کیوان کثیریان

یک
بولتن جشنواره مثل سالهای گذشته از برخی منتقدان برای ارزیابی فیلم های روز، ستاره می گیرد. متاسفانه گاه اشتباهاتی در این میان رخ می دهد. درباره ستاره هایی که به فیلم "رسوایی" دادم، در بولتن جشنواره، خطای فاحش و البته سهوی رخ داد. همین جا اعلام کنم؛ تعداد ستاره های من به این فیلم، نیم ستاره بود که متاسفانه به اشتباه یک ستاره و نیم درج شد. کنتراست موجود میان این ستاره اشتباه با محتوای یادداشتم درباره این فیلم، برای برخی دوستان سوء تفاهم برانگیز شده بود.

دو
روز هفتم جشنواره تا اینجای کار از روزهای دیگر پربارتر بود. فیلم های مهرجویی، شعیبی و شهبازی چه به لحاظ کیفی و چه از حیث ازدحادم در برج میلاد، مجموعاً این اتفاق را موجب شدند.
مهرجویی در ادامه سه فیلم گذشته اش، "طهران روزهای آشنایی"، "آسمان محبوب" و "نارنجی پوش"، در"چه خوبه که برگشتی" نیز فضای سرخوشانه و سهل گیرانه ای که ظاهراً به آن علاقه مند شده را حفظ کرده است. او دراین فیلم ها همانند "مهمان مامان" تلاش می کند، دنیای ایده آل خود را تصویر کند و برای مشکلات و مصائب امروزه راه حل های ساده ارائه دهد. محور مضمونی فیلم هم توصیه به همدلی و آشتی آدم هاست و با تاکید، می خواهد بگوید که؛ "دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست / فردوس دمی ز وقت آسوده ماست".
اما همچون سایر آثار اخیر مهرجویی، این فیلم هم از شلختگی در فرم و مضمون رنج می برد و درقالب ژانر جدید "دورهمی"، چیز تازه ای برای علاقه مندانش هم ندارد. بحث درباره جزییاتش بماند برای بعد. درهرحال این فیلم در کارنامه پربار مهرجویی – که این سالها پرکارتر از همیشه شده - طبعاً حتی جایگاه متوسطی هم ندارد.
فیلم لبریز از هجو و کنایه و مضحکه است. مهرجویی به خودش هم کنایه می زند. مثلاً با اسم فیلم "دختر دایی گمشده" شوخی می کند و یا با دیالوگ مشهوری از سکانس دیدار هامون با مادربزرگ در "هامون". یک دیالوگ بامزه هم دارد که عطاران با اشاره به فیلم "شطرنجباز" میگوید: " این دوتا همش نشستن شطرنج بازی می کنن، اونوقت مملکت میره روهوا، البته تو هِند ها!".

"دهلیز" یک ملودرام سرپا و پرانرژی است؛ یکی از بهترین های جشنواره تا امروز. موضوع، قصاص است و پیگیری همسر قاتل برای رضایت گرفتن از خانواده مقتول. فیلم داستان روان و جذابی دارد ولی به نظرم شخصیت عطاران را دیر وارد قصه می کند. در "دهلیز" متفاوت ترین بازی رضاعطاران و یکی از بهترین نقش آفرینی های هانیه توسلی را می توان دید. بازی محمدرضا شیرخانلو بازیگر نقش کودک فیلم نیز فوق العاده است.
فیلم اشک انگیز است اما به هیچ روی دراین باره افراط نمی کند، خوددار است و تلاش می کند، بی آنکه در دام سانتی مانتالیزم کاذب بیفتد، در وهله اول خوب قصه تعریف کند. به گمانم دلیل اصلی موفقیت فیلم، تجربه طولانی بهروز شعیبی در دستیاری کارگردانانی چون موتمن، جیرانی، لطیفی و... است.
سکانس ملاقات پدر و پسر وفوتبال بازی کردن شان در زندان تکان دهنده از آب در آمده، اما فصل پایانی فیلم با مونولوگ کودک، بیش از آنکه مدلول درون متنی داشته باشد، الصاقی و نچسب به نظر می رسد و منطق سستی دارد. گمان می کنم بارِ پایان این ملودرام برای دوش شخصیت امیر علی – کودک فیلم – بسیار سنگین است.

"دربند" شهبازی یک فیلم اجتماعی تلخ و تاثیرگذار است. شهر را با تمام مختصاتش نمایش می دهد و یک قهرمان فوق العاده هم دارد؛ دختر دانشجویی که در میانه ناامنی ها و بی رحمی های جامعه، تلاش می کند خودش را حفظ کند، درستکار باشد، روی پای خودش بایستد، بی تفاوت نباشد و به نجات بقیه هم کمک کند. اما در فیلمنامه "دربند" برای اعمال کلیدی این قهرمان، انگیزه های کافی پیش بینی نشده است و به همین دلیل، باورپذیری ادامه ماجراهای او دچار اختلال می شود.
وقتی بعد یک درگیری شدید، او که دلایل محکم و پرشماری برای ترک کردن خانه دارد، به سادگی آب خوردن منصرف می شود باورش دشوار می شود. و وقتی دلیل قابل قبولی ندارد که برای کسی که چندروز بیشتر نیست که می شناسدش تا این حد مایه بگذارد و برایش سفته امضا کند همدلی مخاطب به حداقل می رسد. اینها همه در حالی است که می دانیم او یک دانشجوی پزشکی است با مختصات مشخص فرهنگی و اخلاقی و ذکاوت و هوش بالا نه یک نوجوان بی تجربه و کودن. با همه اینها بازی بسیار خوب نازنین بیانی غافلگیر کننده است.

کد خبر 275617

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 10 =