ایده اصلی متن این بود: «شهر و روستای شما به متخصصان شهرسازی، معماری، متخصصان اقتصاد شهری، حقوقدانان، جامعهشناسان، برنامهریزان شهری، جغرافیای شهری، متخصصان برنامهریزی حمل و نقل، محیط زیست شهری و کسانی از این دست نیاز دارد» و نباید اداره شهر را به ورزشکاران، هنرمندان یا کسانی این دست سپرد که فاقد تخصصهای لازم برای قانونگذاری، نظارت و ارتقای توان اداره شهر هستند.
آقای آرمان امیری مطلبی نوشته است با عنوان «آدرس غلط شورا با پوشش تخصصگرایی» که عمده آن نقد مطلب من است. تحلیل این متن برای روشن کردن ایده اولیه خودم، راهگشاست.
* نوشتهاند «اگر بخواهیم به انبوه جوانان و نوجوانانی که در کوچهها و زمینهای خاکی بازی میکنند سر و سامان بدهیم، چه کسی بهتر از مهدی مهدویکیا با آن سابقه فعالیت در ورزشهای پایه؟» و در ادامه آوردهاند «جناب استاد تاکید دارند که بازیگران و خوانندگان نباید نماینده شورا شوند. پس امورات فرهنگی و هنری، از قبیل رسیدگی به سالنهای موسیقی، کنسرت، سینما، تیاتر، فضاهای فرهنگی و غیره ابدا در حوزه فعالیت شهری قرار ندارد و اصلا معلوم هم نیست کمیسیون فرهنگی شورای شهر برای چه تشکیل شده؟» نویسنده قرابت مهدی مهدویکیا با فوتبال را برای متقاعد کردن خواننده بهکار میگیرد. واقعیت اما این است که مدیریت ورزشی، سیاستگذاری ورزش، سیاستگذاری فرهنگی و تخصصهای مشابه در آکادمیها تدریس میشوند و سیاستگذاری و مدیریت فرهنگی و ورزشی مستلزم ورزشکار یا هنرمند بودن نیست.
* نویسنده با اشاره به مجلس اول مشروطه نوشتهاند «پدران ما به خوبی میدانستند که مشکلات صنف نانوا یا خیاط و یا حتی خرکچی را فقط نمایندگانی از همان اصناف بودند که میتوانستند به خوبی درک کرده و توضیح دهند.» این گونه اگر بود، اقتصاددانان به چه کار میآمدند؟ ما میتوانیم البته از سیاستپژوهی و سیاستگذاری مشارکتی دفاع کنیم و من نیز دفاع میکنم. اصناف همگی باید در بررسی و شناسایی مسائل، بررسی راهکارهای حل مسائل و سیاستگذاری نقش داشته باشند، اما این بدان معنا نیست که مشکلات نانوایی و خیاطی را فقط نمایندگانی از این اصناف میتوانند توضیح دهند و درک کنند. این گونه اگر بود، اعضای شورای شهر باید به شمار اقشار و اصناف زیاد میشد تا هر قشری در شورا یا مجلس نمایندهای برای شرح مسائل خود داشته باشد و البته دانش سیاستپژوهی و سیاستگذاری هم بیحاصل میشد.
* من نوشتهام «شهر و روستای شما به متخصصان شهرسازی، معماری، متخصصان اقتصاد شهری، حقوقدانان، جامعهشناسان، برنامهریزان شهری، جغرافیای شهری، متخصصان برنامهریزی حمل و نقل، محیط زیست شهری و کسانی از این دست نیاز دارد. ... ارتقای کیفیت زندگی در شهرهای این سرزمین به زور بازوی کشتیگیرها، ناز و کرشمه بازیگرها، صدای خوش خوانندهها یا دوز و کلکهای سیاستمداران و بدتر از آن فرزندانشان نیاز ندارد؛ شهرهای ما نیازمند ایدههای خلاق متخصصان و سلامت و استواری ایشان بر مسیر توسعه پایدار است.» آقای امیری ترجیح دادهاند عبارت «متخصصان سلامت و استواری ایشان بر مسیر توسعه پایدار» را نادیده بگیرند و در نقد بنویسند «تمرکز بر تخصصگرایی را یک آدرس انحرافی بزرگ برای دور شدن از مساله اصلی شورا میدانم. جایی که بحث بر سر فساد است ... آن نمایندهای که سلامت، شرافت و صداقت کافی برای گزارش مفاسد و انحرافات احتمالی را داشته باشد، از نظر من حسنی دارد که هیچ تخصص و دانشی با آن برابری نمیکند.» متخصص سلامت که من نوشتهام همان است که شرافت و صداقت کافی برای مقابله با مفاسد دارد، و البته باید متخصص باشد که اصلاً فرق فساد و غیرفساد را تشخیص بدهد، و متخصص باشد تا اصلاً شیوههای دیگر اداره شهر را بداند.
* ورزشکاران به صرف ورزشکار بودنشان صلاحیتی برای «مدیریت ورزشی» ندارند، و هنرمندان به صرف هنرمند بودن شایستگی «مدیریت و سیاستگذاری فرهنگی» پیدا نمیکنند. سیاستمداران نیز به صرف سابقه سیاسی، درکی پیچیده از ساختار پیچیده منافع و فساد پیدا نمیکنند. اداره شهر از جنس سیاستپژوهی، سیاستگذاری، کنش سیاسی و تخصصی است. ورزشکار، هنرمند یا سابقه سیاسی داشتن، بدون تخصص، صلاحیتی برای حضور در شورای شهر ایجاد نمیکند. بنابراین کماکان معتقدم اداره شهر بیشتر نیازمند «مغزهای فکور است تا عضله و فیگور.»
چندی پیش مطلبی نوشتم با عنوان «اداره شهر بیش از تعمیر دستشویی به تخصص نیاز دارد»
کد خبر 653811
نظر شما