زهرا آران: خودکفایی اقتصادی تمامی شاخههای هنری، اگرچه در کشور ما، ایران محقق نشده اما مسالهای است که تمام هنرمندان، تحقق آن را آرزو میکنند، آرزویی که به گفته هنرمندان شاخههای مختلف هنری نه دور از ذهن است و نه غیرممکن.
تنها پیش زمینهها و فعالیتهایی را نیاز دارد که با عملیاتی کردن آنها میتوان شاهد رونق کمی و کیفی فرهنگ و هنر کشور بود. آنچه در ادامه میخوانید نظریات چند جانبه یک نویسنده، یک گرافیست و یک فیلمنامهنویس است. کسانی که سالها در حوزه هنرهای مختلف کار کردهاند و با تمامی چالشها، ظرفیتها و از همه مهمتر محدودیتهای این حوزه آشنا هستند.
فاصلهای که ظرفیت شاخههای هنریای همچون نقاشی، فیلم، ادبیات، گرافیک و ... برای درآمدزایی دارد و آنچه در عمل برای اقتصاد فرهنگ و هنر رخ میدهد، آنچنان زیاد است که تمامی هنرمندان، خلاءهای موجود در آن را میشناسند و برای تک تک آنها هم راه حل دارند.
هنرها میتوانند به استقلال برسند
فرزاد ادیبی، گرافیست و مدرس دانشگاه درباره امکانات فرهنگ و هنر و استقلال اقتصادی آن میگوید: «اگرچه تولید کالاها یا آثار فرهنگی و هنری، گران قیمت است اما هنر به عنوان یک حرفه میتواند راه خود را باز کرده و به استقلال برسد به شرط اینکه موانع متعددی که با آن روبروست، حذف شود.»
وی عقیده دارد: «در زمینه برداشتن موانعی که بزرگترین سد معبر خودکفایی اقتصادی هنر هستند، دولت میتواند بزرگترین کنشگر و حامی هنر باشد، سدهایی همچون سانسورهای سلیقهای در دستگاههای ذیربط، برخوردهای سلیقهای با برخی از محصولات فرهنگی از سوی نهادها و مراکز خودسر، لابیرنتهای مافیایی که در بخشهای اقتصادی نفوذ کردهاند و از ورزش گرفته تا فرهنگ، به کار خشکاندن ریشهها هستند.»
علی اکبر قاضی نظام، فیلمنامه نویس و مدرس دانشگاه نیز همانند ادیبی اعتقاد دارد: «خودکفایی اقتصادی فرهنگ و هنر ممکن است اگر چند کار را انجام دهیم، اول اینکه، محدودیتها را از پیش روی هنرمندان برداریم، دوم اینکه به تبادل اندیشه بپردازیم و از همه مهمتر اینکه، از برخوردهای سلیقهای پرهیز کنیم.»
او با بیان این مطلب گفت: «خلق آثار هنری با اندیشه هنرمند سر و کار دارد و میتواند درآمدزا هم باشد، فقط باید بستری فراهم شود تا هنرمند فارغ از هرگونه تنشی، اثرش را تولید کند.»
این گرافیست اضافه میکند: «از سوی دیگر دولت میتواند زمینههای تبادل فرهنگی کشور را با جهان گسترش دهد، کاری که در نهایت موجب رشد هنری و فرهنگی هنرمندان ایرانی و همچنین باعث تقویت اقتصاد هنر خواهد شد.»
در همین رابطه، کامران محمدی، نویسنده نیز میگوید: «ما جزو معدود کشورهایی هستیم که قانون کپیرایت را امضا نکردهایم و همین مسأله، ضربهبزرگی به اقتصاد ادبیات و معرفی آثار ایرانی به دنیا وارد میکند. شاید عضویت در این قانون، به ضرر ما مثلاً در حوزه فیلم شود و مردم نتوانند با هزینه اندکی، فیلمهای روز دنیا را تماشا کنند، ولی جدا ماندن از این قانون در حوزه ادبیات و کتاب، هزینههای بیشتری را به ما وارد میکند، چراکه عملا باعث شده است نمایشگاهها به فروشگاه تبدیل شود و هیچ قراردادی بین ناشران ایرانی و خارجی امضا نشود و مانع از ترجمه آثار ایرانی و در نتیجه درآمدزایی از این طریق شود؛ البته این مساله همه ماجرا در بحث ترجمه آثار ایرانی به زبانهای دیگر و اقتصاد نشر نیست اما فکر میکنم یکی از موضوعات مهم است.»
