در هفته های اخیر تصاویری منتشر شد از «دیوارهای مهربانی»؛ دیوارهایی که مردم برخی شهرها به صورت خودجوش مشخص کرده اند تا هر کس، لباسهایی را که لازم ندارد به جالباسی هایی که روی دیوار نصب شده آویزان کند تا نیازمندان، بر حسب نیازشان، لباسها را بردارند؛ کاری مهربانانه و انسانی.
همه می دانیم که در سالهای اخیر اقتصاد بیش از پیش به سمت رکود و تورم و بیکاری سقوط کرده و در نتیجه، بر تعداد فقرایی که حداقلی برای سیر کردن شکمشان ندارند و در برخی مواقع، حتی نمی توانند سقفی هر چند کوچک و محقر برای سکنی گزیدن مهیا کنند افزوده شده و می شود؛ فقرایی که برخی هایشان دچار آسیبهای اجتماعی اغلب منبعث از فقرند و گاهی منزلی جز خیابان ندارند و مجبورند صبح تا شب، کارهایی نظیر فال و آدامس فروشی و پاک کردم شیشه ماشینها و گدایی کنند، و در بسیاری مواقع، که همه به چشم دیده ایم، حتی لباس کافی برای حفظ خود از گزند سرمای زمستان، که امسال از سالهای پیش تیزتر است ندارند.
بدنی که در آن غذای کافی و بالتبع انرژی لازم نباشد و لباس کافی نپوشانده باشدش، راحت تر در مقابل سرما از پای می افتد و اسیر بیماریهای مهلک و حتی مرگ می شود. کافی است به آمارهای رسمی موجود که البته معمولا با تجاهل و حداقل، خوشبینانه تنظیم می شوند و بیانگر تعداد واقعی تلفات نیستند رجوع کنیم تا بدانیم در شبهای سرد زمستان، هر صبح چند نفر خیابان خواب، از سرما خشک شده و جان داده اند.
می دانم که وضع اکثر مردم ایران در شرایط حاضر، از نظر اقتصادی خوب نیست؛ ولی آن که طعم فقر را کم و بیش چشیده، از تلخی شدیدش خبر دارد و وضع فقیر را بهتر درک می کند؛ برعکسِ عده ای که معمولا یا به ثروتهای بادآورده رانتی رسیده اند یا از بدو تولد در رفاه کامل و ثروت زیسته اند و برخی از آنها، در اظهارنظرهایی خراب بودن وضع فقرا و وضعیت فقرای خیابانی را، حاصل تنبلی آنها و اینکه نمی خواهند زحمت بکشند و کار کنند، یا قضا قدر و چیزهایی از این قبیل می دانند؛ آن هم در جامعه ای که لیسانس و فوق لیسانس و متخصصش بی کارند و اسیر فقر... از چنین افرادی باید پرسید آیا کاری پرزحمت تر از این است که از صبح تا شب در سرمای شدید زمستان یا زیر اشعه سوزان آفتاب تابستان بایستی و با زیر پا گذاشتن حیثیت انسانی ات، التماس کنان به رانندگان بی اعتنا فال بفروشی یا شیشه های ماشینها را در امید پول خردی تمیز کنی؟ آیا آنها کودکان دختر و پسری را نمی بینند که گاهی حتی 6-5 سال بیشتر سن ندارند و می توان مطمئن بود که قربانی انواع سوء استفاده ها می شوند؟
عده ای از آن افراد هم به معتادانی که درصد وسیعی از بی خانمانها را تشکیل می دهند اشاره می کنند و می گویند وضع اینها تقصیر خودشان است. ولی به آنها باید یادآور شد که کارتن خوابهای معتاد اولا انسان اند، دوما، شرایطی که دارند تا حد زیادی معلول اعمال سیاستهای اجتماعی اقتصادی اشتباه و نیز جامعه ای است که در آن زندگی می کنند. یعنی اجتماعی که از امثال من و منها و بزرگترها و برخی مسئولینی که چنین افرادی را اصولا «نمی بینند» ساخته شده، در وضع کنونی اسف بار و پر از رنج آنها نقش اساسی دارند.
از موضوع اصلی منحرف نشویم. بسیاری از ما در خانه لباسهایی داریم که به دلایل مختلف، استفاده نمی شوند؛ منظورم بیشتر لباسهای گرم است. گرچه لباسهای نازک نظیر تی شرت هم اگر روی هم پوشیده شوند، می توانند گرمابخش باشند. چه خوب بود اگر این لباسهای اضافی را جمع می کردیم و هر وقت بی بضاعتی را در خیابان می دیدیم که لباس کافی ندارد، بخصوص کودکانی که به وفور در سر چهارراهها در حال فال فروشی و ... هستند و زنان و مردانی که به دلیل فقر و دلایلی نظیر اعتیاد، منزلی جز خیابان ندارند، این لباسها را به آنها می دادیم تا حداقل از سوز بی رحم سرما کمی در امان باشند.
حال که نهادهای مسئول چندان به وضع این انسانها رسیدگی نمی کنند، یا رسیدگی های اندکشان بیشتر جنبه «از سر باز کردن دارد»، چه خوب می شد اگر ما به شکل فعالانه و جمعی به فکر آنها بودیم و بهشان کمک می کردیم: دادن لباسهای گرم و در صورت امکان، فراهم کردن وعده غذایی و سرکشی گاه گاه به آنها.
ای کاش افراد مشهور نظیر هنرمندان و ورزشکاران، خالصانه و فعالانه جلودار چنین کمپینی شوند، که این، یعنی بهره بردن از شهرت برای کمک به افرادی که به معنی واقعی کلمه نیازمندند، انسانی ترین شکل استفاده از شهرت است، و خوشبختانه در میان هنرمندان ما، بوده اند چنین افراد دلسوز و مهربان دلی.
ما ملت مهربانی هستیم و ای کاش این مهربانی را از ذهن و قلب، به حیطه عمل در آوریم و خود دیوار مهربانی شویم.
همه این شعر سعدی بزرگ را از بریم: بنی آدم اعضای یکدیگرند/که در آفرینش ز یک گوهرند...
۴۷۴۷
نظر شما