در مورد دلایل تصاعد بحران میان ایران و عربستان و سرانجام آن تحلیل های متفاوت و بعضا متناقضی مطرح است:
برخی به سیاست های فرقه گرایانه و توسعه طلبی آل سعود در منطقه اشاره دارند و بر این باورند که عربستان سعودی به دلیل ثروت هنگفت نفتی و نفوذ دینی و مذهبی در منطقه خاورمیانه و جهان اسلام همواره به دنبال سیاست نفوذ و تحدید منافع دیگر کشورها از جمله ایران بوده است. از این رو، بازی قدرت سعودی ها همواره بر منطق حمایت از یکی در برابر دیگری برای حفظ توازن قوا استوار بوده است. فلذا حتی قبل از انقلاب اسلامی ایران نیز تضاد میان منافع دو کشور مشهود بود.
سعودیها همواره ایران را به چشم رقیب منطقه ای خود می دیدند، البته پیروزی انقلاب اسلامی این رقابت استراتژیک را تبدیل به دشمنی دیرینه ساخت . بطوری که در جنگ هشت ساله ایران و عراق، عربستان با حمایت مالی و تسلیحاتی، بیشترین نقش را در کنار آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی در تداوم جنگ و کشتار مردم ایران برعهده داشت و در ادامه دشمنی با ایران، با کشتار حجاج ایرانی در سال 1366 اوج خصومت خود را نشان داد. از این منظر در رویکرد بدبینانه موجود به سیاست های عربستان باید اضافه کرد نطفه این رژیم در منطقه با خشونت وخونریزی شکل گرفته و ادامه سیاست های توسعه طلبانه آنرا می توان در ظهور گروههای تکفیری و سلفی تحت عنوان داعش - جبهه النصره... در عراق و سوریه مشاهده کرد .
از دیگر سو، گروه دیگر به ساختار قدرت و کشمکش دایمی میان شاهزادگان آل سعود برای استیلا بر رقیب اشاره دارند. ماهیت رژیم سعودی، پادشاهی مطلقه و موروثی است، با وجود ساختار حکومتی سه قوه در واقع تفکیک قوایی وجود ندارد و همه اختیارات به شکل انحصاری در دست خاندان سعودی و شخص پادشاه است.
و لذا در نبود قانون اساسی مدوّن و بی توجهی به رعایت حقوق شهروندی، همواره نارضایتی عمومی و نافرمانی مدنی در گستره سرزمینی حجاز وجود داشته و هرگونه مخالفتی به شکل مسالمت آمیز با مشت آهنین روبرو شده است. در این میان، اقلیت شیعی در شرق عربستان بیشترین آسیب را از سیاست های تبعیض آمیز دولت وهابی عربستان دیده اند. در همین ارتباط پس از انتقال قدرت به ملک سلمان، پادشاه جدید این کشور و نارضایتی های پنهان و آشکار از عدم رعایت قوانین و بروز اختلاف میان شاهزادگان سعودی بر سر مناصب حساس امنیتی تلاش شده که علاوه بر تشدید سرکوب گروههای تحول خواه داخلی از جمله اقلیت شیعی و صدور حکم شیخ نمر منتقد و حامی حقوق بشر با بحران سازی در منطقه خاورمیانه ضمن سرپوش گذاشتن بر ضعف های داخلی، کارآمدی خویش را در پیگیری سیاست های امنیتی با محوریت ضد ایرانی به اثبات رسانده و زمینه ساز حفظ قدرت در میان فرزندان خویش باشند .
در این میان، علاوه بر تجهیز و ارسال نیروی نظامی به بحرین برای حفظ قدرت آل خلیفه متحد استراتژیک خود در منطقه و پافشاری بر سیاست های بی ثمر در سوریه و عراق برای تحمیل ساختار جدید و برکناری بشار اسد و ممانعت جدی از شکل گیری قدرت شیعیان در عراق، با گشودن جبهه جدید در یمن به نوعی با اتخاذ سیاست تهاجمی اهداف خویش را محقق سازند .
همچنین برخی از تحلیل گران دلیل تشدید اوضاع و بروز جنگ دیپلماتیک میان تهران و ریاض را بر سر مدیریت امنیت منطقه از سوی قدرت های بزرگ در دوره انتقالی به ویژه پسابرجام می بینند. در هر صورت از نظر این گروه، آمریکا در چند سال اخیر پس از ناکامی در دمکراسی سازی در منطقه و شکست در عراق و افغانستان، حاضر به مداخله نظامی و صرف هزینه های مالی بیشتر نیست فلذا با امکان پیروزی دمکرات ها و تاکید بر سیاست های اوباما در خاورمیانه خلأ قدرت در خاورمیانه پس از خروج کامل نیروهای نظامی و عدم پشتیبانی از متحدان سابق می تواند چالش های نظام سلطنتی سعودی را در منطقه دوچندان سازد.
