از همینروست که اهتمام جدی مسئولان و رسانهها از آغاز اعلام رسمی همهگیری ویروس کووید19 در کشور، تلاش برای ایجاد آرامش است. چراکه قاطبهی مسئولان کشور بهدرستی میدانند که آنچه باید محفوظ بماند سلامت روان ایرانیان است که اگر فرو بریزد دیگر نه از تاک نشانی میماند نه از تاکنشان. سلامت روان است که سبب میشود ایرانیان به سخنان نهادهای مرتبط با بهداشت و سلامت توجه کنند و ایران با کمترین خسارت از این پیچ نیز عبور کند اما... .
این اما همان چیزی است که مانع دستیابی به عبور کم خطر از پیچ کرونا می شود. این اما تقریبا همان چیزی است که در اغلب بحرانها با آن مواجهیم و آن بخشینگری تصمیمات مدیریتی و البته امید غریب به حرفدرمانی است. بیایید واضحتر و با مصداق سخن بگوییم: دکتر علیرضا زالی، فرمانده ستاد عملیات مقابله با کرونا در استان تهران، روز چهاردهم اسفند می گوید: «با توجه به هشدارهای داده شده و شرایط اخیر انتظار داشتیم که میزان ترددها در سطح شهر کاهش محسوسی داشته باشد که متاسفانه شرایط آنگونه که انتظار داشتیم، نبود.» و البته صد افسوس که وی برخی از شهروندان تهرانی را بیتوجه به دستورات بهداشتی میداند و توجهی به چرایی این ترددهای مورد اعتراض نمیکند. چرا یک شهروند تهرانی باید خانهی امن خود را رها کند و به سوی خیابان ها و اماکن ناامن بیماریخیز حرکت کند؟
آیا گویا ایشان بهعنوان فرماندهی ستاد عملیات مقابله با کرونا در استان تهران از برخی تصمیمات مدیریتی نهادهای دولتی خبر ندارند که به مردم اعتراض میکنند. برای مثال، آیا ایشان خبر دارند که بخشنامهای از طرف مقامات عالی وزارت آموزش و پرورش صادر شده و مدیران و کادر اداری مدارس را مجبور به حضور چند ساعته در مدارس خالی از دانشآموز کرده است؟ یک ضرب ساده نشانمان میدهد که اگر بهطور میانگین در هر مدرسه، چهار نفر مشمول چنین بخشنامهای شوند و با توجه به وجود چهار هزار مدرسه در شهر تهران، روزانه شانزده هزار نفر را با تصمیمی غلط به سطح شهر روانه میکنیم که رفت و برگشت آنها از خانه به مدرسه یعنی سیودو هزار تردد در هر روز. البته این فقط در سطح شهر تهران است و اگر بخواهیم این ضرب ساده را در سطح کشور انجام دهیم درخواهیم یافت که با توجه به وجود 107 هزار مدرسه در سراسر ایران، این بخشنامه حدود سیصد تا چهارصد هزار نفر را به مدارس خالی از دانشآموز میفرستد.
این اتفاق در شرایطی رخ میدهد که همین امروز (چهاردهم اسفند)، رئیسجمهور از لزوم در خانه ماندن ایرانیان، بهویژه ساکنان شهرهای کانونی کرونا، سخن گفته و حتی آن را روزه بیروننرفتن نامیده است. همین بیتوجهی در الزام کارمندان ادارات برای حضور در محل کار نیز آشفتگی و پریشانی قابلتوجهی را سبب شده است. در تصمیمی عجیب، ساعت کار ادارات دولتی دو ساعت کاهش یافته است و مبنای چنین تصمیمی مشخص نیست. چنین کاهشی که تغییری در تردد ایجاد نخواهد کرد و احتمال ابتلا نیز بهدلیل اجتماع کارمندان در یک محیط بسته نیز کاهش نخواهد یافت. پس دلیل کاهش چیست؟ شاید صرفاً یک عمل تبلیغاتی برای ایجاد آرامش شهروندان! و این سوال پاسخ داده نمیشود که پدر و مادری که هر دو شاغلند و فرزندانشان به سبب تعطیلی مدارس و مهدکودکها در خانه ماندهاند چگونه میتوانند به محل کارشان بروند؟ اصلاً فرض کنیم که زنان و مردان شاغل فرزند محصلی ندارند، آیا ترددشان در شهر به سبب الزام به حضور در ادارات مواجههی مناسبی با کرونا است؟
اکنون در میانهی بحران نمیتوان و نباید بیمحابا و بیپرده سخن گفت و از بلاتکلیفی و بیتصمیمی و آشفتگی برخی نهادهای تصمیمگیرنده انتقاد کرد. اما چه میتوان کرد وقتی یک روانشناس هستی و میبینی که آنچه در حال تخریب است، سلامت روان شهروندان شهرهای مورد حملهی کروناست. سلامت روانی که بهدلیل تناقضهای غریب مشهود ایجاد شده: شهروندانی که با پیام وزارت بهداشت بر لزوم استفاده از مواد ضدعفونی و ماسک مواجه میشوند اما روی شیشهی داروخانههای سراسر شهر اطلاعیهی فقدان این لوازم را مشاهده میکنند، سخنان رئیسجمهور دربارهی لزوم روزهی بیروننرفتن را میشنوند اما مسئولان شغلیشان آنها را مجبور به حضوری پر استرس و مضطربانه در محل کار میکنند!
بیپردهتر سخن بگوییم: با ماسک آرام و خندان نمیتوان آرامش و خنده را بر جان شهروندانی نشاند که درگیر چنین تصمیمات متناقضی هستند. خوب است که از ابتدا مسئولان وزارت بهداشت عزمشان را جزم کردهاند که آمار دقیق و درست مبتلایان را به مردم اطلاع دهند، اما داستان سلامت روان چیزی بیش از اطلاع از وضعیت بحرانی است. شهروندان به حق میخواهند در شرایط بحران درگیر تصمیمات متناقض که گاه تهدیدکننده سلامتشان است، نباشند. پس تا دیر نشده باید از وزیر بهداشت بهعنوان فرماندهی اصلی مبارزه با کرونا درخواست کرد که برای حفظ سلامت روان ایرانیان تصمیمی واحد گرفته شود و چنین تعبیر نشود که گویی کارمندان ادارات و کارگران و مدیران و معاونان مدارس در برابر این ویروس جدید روئینتن هستند و فقط باید برای مصونیت دیگران فکر کرد. البته در این میان، باید برای حفظ سلامت روان کادر پزشکی و پرستاران که در صف اول مبارزه با کرونا قرار دارند، نیز، به راهکارهایی اجرایی اندیشید و فقط به «آفرین، آفرین» گفتن به آنان از بیرون گود بسنده نکرد.
یادمان باشد فرق بسیاری است بین جنبش خوشباشی در روانشناسی غیرعلمی که با حرفدرمانی سعی در ایجاد آرامش و حفظ سلامت روان آدمیان دارد و روانشناسی علمی که به نقش راهکارهای اجرایی برای حفظ سلامت روان انسانها در زمانهی بحران تأکید میکند.
* روانشناس
نظر شما