شرق در گزارشی میدانی به جمع آوری دست فروشان مترو توسط پلیس پرداخته است.

اولش ماجرا آن‌قدر جدی نبود؛ خودشان می‌گفتند از این طرح‌های ضربتی زیاد دیده‌اند. فاطمه یکی از دست‌فروش‌های مترو است، او لوازم آرایشی می‌فروشد، رژ لب، ریمل و انواع مدادهای آرایشی. وسایلش را در ایستگاه نواب در همین طرح ضربتی جمع‌آوری دست‌فروش‌های مترو که از روز گذشته به یکباره آغاز شد، از او گرفته‌اند. طرحی که روابط‌عمومی مترو درباره جزئیات آن می‌گوید: «دراین‌باره حرفی نمی‌زنیم، طرح توسط ناجا اجرا می‌شود و فقط چون در مترو است ما با آنها همکاری می‌کنیم». این را می‌گوید و تمام. 

فاطه درباره وسایلش می‌گوید حداقل ٢٥٠‌ هزار تومان جنس با خودش داشته. فاطمه ٢٧ساله است و شوهرش کریم مدتی است که بی‌کار شده. او می‌گوید: «من الان ٥ سال است در مترو کار می‌کنم. فصل‌به‌فصل هم نوع فروشم را عوض کرده‌ام. یک وقت گل‌سر می‌فروشم، گاهی لباس زیر و حالا هم لوازم آرایش. همیشه خدا هم مشكل داشته‌ايم، اما حالا با همیشه فرق می‌کند».

اینها را پشت تلفن آرام و منطقی برایم می‌گوید، او از دغدغه‌های زن‌ها حرف می‌زند؛ از اینکه زن‌های دست‌فروش زندگی‌شان را از راه فروشندگی در مترو می‌گذرانند. فاطمه ساکن فردیس کرج است.

از او می‌پرسم بارش را کجا برده‌اند، می‌گوید: «خودم هم نمی‌دانم، اما اگر سری به متروی کلاهدوز بزنی، توی یکی از اتاقک‌ها کلی جنس روی هم تلنبارشده گذاشته‌اند، گفته‌اند بروید شهرداری منطقه‌ای که جنس‌هایتان را گرفته‌اند. اما هیچ‌کس جواب درست و حسابی به من نمی‌دهد. اوایل هفته هم جلوی وزارت کشور تجمع اعتراضی داشتیم، ولی کسی به دادمان نرسید.»

ساعت ١٧ روز چهارشنبه، متروی مصلی

واگن نسبتا شلوغ است. هرکسی به کارش مشغول است و مسافرها حواسشان به آدم‌های اطراف نیست. مانیتور تعبیه‌شده روی دیواره قطار، انیمیشن‌های تبلیغاتی درباره مقابله با دست‌فروش‌ها پخش می‌کند. زن آرام آرام و بااحتیاط وسط واگن می‌ایستد و از کیفش یک بسته شبیه به بقچه درمی‌آورد و رو به مسافران باز می‌کند، از لای بقچه‌اش نگین‌های خوشرنگ و خوشبخت و بی‌خیال میان زمین و آسمان پهن می‌شوند. زن اعتمادبه‌نفس همیشه را ندارد.

ابتدای پارچه را محکم به دستش گرفته تا اگر کسی آن را به زور گرفت، بتواند از داشته‌اش دفاع کند. صدایش را کمی بالا می‌برد و می‌گوید: «خانمای عزیز، خانمای خوشگل، گوشواره دارم، تو گردنی دارم و سرویس‌های تی‌تانیوم. رنگ‌ثابت. بدون برگشت رنگ. اگر اینها رو از مغازه بخرید ٧٠ کمتر نیست. یک نیم‌ست از من ببرید ١٥هزار تومان».

ایستگاه شهید بهشتی را رد کرده‌ایم. به سرعت بقچه‌اش را جمع می‌کند و کسی توجهی به تبلیغاتش ندارد. روسری‌اش را جلو می‌کشد و بدون آنکه با آدم‌های دیگر تفاوتی داشته باشد کفِ قطار ولو می‌شود. حالا هدفون توی گوشش به موسیقی گوش می‌دهد و مات‌ومبهوت به تصویری نگاه می‌کند که در مانیتور رژه می‌رود؛ تصویر فروشنده‌ای دوره‌گرد را با قیافه‌ای کج و معوج در حال فروش در واگن قطار نشان می‌دهد.

