موسسه گالوپ البته يكي از معتبرترين موسسات نظرسنجي در جهان است كه هر از چند گاهي نظرسنجي درباره وضعيت مردم جهان منتشر میكند و اينبار در گزارش سالانه ٢٠١٧ این موسسه از احساسات جهانی، مردم ایران بهعنوان عصبانیترین مردم جهان معرفی شدهاند. این گزارش با مطالعه از وضع ١٤٢ کشور جهان نتايج را اينطور منتشر كرده است كه مردم ایران با ٥٠درصد جمعیت عصبانی، عراق با ٤٩درصد و سودانجنوبی با ٤٧درصد، عصبانیترین کشورهای دنیا معرفی شدهاند. كشور يونان هم در این گزارش با ٦٧درصد پراسترسترین کشور دنیا معرفی شده است. ٧٠درصد از مردم جهان هم در اين نظرسنجي گفتهاند که لذت زیادی میبرند و لبخند زده و احساس آرامش و احساس احترام میکنند.
اما دليل عصبانیت ایرانیها چيست و اينكه آيا درباره ايران درست است؟ سوالي كه عليرضا شريفييزدي جامعهشناس و روانشناس اجتماعي در پاسخ به آن وضعيت سياسي، اقتصادي و كاهش سرمايه اجتماعي را از دلايل آن میداند و میگويد؛ خيلي هم نيازي به مطالعه گالوپ نيست و تنها نگاهي به آمار پروندههاي قضائي، طلاق و ميزان چكهاي برگشتي هم ميزاني از خشم و عصبانيت مشهود است.
او در گفتوگو با «شهروند» عصبانيت را از دو منظر فردي و اجتماعي دستهبندي میکند: «وقتي از عصبانيت صحبت میكنيم منظور همان پرخاش است كه در بستر فردي و اجتماعي تقسيمبندي میشود. افرادي هستند كه عصباني هستند اما عصبانيت آنها بيشتر ادا و نمايش است. عصبانيبودن براي اين افراد بيشتر تاكتيك و روش آگاهانهای است كه از آن براي رسيدن به مقاصد خود استفاده میكنند. گروه دوم افراد عصباني هستند كه رفتارشان دست خودشان نيست و براساس تكانههاي خلقي ايجاد میشود. پرخاشگري در اين افراد از روي هيجانات است و هيچ مديريتي روي آن ندارند.» او به علتهاي ديگري هم درباره خشونت و عصبانيت افراد جامعه اشاره میکند كه اختلالات ژنتيكي و رواني ازجمله آن است: «نكته مهم اين است كه اضطراب هميشه سوار بر موج اضطراب است. جامعهای كه ميزان اضطراب مردم آن زياد باشد، حتما ميزان پرخاشگري بالايي هم دارد. وقتي میگوييم يك جامعه از يك جامعه ديگر ميزان خشم بيشتري دارد، بايد به دنبال مسائل اجتماعي باشيم كه باعث افزايش يا كاهش خشونت در جامعه میشود.»
او از پديدههاي زيادي بهعنوان دليل افزايش پرخاش و عصبانيت در جامعه نام برد كه البته بيشتر آنها از سطوح بالايي سياسي شروع میشود يا سطح بالاي سياسي در كاهش و افزايش آن دخيل هستند: « هرچه ناهنجاري اقتصادي و نبود اشتغال در جامعهای بيشتر شود، بايد بيشتر منتظر افزايش خشم در سطح بالاتر آن باشيم. از طرفی سرمايه اجتماعي در ٤ دهه گذشته در بالاترين سطح قرار داشت و مردم در هسته مركزي جامعه بيشترين اعتماد به يكديگر را تجربه میكردند. از آن زمان تاكنون، سالبهسال و دهه به دهه كاهش يافته است. تحقيقات يكي از نهادهاي معتبر در سال ٢٠١٦ هم نشان داد كه اعتماد عمومي در پايينتر حد ممكن است و تنها حدود ١٠درصد مردم ايران به يكديگر اعتماد دارند. بنابراين هرچه سرمايه اجتماعي پايينتر باشد، اعتماد مردم به يكديگر هم كمتر است و يكي از مهمترين نتايج آن هم افزايش ميزان خشم و پرخاش است.» او همچنین به سرمايه اجتماعي بالاي ايران در زمان دفاع مقدس اشاره میکند كه حالا از بين رفته است.
تزريق بداخلاقي در نبود احزاب
اين جامعهشناس نهادينهنشدن احزاب در سطح جامعه را دليل ديگر گسترش خشونت میداند: «احزاب میتوانند به گروهبندي افراد كمك كنند كه جبههگيريهای مشخص دارند. در اينصورت اختلافات سياسي منجر به نزاعهاي سنگين سياسي نمیشود و جامعه هم از دوقطبيشدن نجات پيدا میكند، چون مكانيزمهايي كه در احزاب سياسي هست، باعث حلشدن بسياري از اختلاف در همان سطح خواهد شد اما چون در ايران حزبها به معناي واقعي آن وجود ندارد، در نتيجه نزاعهاي سياسي به بستر جامعه تزريق میشود كه پرخاش در سطح ديگري را ايجاد میكند.» او معتقد است؛ كساني كه سياستورزي میكنند، بايد ياد بگيرند اختلافات خود را به شكل هيجاني به مردم منتقل نكنند: «كساني كه تريبون در اختيار دارند، در بيان مواضع خود خشن نباشد اما كساني هستند كه از پشت تريبون كلامشان پر از تحكم و نفرت است و اين گفتمان نفرت را بازتوليد میكند، همانطور كه سالهاست ما مرگ بر اين و آن میفرستيم اما از سوي ديگر گروههاي مختلف سياسي هم يكديگر را مورد حمله قرار میدهند.» شريفييزدي ساز و كار احزاب در كاهش خشونتهاي سياسي را بسيار موثر میداند: «بحثهاي سياسي در تشكلهاي سياسي با توجه به طبقهبنديها از قاعده شروع میشود، نزاعها در جو كوچكي ادامه پيدا میكند و وقتي به نتيجه رسيد، به سطوح بالاتري میرود تا به صورت كلان براي آن تصميمگيري شود اما متاسفانه در جامعه ما افراد از لايههاي بالاي جامعه افكار خشن را با گروههاي مخالف مطرح میكنند؛ درحالي كه اين روش نفرت و عصبانيت گروهها نسبت به يكديگر را افزايش میدهد.»