لذا ریاض به سیاست های واشنگتن بی اعتماد است، عدم مداخله نظامی گسترده برای پیروزی مخالفین بشار اسد در سوریه و نیز حمایت از دولت العبادی در عراق از یک سو و نیز تصمیم آمریکا بر اجرای برجام و همکاری با ایران در مسایل منطقه به ویژه در مورد آینده سوریه موجبات نگرانی است. از این رو سعودی ها برای غافلگیر نشدن و باخت کامل در مقابله با ایران بدنبال بحران آفرینی و تحریک ایران به اتخاذ مواضع تند برآمدند. چرا که با اجرای برجام و حل تدریجی مسایل اختلاف زا میان تهران و واشنگتن می تواند در آینده بر شکل گیری امنیت جدید در منطقه تاثیر گذار باشد، این درحالی است که به رغم جنگ رسانه ای و تلاش های عربستان و برخی کشورهای همسو برای نشان دادن چهره خشن و غیرقابل اعتماد از ایران نزد مردم جهان، به نظر می رسد تصمیم ایران و گروه 5+1 بر اجرای تعهدات فیمابین است.
با نگاهی به سه گزاره فوق به نظر می رسد که به رغم تلاش های عربستان سعودی در ایجاد دشمنی و تبدیل اختلافات به جنگ قومی و فرقه ای و برخی هیجانات کاذب ناشی از آن، در پی اقدام نادرست عده ای تندرو داخلی در حمله به سفارت این کشور، سیاست خارجی ایران اسیر بازی سعودی ها نشده است. دستگاه دیپلماسی ایران با حفظ مصلحت و اقتدار لازم از طریق رویه های دیپلماتیک و نامه نگاری به دبیرکل سازمان ملل متحد و حفظ ارتباط با قدرت جهانی و منطقه ای به دنبال کنترل بحران و کاهش تنش هاست. اصل مسلم این است که برای ریشه کنی برخی از خودسری های موجود و ممانعت از هرگونه هزینه تراشی برای منافع ملی ایران در آینده، برخورد مناسب قضایی با مهاجمان به سفارت خانه عربستان صورت گیرد . این امر به اجماع داخلی و تدبیر فرانهادی و مسوولین ارشد نظام وابستگی تام دارد. در صورت اتخاذ این رویکرد، رویای خام سعودی در منطقه برای مخدوش نشان دادن چهره ایرانیان و حتی ناکارآمدی دستگاه دیپلماسی در تنش زدایی در سیاست خارجی بی اثر خواهد شد .
بی تردید با فروکش کردن هیجانات ناشی از جنگ دیپلماتیک و هزینه سازِ سعودی ها در منطقه، فضا برای گفتگو و مذاکره برای کاهش تنش ها بوجود خواهد آمد. عربستان سعودی از تمام توان نظامی و مالی خویش برای به بن بست کشاندن سیاست های ایران در منطقه استفاده کرده، با این وجود، شرایط به نفع این کشور به پیش نخواهد رفت و هرگونه آسیب توأمان متوجه ملت های منطقه خواهد شد.
ارزان فروشی نفت در واقع هدیه ای بزرگ برای کمپانی های نفتی و کشورهای غربی است که می تواند با ایجاد رونق اقتصادی، فضا را برای خروج از رکود چندین ساله آنها فراهم سازد، کسری بودجه و کاهش رشد اقتصادی بیشتر برای عربستان و ایران را به دنبال خواهد داشت و از دیگر سو با پیچیده شدن معمای امنیت در منطقه خاورمیانه، سیل فروش سلاح های جنگی برای ایجاد رقابت منطقه ای و افزایش دشمنی زیادتر هم خواهد شد.
به نظر می رسد بایستی منطق گفتگو و راه حل صلح آمیز برای حل و فصل مسایل اختلاف زا بر رویه های آشوب ساز و منطق زور غلبه پیدا کند . این منطق در دستگاه دیپلماسی ایران به درستی هدایت می شود و در صورت عقلانیت لازم از سوی سعودی می توان به باز شدن دریچه دیپلماسی در روابط متشنج دو کشور امیدوار شد.
نظر شما