین قابلیت قرآن برای سیطره بر همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی ما و اراده ما برای حاکم ساختن قرآن بر همه ابعاد زندگیمان است (مرحوم آیتالله مهدوی کنی رحمه الله علیه همواره بر این معنی تأکید داشتند) و یا توصیه به همنشینی با عالمان چه بسا نماد و بیان رمزگونهای برای اثبات جوهره معرفتی عبادات در اسلام باشد.
به نظر میرسد افزون بر نمادهای زبانی و رفتاری میتوان از نمادهای زمانی هم در این شب سخن گفت. اهمیت سه ماه رجب و شعبان و رمضان که به ترتیب ماه خدا، پیامبر و امت او نامیده شدهاند برای سلوک معنوی و تربیت باطنی بر کسی پوشیده نیست. نقطه اوج ماه رجب سه روز سیزدهم تا پانزدهم این ماه است که روزهای سپید (ایام البیض) نامیده شده است و اعمال عبادی خاصی به ویژه اعتکاف برای آن وجود دارد. شروع این ایام مصادف با میلاد خجسته امیرالمؤمنین علی (ع) در روز سیزدهم رجب است. از سوی دیگر نقطه اوج ماه مبارک رمضان که سومین و آخرین ماه این فصل خودسازی است، شبهای قدر است و احتمال شب قدر بودن شبهای بیست و یکم و بیست و سوم بیشتر است و جالب است که شب بیست و یکم شب شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم است.
چنین به نظر میرسد که این بازه زمانی سالروز میلاد تا شهادت امیرالمؤمنین (ع) به صورت نمادین نشان میدهد که سلوک معنوی از نقطه آغاز تا پایان آن جز از طریق همراهی با امیر مؤمنان علی (ع) ممکن نیست و برخورداری از تربیت باطنی هیچ راهی جز همراهی با امیرالمؤمنین علی (ع) و پیروی از ایشان ندارد. دوباره تأکید میکند که این برداشت مبنای روایی مستقیم ندارد، بلکه در چارچوب باور به وجه نمادین آیینهای ادیان ابراهیمی ارائه میشود. اگر این تفسیر پذیرفته باشد، میتوان گفت یکی از پیامهای شب قدر این است که میراث معارفی بازمانده از امیرالمؤمنین علی (ع) بهترین سرمایه پس از قرآن و معارف نبوی برای خودسازی و جامعهسازی است.
شایسته تأمل است که خاموش کردن چراغ زندگی ظاهری ایشان و شکافتن فرق مبارکش نه به دست عهدشکنان دنیاپرست اصحاب جمل و نه به دست زیادهخواهان قدرتپرست صفین که به دست متحجران تندروی قشری ظاهرگرای خوارج صورت گرفت.
آن حضرت پس از پیروزی بر خوارج و به هنگام عبور از کنار کشتههای آنها، آن گونه که در نهج البلاغه آمده است (وَ قَالَ علیه السلام، وَ قَدْ مَرَّ بِقَتْلَی الْخَوَارِجِ یَوْمَ النَّهْرَوَانِ)، میفرمایند: «بُؤْساً لَکُمْ، لَقَدْ ضَرَّکُمْ مَنْ غَرَّکُمْ، فَقِیلَ لَهُ: مَنْ غَرَّهُمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ: الشَّیْطَانُ الْمُضِلُّ، وَ الْأَنْفُسُ الْأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ، غَرَّتْهُمْ بِالْأَمَانِیِّ، وَ فَسَحَتْ لَهُمْ بِالْمَعَاصِی، وَ وَعَدَتْهُمُ الْإِظْهَارَ، فَاقْتَحَمَتْ بِهِمُ النَّارَ: بدا به حالتان، آنکه شما را فریفت زیانتان رساند، گفته شد: ای امیرمؤمنان چه کسی آنها را فریفت؟، فرمودند: شیطان گمراه کننده و نفسهایی که به بدی فرمان میدهد، نفس اماره آنها را به آرزوهای بلند فریفت و راه گناهان را بر روی آنها گشود و به آنها وعده پیروزی داد و بدین سان به آتششان افکند.»
شیطان در کمین همه ماست و انس ظاهری با قرآن و اهل نماز و روزه بودن به تنهایی تضمین کننده دور ماندن ما از فریفته شدن از سوی شیطان نیست، باید بکوشیم تا آنجا که در توان داریم نفس اماره خویش را مهار کنیم. شب قدر میتواند نقطه آغاز خوبی برای اندیشیدن در این باره باشد.
* استاد تاریخ اسلام دانشگاه
نظر شما