بكارگيريهايي غلط كيفر در دستگاه قضائي
نظام آموزشي، خانواده، بكار گيري غلط كيفر در دستگاه قضائي، كمبود زيرساختها براي بالابردن تخليه هيجانات جامعه و نبود اشتغال از موارد ديگري است كه شريفييزدي درباره آن حرف میزند: «در كشوري هستيم كه نظام آموزشي آن براي آموزش مهارتهاي زندگي و اجتماعي ناقص است. در كليت نظام آموزشي هيچ اقبالي نسبت به آموزش مهارتهاي زندگي وجود ندارد كه يكي از ماموريتهاي مهم دهگانه آن كنترل عصبانيت و خشم است. ميزان خشونت در خانوادهها زياد است و كودكان عصبانيت را در خانواده ياد میگيرند. اين خشونت حتي در ميان معلمان هم به دفعات ديده شده است.» او درباره بكارگيري روشهاي غلط كيفري در دستگاه قضائي و پليسي هم به اعدامهايي اشاره میکند كه در مقابل چشمان كودكان انجام میشود و تا همين حالا هم تأثير بسيار كمي در كاهش جرم داشته است: «اعدام در ملأعام نسبت به سالهاي گذشته كمتر شده است اما هنوز هم ادامه دارد؛ روشي كه نمیتواند به كاهش خشونت كمك كند .»شريفييزدي درباره زيرساختهايي هم كه میتواند كنترلكننده خشونت باشد، حرفهايي داشت: «ما با كمبود زيرساختهايي كه بتواند هيجانات مردم و قشر جوان را در بستر مناسب ببرد و تخليه كند، مواجه هستيم. پيستهاي موتورسواري، استاديومها و سالنهاي ورزشي كه در آن ورزشهاي هيجاني انجام میشود درواقع هيجان دروني افراد را تخليه میكند و ديگر اين هيجانها به سطح بزرگراهها كشيده نمیشود.» پژوهشكده خانواده وابسته دانشگاه شهيد بهشتي، پژوهشگاه مطالعات آموزش و پروش، انجمن روانشناسي ايران، انجمن جامعهشناسي ايران و گروه آسيبهاي اجتماعي تحقيقاتي را درباره خشونت انجام دادند كه اين جامعهشناس هم از آنها نام برد: «آخرين مطالعات نشان میدهد كه در كلانشهرها ميزان خشونت نسبت به شهرهاي بزرگ بيشتر است. ميزان پرخاشگري در جامعه شهري بيشتر از جوامع روستايي و در مناطق حاشيهای نسبت به شهرها خشم و پرخاش زياد است.»
شواهد ميداني هم از خشونت بين ايرانيان خبر میدهد
اين جامعه شناس و روانشناس اجتماعي به نظرسنجي موسسه گالوپ اشاره كرد كه البته در ايران خيلي هم ديد خوبي نسبت به نتايج آن وجود ندارد:« برخي هم مي گويند كه اين نظر سنجي ها سوء گيري دارد كه اگر حتي آن را هم قبول كنيم باز هم مشاهدات ميداني افزايش خشونت را تاييد مي كند. افزايش آسيب هاي اجتماعي، درگيري ها و پرونده هاي قوه قضائيه و آمار چك هاي برگشتي نشان دهند افزايش خشونت است ضمن اينكه يكي از سه دليل طلاق در ايران هم خشم گزارش شده است. اين در حالي است كه گروهي كه مورد پرخاش قرار مي گيرند گوشه گير مي شوند كه خود را در تمايل آنها به موارد روان گردان و مخدر نشان مي دهد.» در سال گذشته وزير دادگستري از ورود ١٤ ميليون پرونده به دستگاه قضائي در سال ٩٤ خبر داد در حالي كه تعداد زندانيان ٢٢٨ هزار و ٢٦٥ نفر بود و نسبت به سال ٩٣ هم نيم درصد رشد داشته آماري كه يكسال بعد يعني در سال ٩٥ با يك ميليون افزايش به ١٥ ميليون پرونده و شكايت رسيد. شهريور سال ٩٥ هم آمارها از وجود ۲.۴ میلیون فقره ای چک های برگشتی تا مبلغ ۳۰ هزار میلیارد تومان در سه ماهه اول امسال خبر مي داد. همچنين براساس آمار طلاق تا پایان بهمنماه ١٦٥ هزار و ٩٨١ مورد طلاق گزارش شده بود كه تهران و خراسان رضوي همچنان در صدر قرار داشت. پيش از اين موسوي چلك، رئيس انجمن مددكاري ايران هم گفته بود كه بر اساس میانگین آمارهای نشاط اجتماعی که از سوی سازمانهای معتبر بینالمللی ارایه شده، ایران جزو کشورهای شاد نیست و در ميان ١٨٥ كشور بعد ازعراق دومين كشور غمگين جهان است اگر چه كمي بعدتر برخي از جامعه شناسان به اين حرف ها خرده گرفتند.
۴۷۲۳۵
نظر شما