قاضی نظام نیز در این باره میگوید: «برای برون رفت از این وضعیت و خودکفایی اقتصادی فرهنگ و هنر، باید چند کار انجام دهیم، اول اینکه، محدودیتها را از پیش روی هنرمندان برداریم، پس از آن، به تبادل اندیشه و همچنین تبادل آثار هنری جهان بپردازیم تا از بازارهای جهانی غافل نباشیم، گامی که اگر آن را نادیده بگیریم، با آسیبهای جبران ناپذیری روبرو خواهیم شد.»
موانع رونق اقتصاد هنر
تقریبا تمامی کسانی که دستی در هنر و فرهنگ دارند، عمیقا معتقدند هیچکدام از شاخههای هنری در هیچ کجای دنیا به طور مستقیم مورد حمایت قرار نمیگیرند و نقدینگی، مستقیماً به آنها تزریق نمیشود بلکه پول و سوبسید، از سوی دولت در مسائل کلانتری همچون فرهنگسازی برای استفاده و درک هنر مورد استفاده قرار میگیرد.
قاضینظام در این باره میگوید: «بزرگترین حمایت دولت این است که از برخوردهای سلیقهای پرهیز کند و به طور کلی حاکمیت، تدبیری بیندیشد که تمام خطوط قرمز در روند خلق آثار هنری برعهده یک نهاد مشخص در کشور باشد و نهادهای غیرمرتبط در مقولات مختلف هنری دخالت نکنند.»
او اضافه میکند: «مطمئناً همه ما ارزشهای جامعهمان را میشناسیم و به آشنا هستیم ولی مشکل آزاردهنده، قید و بندهای سلیقهای و غیرآییننامهای است که به هنرمند تحمیل میشود.»
مدیر سابق موسسه تصویر شهر به دیگر محدودیتهای موجود برای خودکفایی اقتصادی فرهنگ و هنر اشاره میکند و میگوید: «به غیر از اینکه هنرمندان میتوانند با خلق آثار هنری، درآمدزایی داشته باشند، نهادهای دولتی هم میتوانند از این طریق به یک بازار پررونق برسند؛ البته متاسفانه نقطه ضعفی در نهادهای دولتی وجود دارد مبنی بر اینکه زمان تصمیمگیری، طولانی است و مسئولان معمولاً متوجه ارزش زمان نیستند در حالی که شرکتهای خصوصی تمایل زیادی برای حمایت از آثار هنری دارند و بنده این مساله را تجربهکردهام که وقتی اثر هنری خوبی خلق میشود، بخش خصوصی یا بخشهای تجاری کشور، آثار هنریای را که میتواند درآمدزا باشد، به خوبی تشخیص میدهند و حاضرند بر روی این آثار سرمایهگذاری کنند اما چون روند بروکراسی و تصمیمگیری در بخشهای دولتی عادی نیست، طبیعتا این نهاد هم نمیتواند از نظر مادی منتفع شود، درآمدزایی کند و به تبع آن، شرایط بهتری را برای هنرمند یا حمایت از آثار هنری فراهم آورد.»
وی همچنین تاکید دارد: «یکی دیگر از مشکلات ما عدم وجود مکانهای فرهنگی و هنری در کشور به تناسب جمعیت و محدوده جغرافیایی است. متاسفانه مردم به غیر از سینماها، مکانهای هنری دیگر را همچون موزهها و گالریهای هنری را نمیشناسند و آنها را برای اوقات فراغتشان انتخاب نمیکنند ولی اگر تبلیغات رسانهای درباره فرهنگ و هنر همهگیر شود و نهادهای تصمیمگیر، از روی دلسوزی خود را ملزم به اقدامات پایهای در این حوزه بدانند، در این صورت همه شاخههای هنری، رشد میکنند و بالنده میشوند و دولت هم نیازی نخواهد داشت تا هزینه زیادی را صرف حمایت از هنر و هنرمند کند.»
