نارگل، ساحله، عبدالله، ذکریا و دیگر همکلاسی‌هایشان در روستای محروم و مرزی «آیرقایه» دست به دوربین شده‌اند و حالا نمایشگاهی از عکس‌هایشان برپا شده؛ نمایشگاه عکسی به نام «چندسالگی‌های من».

فهیمه حسن‌میری: اسمش هم به گوش خیلی‌هایمان نخورده؛ روستای آیرقایه، منطقه‌ای محروم در مرز ایران و ترکمنستان. جایی از شهرستان راز و جرگلان که اگرچه از توجه خیلی‌ها دور بوده؛ اما «آقای آموزگار» را به آنجا کشانده. آقای آموزگار، نامی است که دانش‌آموزان این روستا، مقداد باقرزاده را با آن صدا می‌کنند. معلم جوانی که بعد از گذراندن دوره تربیت معلم، دورترین نقطه استان خراسان شمالی را برای تدریس انتخاب کرده.

آقای آموزگار، حالا چند سال است که به سختی می‌رود و به سختی برمی‌گردد اما خم به ابرو نمی‌آورد که بچه‌های «دبستان معرفت» با لبخند، خواندن و نوشتن را یاد بگیرند.

عشق او به این بچه‌ها، باعث شده حالا دیگر دبستان معرفت تنها چند دانش‌آموز نداشته باشد بلکه مخاطبان زیادی، روزانه‌های این معلم و دانش‌آموزهایش را دنبال کنند، در سختی‌هایشان شریک شوند، از بازی‌هایشان لذت ببرند و از سادگی و صمیمیتی که در هر عکس وجود دارد بگویند.
روستای آیرقایه، که از ساده‌ترین امکانات هم بی‌بهره است، در قاب‌های مربع‌شکل اینستاگرام، طرفدارهای زیادی پیدا کرده و اینطور که آقای آموزگار می‌گوید، این شناخته شدن قرار است اتفاق‌های خوبی برای بچه‌ها رقم بزند.




مقداد باقرزاده، در آخرین روزهای تعطیلات تابستانی 95، پیش از این که نیمه‌های شب راه بیفتد و برای شروع سال تحصیلی جدید، به روستایی برسد که از آنتن موبایل هم در آن خبری نیست، درباره این مدرسه و اتفاقاتش به «خبرآنلاین» می‌گوید: «همه هدف من این بوده که به بچه‌ها بگویم درست است که در منطقه‌ای محروم زندگی می‌کنید، اما می‌توانید کارهای بزرگی انجام بدهید و خوشحالم که فضایی برای دیده شدن این بچه‌های مستعد فراهم شده است. یکی از این اتفاق‌های خوب، این بود که توانستیم نمایشگاهی در تهران برپا کنیم که عکس‌های آن را خود بچه‎‌ها گرفته‌اند.»

نمایشگاهی که آقای آموزگار به آن اشاره می‌کند، «چندسالگی‌های من» است: «با همت خانم شهپر آرمات که عکاس هستند، دوربین‌هایی برای دانش‌آموزان روستای آیرقایه تهیه شد، بچه‌ها با این دوربین‌ها عکس گرفتند و عکس‌هایشان حالا در «گالری دید» به نمایشگاه عکسی تبدیل شده که تمام عوایدش صرف هزینه تحصیل این بچه‌ها می‌شود.»


درواقع با همکاری آقای آموزگار، یک عکاس خوش‌فکر به جای این که خودش نمایشگاه خیریه عکاسی بگذارد، برای جلب توجه و کمک به محرومین، با خرید چند دورین عکاسی آنالوگ، به منطقه صفر مرزی سفر کرده و به کودکان این روستا عکاسی آموخته و برایشان نمایشگاه برپا کرده است. حالا این کودکان، با عزتی وصف‌ناشدنی، خودشان حامی کودکان شبیه خودشان شده‌اند و با فروش آثارشان، جا پای خیرین نیکوکار گذاشته‌اند. در این نمایشگاه که تا شانزدهم مهر برپاست، دوربین‌هایی که بچه‌ها با آنها عکاسی کرده‌اند هم به فروش گذاشته شده تا خیرین با خرید آنها، امکانات آموزشی را به بچه‌ها هدیه کنند. همچنین یک توپ فوتبال که توسط بازیکنان و کادر فنی فصل قبل تیم استقلال امضا و از سوی آقای طالب‌لو اهدا شده، به نفع کودکان مرزنشین به مزایده گذاشته می‌شود.