ساعت ١٧:١٠ ایستگاه هفت تیر

از واگن پیاده می‌شوم و به مأمور کنترل ایستگاه می‌گویم صبح در متروی مفتح، بار روسری‌ام را از من گرفته‌اند و نمی‌دانم کجا دنبالش بگردم. انگار دلش می‌سوزد. ماسکش را پایین می‌آورد و می‌گوید: «بارت را صورت‌جلسه کردند؟» سرم را به علامت مثبت تکان می‌دهم. می‌گوید: «ببین دخترجان اینها گفته‌اند دیگر بارتان را تحویل ندهیم؛ یعنی از من می‌شنوی دیگر دنبال بارت نباش. برای اینکه برایتان درس عبرتی شود و دیگر در مترو نیایید، اما اگر واقعا دلت می‌خواهد پیگیری کنی، فردا صبح برو متروی حقانی؛ آنجا برگه صورت‌جلسه را که ببری، یک جوابی به تو می‌دهند، اما می‌دانم دیگر اگر پشت گوشت را دیدی بارت را دیدی». بعد روبه‌رو را نشانم می‌دهد: دو سرباز به‌همراه دو زن چادری، دو کیسه همراهشان دارند و زنی که ماسکی روی صورتش است همراهي‌شان می‌کند. مأمور کنترل می‌گوید: «الان این زن را تازه گرفته‌اند. اینها مأموران حقانی هستند. برایش صورت‌جلسه می‌کنند و بارش را می‌گیرند». نگاهم به تابلوی بزرگی خیره می‌شود که زن دست‌فروش بی‌حس‌وحال از جلویش رد می‌شود. رویش نوشته: «به فرزندانتان بیاموزید خرید از دست‌فروش به ضرر آنهاست و برای سلامتی آنها زیان‌آور است»؛ دنبال آنها راه می‌افتم... .

ایستگاه پلیس متروی هفت تیر، به سمت شمال میدان هفت‌تیر و بعد از غرفه‌های اغذیه‌فروشی و کنار مغازه اسباب‌بازی‌فروشی کوچکی قرار گرفته است. روبه‌روی اتاقک می‌ایستم تا زن دست‌فروش را رها کنند. حدود ١٥ دقیقه بعد زن از دفتر پلیس بیرون می‌آید. هنوز ماسک روی صورتش دارد. هیچ حس‌وحالی توی چشمانش نیست. با هم از مترو بالا می‌آییم و از آبمیوه‌فروشی کنار مترو خرید می‌کنیم. دستانش سرد سرد است.

بدون اینکه سؤالی کنم، می‌گوید: «شما یک‌وقت خیال نکنی من التماسشان کردم ‌ها. نه. التماس که فایده ندارد. من یک هفته بود نیامده بودم که با اینها یکه‌به‌دو نکنم، اما شما بیا این کیف من را بگرد. اگر یک ‌هزار تومانی پیدا کردی، هرچه می‌گویی درست است. من خودم سرپرست خانوارم. چه کسی جواب شکم گرسنه بچه‌های من را می‌دهد؟»

لب به آبمیوه‌اش نزده. می‌گوید: «من شوهرم مرده. چهار تا بچه دارم. به مردم هم کاری ندارم. به آدم‌هایی هم که می‌گویند باندبازی و موادفروشی بین ما زیاد است، کاری ندارم. گفته بودند به ما غرفه می‌دهند. افتادم دنبال غرفه، اما کارم به جایی نرسید».

نامش سیمین است. ٤٧ساله و از عبدل‌آباد برای دست‌فروشی به مترو می‌آید. می‌گوید لوازم بهداشتی مثل پد لاک‌پاک‌کن و دستمال کاغذی می‌فروخته و حدود ١٠٠‌ هزار تومان جنس داشته که حالا پلیس از او گرفته. اینها را می‌گوید و بی‌خداحافظی، بدون آنکه لب به آبمیوه‌اش بزند، بدون آنکه حتی گریه کند می‌رود.

مردم نباید تاوان بی‌تدبیری در حوزه اجتماعی را پس بدهند

فاطمه دانشور، رئیس کمیسیون اجتماعی شورای شهر تهران، در گفت‌وگو با «شرق» درباره جمع‌آوری ضربتی دست‌فروشان از سطح شهر و متروی تهران می‌گوید: «شهرداری برنامه‌ای برای نحوه جمع‌آوری دست‌فروشان و برای اینکه بعدا می‌خواهد با آنها چه کند، ندارد. وقتی ما برنامه‌های درست اجتماعی نداشته باشیم، یعنی سیاست‌گذاری درست اجتماعی نکرده‌ایم و تأمین اجتماعی به وظیفه خودش که اسمش را از آن وام گرفته، عمل نکرده است و اینها همه نشانه خلأ و ضعف در برنامه‌های اجتماعی کلان ماست. قبلا ما وزارتخانه‌ای با نام رفاه اجتماعی داشتیم که الان نداریم و حالا در دو وزارتخانه دیگر ادغام شده که با این ادغام فعالیت‌های آن کم‌رنگ‌تر و کم‌سوتر شده».

