موزههای شکنجه محیطی بسیار بااهمیت برای تحلیل و تفسیر اجتماعی هستند. دوست دارم روزی معنابخشی، و تفسیر بازدیدکنندگان از این موزهها را مطالعه کنم. برخی از این موزهها تونلِ وحشت واقعی و نه فانتزی هستند.
تصور کنید در جهان قدیم و جهان جدید افرادی نشستهاند و خوب فکر کردهاند به اینکه چه ابزاری بسازیم تا به بهترین شکل ممکن انسانهای دیگر را شکنجه کنیم. گاهی از خودم میپرسم شغل این افراد را دقیقاً باید چه بنامیم؟ سازنده ابزار و یراقآلات شکنجه؟ سازندگان این ابزار چه کسانی بودند و هستند؟ آنان در چه جهانی سیر میکردند و سیر میکنند؟
به یاد خودکاری افتادم که معلمان ابتدایی در دوران کودکیام لای انگشتان دستم میگذاشتند و با تمام قوا فشار میدادند و به چشمان من نگاه میکردند تا ببینند چگونه و چقدر رنج میبرم و درد میکشم. خودکار برای نوشتن و رشد آگاهی بشر ساخته شده بود ولی برای شکنجه دانشآموزان استفاده میشد. سازنده خودکار را هم باید سازنده ابزار و یراقآلات شکنجه قلمداد کرد؟ آیا او تصور میکرد که روزی خودکار برای شکنجه کودکان استفاده شود؟
معلم دیگری با چوب انار کتکمان میزد. او چوب انار را از خانهاش میآورد. شاعران درباره درخت انار و زیباییهاش شعرها سرودهاند ولی همان چوبِ انار برای شکنجه استفاده میشد. دقیقا به همین خاطر من فکر میکنم که اشیاء برای افراد مختلف معانی مختلفی دارند. اگر کسی در «جشن انار» اضطراب میگیرد نباید سرزنشاش کرد.
کاش روزی موزهای ساخته شود از همین وسایل معمولی زندگی روزمره که در خدمت شکنجه قرار گرفتند و قرار میگیرند. دوستان اهل هنر. به این ایده فکر کنید.
* جامعه شناس
نظر شما