هر وقت که به بهمن نزدیک میشویم یاد سالهای دور جشنواره فیلم فجر هم زنده میشود سالهایی که فیلم دوبلهشده معنایاش فقط فیلم خارجی نبود و فیلمهای ایرانی هم دوبله میشدند. آن موقع کلی انتقاد داشتیم نسبت به اینکه دوبلورها، حتی روی چهره بازیگران مسلط و خوشصدا هم دوبله میکردند.
در این سالها البته آن قدر بازیگران بدصدا یا کمتسلط و بیتسلط بر فنِ بیان را دیدهایم که دوبلههای آن سالها روی فیلمهای ایرانی، شده خاطره! گرچه دیگر وفور فیلمهای خارجی برای دوبله، نه انگیزه مالی میدهد به دوبلورها که سراغ دوبله فیلمهای ایرانی بروند نه پسند مخاطبان و ذائقهشان مجال این کار را میدهد با این همه فراموش نکنیم که حذف دوبلورها از سینمای ایران با بخشنامه صورت گرفت و لااقل به بخشی از این سینما صدمات جبرانناپذیری وارد کرد.
به گمان وقت آن شده که ببینیم چرا آن روند روی بعضی از آثار سینمای ایران خیلی خوب جواب میداد و روی بعضی دیگر اصلاً جواب نمیداد یا کم جواب میداد.
واقعیتِ امر این است که دوبله هم مثل همهٔ عوامل دیگر روند تجارتی به نام سینما با صرف بودجه و سلیقه و رویکرد حرفهای در ارتباطی مستقیم است و مدیر دوبلاژ و دوبلورها و صدابردارها و صداگذارها اگر گیر تهیهکنندهای «باری به هرجهت» بیفتند یا گیر کارگردانی که برای مخاطب و کار خودش ارزش بالایی قائل نیست، آنها هم سریسازی و بسازبفروشی میکنند!
شما هم باشید، میگویید وقتی طرف برای کار خودش ارزش قائل نیست چرا من باشم! این وسط البته، گاهی بازیگرانی که همیشه سعی دارند باکیفیت جلوی دوربین ظاهر شوند ضرر میکنند! اگر سری به آرشیو مطبوعاتی آن سالها بزنید کم نیستند بازیگران خوب و صاحبنامی که فریادشان از دست دوبلورهاشان به آسمان هفتم رسیده! من شخصاً چند دوبلهٔ اسفناک را روی چهرهٔ انتظامی و شکیبایی و پرستویی شاهد بودهام و از در سینما با عصبانیت زدهام بیرون!
اما آیا درباره کارهای حاتمی هم همین را میتوان گفت؟ در مورد کارهای کیمیایی چطور؟ تصور سینمای حاتمی بدون دوبله واقعاً دشوار است. دوبله پشتوانه سینمای اوست همچنان که پشتوانه سینمای کیمیایی بود با این همه کیمیایی در گذر از سینمای صامتِ دوبله شده به سینمای ناطق موفق بود. فیلمهای کیمیایی از جنس روز هستند و فیلمهای حاتمی [مثل فضاها و قصهها و دلمشغولیهایاش] از جنسِ دیروز.
و امروز ما در مواجهه با آن فیلمهای دوبلهشدهٔ ایرانی حس خاصی داریم انگار گنج پیدا کردهایم البته گاهی اوقات هم در گنجیابی آدم مواجه میشود با چیزهای کمارزش اما تصور نوستالوژیک آن سالها و دوبلهها هنوز با ماست.
امروز صداها واقعیترند اما لزوماً گوشنوازتر نیستند. امروز اگر با صدابرداری سرِ صحنه محشری روبرو میشویم در یک فیلم، وقتی که سراغ تیتراژ میرویم همان اسمهای قدیمی را بازمیشناسیم که نخستین بار با فیلمهای دوبلهشدهٔ کلاسیکهای سینمای ایران، نامشان را شناختیم. همانها، که در آن سینما آموختند که واقعیت، هنر نیست! هنر است که واقعیت را میسازد و به آن... شکل میدهد.
5858
نظر شما