ديگر براي همه روشن شده است كه سه كانديداي اصولگراي اين انتخابات تمام همتشان تأكيد، برجستهسازي و واضحتر كردن تجربيات شخصي ايرانيان است و سه كانديداي اعتدالگرا و اصلاحطلب مبناي صحبتها و برنامههايشان تأكيد بر آمارهاي مشخص سازمانهاي دولتي و جهاني است.
ريجارد نيزبت، روانشناس اجتماعي برجسته معاصر و همكارانش در پژوهشهايي دامنهدار دريافتند كه انسانها به تجربيات شخصي بهاي بيشتري از آمارها و يافتههاي علمي ميدهند و هرچه اين نمونهها و مثالهاي شخصي از وضوح بيشتري برخوردار باشد، ارزش فراوانتري دارند.
همين است كه كانديداهاي اصولگرا گويي گوشي براي شنيدن آمارهاي رسمي ندارند و در مواجهه با مسئله اشتغال، فقر و فساد فقط بر طبل تجربيات شخصي ايرانيان ميكوبند. همين است كه يكي از كانديداها را مصمم ميسازد تا سند املاك دو كانديداي ديگر را در مناظره به مردم نشان دهد تا آنها با چشمان خود ببينند كه اين دو كانديدا از رانت براي منفعت شخصيشان استفاده كردهاند؛ چون او خودآگاه يا ناخودآگاه ميداند كه مردم نشسته پاي تلويزيون فقط به شنيدن و ديدن اين سندها كه تجربهاي شخصي و با وضوح بالا است، عادت دارند و نخواهند شنيد كه كانديداهاي مقابل كه انگشت اتهام به سويشان نشانه رفته است از اهتمام جدي خود و همكارانشان در امر مبارزه با فساد برخوردارند و آمارها به وضوح نشان از اين اهتمام جدي آنها دارد.
يادمان نميرود كه رئيس دولتهاي نهم و دهم با توجه و تأكيد بر همين تجربيات شخصي ميل اكثر ايرانيان را با خود همراه كرد و بر عرصه قدرت نشست.
روانشناسان اجتماعي باور دارند كه قدرت تجربيات شخصي با خودمداري افراد رابطه مستقيمي دارد؛ يعني هرچه فرد در مراحل رشد خود به بلوغ و رسش كمتري رسيده باشد و خودمداري در او هنوز امري برجسته باشد توجه كمتري به آمارهاي رسمي و يافتههاي علمي، كه شايد ربطي به تجربه شخصي او ندارد، ميكند. به عبارتي ديگر، ايرانياني كه خودمداري بيشتري دارند و به علم بهمثابه دستاورد تجربه نظاممند متخصصان با نگاهي ترديدآميز بنگرند، احتمال بيشتري دارد كه در مقابل فيلمها و سخنرانيهاي تبليغاتي كانديداهايي كه فقط از انسانهايي ميگويند كه فقير و بيكار هستند و به سختي معيشتشان را مديريت ميكنند سر تعظيم فرود آورند و تسليم آنها شوند. چراكه اين كانديداها دقيقاً همان را ميگويند كه انسان ايراني خودمدار در مقابل شنيدن آمارهاي رسمي از راديوي تاكسي به همسفر كنارياش ميگويد: «همه اين آمارها دروغ است!» و بعد داستاني از خانواده خود، بستگان يا آشنايان براي او تعريف ميكند كه همسفرش نيز دريابد كه اين آمارها دروغ است.
صاحبان آراي خاكستري كه مردد در انتخاب يا شركت در انتخابات هستند نيز بهنوعي در برزخ بين توجه به تجربه شخصي و اعتناي به آمارهاي رسمي و يافتههاي متخصصان قرار دارند كه گاه تجربه شخصي برنده ماجرا ميشود و گاه اعتناي به آمارهاي رسمي و البته گاه اين ترديد تا بعد از انتخابات نيز رفع نخواهد شد. اينان نسبت به گروه قبلي كه قاطعانه از تجربه شخصي حمايت ميكردند چيزي اضافهتر نيز در درون خود دارند؛ اجتناب از شنيدن پيامهاي مستقيمي كه ميخواهد ترديدشان را به قطعيت تبديل كند.
اين دو پديده هستند كه پيشبيني نتيجه انتخابات در ايران را مشكل ميكنند و گاه باعث شگفتي ميشوند. اكثريت ايرانيان روز جمعه نشان خواهند داد كه تا چه حد خودمدارانه به تجربه شخصيشان متكي هستند و تا چه حد به علم و آمار اعتنايي نشان خواهند داد. ما نيز منتظريم.
نظر شما