کالایی به نام محصولات هنری
اقتصاد هنر در ایران به سه ضلع تولیدکننده (هنرمند)، توزیعکننده (ناشر، گالریدار و...) و مخاطب محدود شده است، در حالیکه در اقتصاد هرکدام از هنرهای هفتگانه، فاکتورهای دیگری هم هستند که در رونق یا رکود اقتصاد هنر تاثیر میگذارند که در این میان، لحاظ نکردن محصولات هنری به عنوان یک کالا بیش از هر چیز دیگری به اقتصاد هنر و هنرمند صدمه میزند.
اینها را کامران محمدی میگوید. او معتقد است در فرایند تولید و عرضه هنر و درواقع برای برقراری ارتباط هنرمند و مخاطب، بهجز توزیعکننده و نهادهای دولتی، حلقههای واسط دیگری نیز باید حضور داشته باشند تا چرخه اقتصادی هنر کامل شود. از جمله اسپانسرهایی که از یک کالای هنری حمایت یا در چرخهتولید-عرضه، نقش کاتالیزور را بازی میکنند.
محمدی میافزاید: «همانطور که تیمهای ورزشی، از شرکتها یا کارخانههای تولیدی برای حمایتهای مادی و معنوی دعوت میکنند، سرمایهگذاران شاخههای مختلف هنری و از جمله ناشران کتابهای شعر و داستان نیز باید به این سمت بروند.»
نویسنده «آنجا که برفها آب نمیشوند» به طور جزئیتر وارد بحث حمایت اسپانسرها از هنر میشود و به فعالیت فعالان ادبی در این حوزه اشاره میکند: «طی سالهای گذشته در ایران تلاشهایی برای جذب حمایت برندهای معتبر توسط برگزارکنندگان جایزه «روزی روزگاری» صورت گرفت ولی متوقف ماند؛ همچنین یکی از کارخانههای بزرگ کشور، یک یا دو بار، کتاب داستاننویسان معاصر را برای کارکنان مجموعهاش خرید و حتی جلسات گفتوگو درباره آن کتاب را هم برگزار کرد، ولی این فعالیتها ادامهدار نبود.»
وی همچنین اضافه میکند: «متاسفانه قصه تکراری نبود فرهنگ مطالعه و توجه به کتاب از سوی همه از جمله صاحبان شرکتهای بزرگ و بیتوجهی ناشران به بازاریابی گستردهتر کتاب و مذاکره با صاحبان برندها برای حمایت از کتاب یا دیگر آثار هنری، باعث شده که مردم با بیشتر شاخههای هنری و بیش از همه، ادبیات روز ایران بیگانه باشند و هنرپیشههای درجه سه را بیشتر از نویسندگان بشناسند؛ این در حالی است که هزینه خرید همه شمارگان یک کتاب مثلا برای کارکنان، بسیار ناچیزتر از هزینهای است که آن شرکت برای یک بار تبلیغ محصولش در تلویزیون پرداخت میکند.»
نویسنده «بگذارید میترا بخوابد» تاکید میکند: «بخش عمدهای از مشکلات ما در بحث اقتصاد هنر به دیدگاه ما درباره مفهوم اثر هنری مربوط میشود؛ به عنوان مثال بارها از ناشران میشنویم که اتومبیل یا دیگر دارائیهای خود را فروختهاند برای اینکه چرخ انتشاراتشان از گردش نایستد در حالی که این تفکر اشتباه است و باید در این حوزه هم همانند دیگر حوزههای اقتصادی، به بازگشت سرمایه و سودآور بودن آن نیز فکر کنیم و برای رسیدن به این نقطه هم باید کتاب را همانند دیگر کالاها ببینیم.»
وی در ادامه به تفکر هنرمندان و به خصوص نویسندگان نیز اشاره میکند و گفت: «به غیر از حضور گسترده اسپانسرها در این حوزه، هنرمند و نویسنده هم باید نویسندگی را حرفهای ببیند و تنها به چاپ کتاب بسنده نکند. به این معنا که کلاسهای آموزشی، داوری، اقتباس، جوایز و ... را نیز جزو درآمدهای خود به حساب آورد که متاسفانه اینها هم در ایران عملا وجود ندارند یا بسیار نحیف و معدودند.»