نمایشگاه گروهی دانش‌آموزان دبستان معرفت، با عکس‌هایی از طبیعت سبز و زیبای روستایشان، خیلی‌ها را به خیابان مفتح شمالی، نبش کوچه چهارم کشانده؛ از هنرمندانی چون رضا یزدانی، حبیب رضایی، حسین پاکدل، غزل شاکری، حجت اشرف‌زاده، احسان کرمی، آزاده صمدی و چهره‌های سرشناس دیگر گرفته، تا مردمی که می‌آیند با خرید این عکس‌ها، شرایط بهتری برای تحصیل این کودکان فراهم کنند چون اینطور که باقرزاده می‌گوید امکانات از محدود هم محدودتر است: «دبستان معرفت 23 دانش‌آموز در شش پایه تحصیلی دارد با بودجه‌ سالانه نزدیک 100 هزارتومان. این بودجه حتی کفاف سیستم گرمایشی مدرسه را هم نمی‌دهد که باید برای بخاری، نفت تهیه کنیم، چه برسد بقیه امکانات رفاهی. مردم اینجا دامپروری و کشاورزی می‌کنند و در سختی‌های معیشتی قرار دارند. با کمک خیرین اتفاق‌های خوبی در این روستا افتاده و بچه‌ها امیدوارند شرایط بهتری هم برای تحصیلشان فراهم شود.»

نام این کودکان مرزنشین بر سردر نمایشگاه آمده؛ حکیم، یحیی، منصور، ذکریا، محمود، وهاب، آُسیه، مراد، ساحله، ابراهیم، مقصود، ابوالفضل، عبدالله، مینا، مصطفی، نارگل، صفورا، سهیلا، سمیرا، پریسا و صفر. دانش‌آموزانی که آقای آموزگار از آنها نقل می‌کند: «آمدند و گفتند از همه جاهای روستا عکاسی کردیم. عکس‌هایی که گرفتیم را ببر تهران به همه نشان بده.»

در این عکس‌ها که بعضی از بچه‌ها با دست‌های لرزانشان آنها را ثبت کرده‌اند، رودخانه‌ای هم هست که در ماه‌های سرد و پربارش، ارتفاع زیادش دردسرساز می‌شود: «رودخانه‌ای که در این عکس‌ها ثبت شده، فصلی است و گاهی چنان پرآب می‌شود که رد شدن از آن برای بچه‌ها ممکن نیست. این رودخانه پل ندارد، حالا چند فرد سرشناس قول ساختن پل روی این رودخانه را داده‌اند که امیدواریم به فراموشی سپرده نشود. این مهمترین اولویتی است که بچه‌های این روستا از خیرین یا آموزش و پرورش دارند.»

او البته به ساخت مدرسه در مقاطع بالاتر هم اشاره می‌کند که چقدر مورد نیاز دانش‌آموزانش، مخصوصا دخترهاست: «هرچه به نقاط دورافتاده نزدیکتر شوید، تحصیل دخترها با مشکلات بیشتری همراه است. با خانواده‌ها حرف زده و متقاعدشان کرده‌ام که دخترها درس بخوانند اما متوسطه اول در این روستا نیست و هم برای خانواده‌ها و هم خود دانش‌آموزان دختر سخت است که به روستاهای اطراف رفت و آمد کنند. این بچه‌ها بسیار مستعد هستند و حیف است از تحصیل بازبمانند.»

با همه این سختی‌ها، معلم جوان امیدوارانه به آینده نگاه می‌کند: «بچه‌ها عکس و فیلم نمایشگاهشان را دیده‌اند و از استقبالی که مردم و هنرمندان کرده‌اند خیلی خوشحالند. آنها برای شروع سال تحصیلی جدید با انگیزه‌اند و بعد از این نمایشگاه، باز هم می‌خواهند ثابت کنند از نقاط محروم و مرزنشین هم می‌توان کارهای بزرگی کرد. من و این بچه‌ها از همه دعوت میکنیم به دیدن این عکسها بیایند و این دعوت رسمی را اینطور شعار نمایشگاه «چندسالگی‌های من» قرار داده‌ایم؛ چندسالگی‌های من مختصر و کوچک است، در چمدان تو هم جا می‌شود؛ مثلا در همین سه سالگی‌ام جز پرواز چند پروانه که اتفاق پر از مهر بودند، خبری نبود. یا مثلا، جز توت چیدن از درختی که نداشتیم، از هیچ رویایی بالا نرفته‌ام. من چشم‌هایم را به شدت برای رفع دلتنگی عصر جمعه به تو قرض می‌دهم، به چندسالگی من بیا.»

47234

کد خبر 582507

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 4 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • جواد کاظمی IR ۱۷:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۴
    4 0
    آفرین به خانم عکاسی که به‌جای ماهی، به این کودکان ماهیگیری یاد داده است.
  • شاهان A1 ۰۴:۳۸ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۵
    3 0
    خوشبختانه این کار تو کشورمون میتونه توسعه بیشتری داشته باشه و باعث کمک بیشتر به دانش آموزان بیشتری بشه و با تبلیغ این جور کارهای خوب فرهنگی همه به گسترش این کار میتونیم کمک کنیم.