وی تأکید کرد: «در بحث دست‌فروشی و کالایی که آنها می‌فروشند، یک واقعیت نهفته است. آن واقعیت این است که تقاضا برای این کالاها وجود دارد و اجناس روی دست آنها نمی‌ماند. یک عده از مردم از داخل مترو خرید‌های خود را انجام می‌دهند؛ این یعنی تقاضا وجود دارد و دلیل آن این است که توان و قدرت خرید مردم خیلی کم شده و از این نوع عرضه استقبال می‌کنند. بارها خود من با تعدادی از مردم گفت‌وگو کرده‌ام و آنها خرید از دست‌فروش را به خرید از مغازه‌ها ترجیح می‌دادند».

دانشور با اشاره به اینکه بسیاری از این زنان به این کار نیاز دارند، افزود: «من از زندگی آنها خبر دارم و وضعیت معیشتی آنها را می‌دانم. این اشکالی است که در سیستم خدمات‌رسانی اجتماعی ما وجود دارد و طبیعی است که با این رشد سریع بی‌کاری، مشاغلی مثل دست‌فروشی خودش را نشان می‌دهد و چاره‌ای هم نیست. وقتی زنی پنج، شش بچه قدونیم‌قد دارد و همسرش در زندان به سر می‌برد، دست‌فروشی یکی از کارهایی است که وی ناچار است به آن روی بیاورد. بنابراین بدون ملاحظه وضعیت معیشتی او، گرفتن و بردن او کار درستي نيست و نباید به این شکل با او برخورد شود».

این عضو شورای شهر تصریح کرد: «در واقع اینها نباید تاوان بی‌تدبیری‌ها در حوزه اجتماعی را پس بدهند. باید با درایت بیشتری به مقوله دست‌فروشان نگاه کنیم. به نظر من شهرداری باید صبر کند، اول بحث جمع‌آوری زنان کارتن‌خواب را به یک سرانجام مطلوبی برساند تا رضایت‌مندی شهروندان را به همراه داشته باشد و مردم ببینند در اقدام مداخله‌ای مثل جمع‌آوری زنان کارتن‌خواب موفق بوده و توانسته آنها را به مسیر بهبود برساند و یک کارنامه قابل‌قبول نشان دهد، بعد وارد مقولاتی مثل برخورد با دست‌فروشی شود. این موضوعات و برخورد با آن قطعا یک هماهنگی بین‌بخشی می‌خواهد. هرکاری از جنس آسیب اجتماعی، کار یک‌جانبه شهرداری نیست و فقط کار جمع‌آوری را نمی‌طلبد و نمی‌شود بچه‌های این زنان را در خانه ندید. از یک جایی به بعد نیاز است دستگاه‌ها باهم مشارکت و با اقدام جامع و بر اساس یک برنامه مدون اقدام کنند».

وی در گفت: «بیشتر از اینکه پدیده دست‌فروشان و حضور آنها در شهر، مردم و شهروندان را اذیت کند که بخواهیم آن‌قدر با سرعت و بدون بسترسازی مناسب برای مواجهه با آن عمل کنیم، دغدغه‌های اصلی دیگری هم داریم. بحث آلودگی هوا یکی از دغدغه‌های اصلی شهر است که شهرداری می‌تواند برای ورود به آن از قطع درختان جلوگیری کند و جلوی ساخت‌وساز در باغ‌ها را بگیرد و بی‌خیال زنان سرپرست خانواری شود که برای لقمه‌ای نان در مترو دست‌فروشی می‌کنند».

لازم به یادآوری است که شهرداری تهران از حدود یک ماه قبل، طرحی را برای جمع‌آوری و ساماندهی دست‌فروشان و بساط‌گستران در سطح شهر تهران و به‌خصوص بازار تهران آغاز کرده است. این طرح با همکاری مستقیم پلیس و سایر ارگان‌های مربوط اجرا می‌شود. به نظر می‌رسد این نحوه ورود پلیس به موضوع تکراری و حل‌نشده دست‌فروشان مترو، همسو با همین طرح است؛ با این تفاوت که این‌بار مترو پایش را از ماجرا بیرون گذاشته است تا پلیس مستقیم عمل کند.

47304

کد خبر 496745

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 1 =