محمدی همچنین میگوید: «اقتباس فیلمهای سینمایی از آثار ادبی، یکی از بهترین شیوهها برای درآمدزایی و تکمیل چرخه اقتصادی هنر است. جشنواره فیلم فجر نیز در چند سال گذشته، یک سیمرغ را به این موضوع اختصاص داد ولی آنقدر فیلم اقتباسی کم بود که خود به خود، این سیمرغ حذف شد، در حالی که همین مساله در سینمای کشورهای دیگر، یکی از مهمترین منابع درآمد به حساب میآید و تقریبا همه آثار برجسته سینمای جهان، اقتباسیاند.»
دولت و آبروی فرهنگی کشور
البته این موضوع در هنرهای دیگری همچون گرافیک کمی متفاوتتر است و اساساً با سفارش و یک چرخه مالی نه چندان بد به حیات خود ادامه میدهد. فرزاد ادیبی در این باره میگوید: «گرافیک از هنرهای کاربردیای است که هیچ گاه به کمک و حمایت دولت نیازمند نبوده، بلکه دولت در جایگاه سفارش دهنده نیازمند گرافیک بوده و خواهد بود.»
وی ادامه میدهد: «از نظر اقتصادی، هنر- فن- رسانه گرافیک به عنوان یک حرفه متکی به خود عمل میکند و اگر دولتی بخواهد از گرافیک، حمایتهای فرهنگی، اقتصادی و صنفی کند، اگرچه به گرافیک لطف میکند اما در واقع به آبرو و وجهه فرهنگی کشور میافزاید. همانند کارها و اقداماتی که در دوره دولت آقای خاتمی صورت میگرفت و مدیران هنری وقت، بدون هیچ چشمداشتی، وظیفه فرهنگی خود را انجام میدادند و با حمایتهای مالی از برگزاری دوسالانه و تشویقهای درست مالی از کارهای پژوهشی و آموزشی هنر، فرهنگ و هنر ایران را بالنده میکردند.»
به نظرات جامعهشناسان و کارشناسان هنری نیاز داریم
به هر روی، اگرچه هنرمندان مختلف برای برون رفت از مشکلات دست و پا گیر پیش روی اقتصاد هنر، راهکارهایی دارند که شنیدنی است اما خود هنرمندان اعتقاد دارند مدیران فرهنگی کشور در سطح کلان باید راهکارهای عملیاتی دیگری را با کمک حاذقان رشتههای مختلف به کار گیرند.
ادیبی در این باره میگوید: «ارائه راهکار، وظیفه هنرمندان نیست و اینکه من به مواردی همچون برداشته شدن سانسورهای سلیقهای اشاره کردم، مسالهای بدیهی است. به نظر من برای اینکه برنامه مدونی برای این منظور داشته باشیم، باید از کارشناسان و متخصصانی کمک بگیریم که هم بر فرهنگ اشراف دارند و هم اقتصاد امروز را میشناسند و به جامعه شناسی و روابط بین الملل نیز به خوبی اشراف دارند.قاضینظام نیز سخنان ادیبی را تایید میکند و میگوید: به نظر من، برونرفت از وضعیت فعلی تنها یک راه چاره دارد و آن هم این است که جمعی از صاحبنظران، مدیران دولتی، کارشناسان و هنرمندان از شاخههای مختلف هنری، پشت یک میز بنشینند و راهکارهایی را مدون کنند که وزارت ارشاد ملزم به اجرای آن باشد همانطور که این اتفاق در بسیاری از کشورهای توسعه یافته، رخ داده است به این صورت که مثلاً برای شرکتهایی که برای خلق آثار هنری سرمایهگذاری میکنند، تشویقهایی همچون تخفیف در پرداخت مالیات در نظر گرفته شده است که همین اقدام کوچک، اقتصاد هنر را در این کشورها شکوفا کرده و موجب اقبال عمومی به این مقوله شده است.»
تنها گام باقیمانده، باید از سوی دولت و مدیران تصمیمسازی برداشته شود که طی سالیان متمادی، از دغدغهشان برای تعالی فرهنگ و هنر گفتهاند.
5858
نظر شما