این ترانه در سالهای ابتدایی دهه پنجاه ساخته شد. آهنگساز آن استاد همایون خرم و شاعرش نیز استاد هوشنگ ابتهاج سايه و خواننده آن حسین قوامی(فاختهای)است كه به گفته استاد سايه وقتي اين كار را خواند، گفت همين ترانه نام و ياد مرا در ميان ايرانيان جاوادانه خواهد كرد و انصافا چنين شد.ترانه یاد شده ابتدا در برنامه گلهای تازه شماره 52 اجرا شد که تنظیم برای ارکستر این قطعه هم بر عهده زندهیاد جواد معروفی بود و غزل آواز هم با مطلع«گر چشم دل بر آن مه آیینه رو کنی» از آن ابتهاج سایه بود.فخری نیکزاد با صدای خاطرهانگیزش دکلمه اشعار و معرفی هنرمندان را بر عهده داشت.مجید نجاحی و امیرناصر افتتاح هم تکنوازان این برنامه بودند.
فضای ترانه در دستگاه همایون است و آرام آرام شنونده را در خود غرق می کند. هم شعر از انسجام کلامی و محتوایی برخوردار است و هم آهنگ همانند رودی روان با غنای ملودیک شنونده را مسحور خود می کند. به گفته برخی از اهل موسیقی دستگاه همایون یاد آور بهشت است و ابتهاجی را به آدمی می بخشد که دیگر دستگاه ها از چنین قابلیتی برخوردار نیستند. نوعی غم که رها شدگی و آزادی در آن مستتر است.غمی با وقار. شاید به همین دلیل باشد که موریس ژار هنگام ساخت موسیقی فیلم محمد(ص) ملودی محوری را از دستگاه همایون انتخاب کرد.
ابتدا فكر ميكردم استاد خرم در کتاب خاطراتش(غوغای ستارگان) از اين ترانه و چگونگي ساخت آن سخن گفته است،اما به رغم وعدهای که در صفحات ابتدايي به خوانندگان درباره شرح تفضیلی چگونگی تصنیف این ترانه میدهد ،فراموش می کنند درباره این اثر سخن بگویند و تنها اشارهای به کار مشترک دیگری با استاد سایه می کنند که به رغم آنکه بیش از سه دهه از ساخت آهنگ و شعر آن گذشته هنوز آن اثر خوانده نشده است،چرا که از نظر استاد خرم هنوز خواننده و صدای مناسب این اثر را پیدا نکرده است.
خوشبختانه استاد سايه هم درباره اين ا ثر در خاطراتشان سخن گفتند. اما زماني كه اين متن و گفت وگو انجام ميشد،هنوز خاطرات استاد سايه منتشر نشده بود. به همين دليل با استاد خرم تماس گرفتم و موضوع را مطرح كردم كه ايشان با روي گشاده پذيرفتند درباره اين كار توضيح دهند كه متن اين گفت وگو ابتدا در شماره هاي ابتدايي هفتهنامه نگاه پنج شنبه منتشر شد كه متن اين گفت وگو بدون كاست و فزود در زير ميآيد با اين توضيح كه در مقدمه اين نوشته نكاتي اضافه و كم شده است.
جناب خرم دقیقا چه زمانی به فکر ساخت ترانه «تو ای پری کجایی» یا همان سرگشته افتادید؟
به گمانم سال 51 یا 52 بود که آقاي ابتهاج تازه شده بود مسئول موسيقي راديو تلويزيون. به من زنگ زد و گفت:«علاقهمندم ملاقاتي با هم داشته باشيم». قراري گذاشتيم در دفترش در ميدان ارگ و من رفتم و او شروع كرد به تعریف و تحسين درباره كارهاي من و گفت «از قديم كارهاي شما را پي گيري مي كردم و ادامه داد که برنامههاي ديگري هم كه شما مثل برنامه سوم که سرپرست آن اجراها بودید که يكي ساز مي زد (شريف و شهناز و ناهيد و حافظي و عودش رحمانپور و حسين همدانيان ضربش بود) و شما قطعاتي مي نوشتید و خواننده مرد بود و خواننده زن نداشت و من گوش می دادم .
چه کسانی می خواندند؟
قوامي ، محمودي خوانساری ، ایرج،گلپایگانی و شجريان که آنجا به عنوان سياوش بيدگاني میخواند .آقای ابتهاج گفتند که تمامی این کارها را می شنیدند و تعريف كرد و گفت و با چه دستگاههاي دقيقي همه این برنامهها را ضبط کرده اند و فهمیدم که ایشان چه عشقی به موسیقی دارند.يا آهنگی روي شعر ابوسعيد ابیالخیر ساختم كه باز هم تعريف كرد و بعد دعوتم کردند که بروم به منزلشان.
منزلشان کجا بود؟
در منوچهری. خانه باصفایی بود با باغچه که شبش رفتم آنجا. شب قشنگي بود و برخی از کارهایی را که با دستگاه حرفهای شان ضبط کرده بودند گوش کردم. من خودم کارهایی را که مینوشتم و اجرا می کردم تنها يك بار گوش مي كردم و ديگر هم فرصتی برای گوش دادن دوباره نداشتم و تاییدشان می کردم. هنگام گوش دادن به کارها آقای ابتهاج گفتد:« خيلي دلم مي خواهد كه روي يك آهنگي از شما شعر بسازم» من چیزی نگفتم اما وقتی به روی بالکن و هوای خوب و نسیم و باغچه و شب اواخر تابستان را دیدم گویی باران نت بود که مي بارید. بلافاصله رفتم توي بالكن نشستم و اين آهنگ را از بالا تا پايين نوشتم . حتي جواب هاي اركستر پشت هم آمد واقعا کمتر زمانی بود که یک آهنگ تمام و کمال به ذهن بیاید از صفر تا صدش و به همین دلیل است که برخی از دوستان و شنوندگانی که این کار را می شنوند می گویند اين آهنگ زميني نيست و من هم معتقدم كه به بنده اين آهنگ را دادند و «تو ای پری کجایی» الهامی بود که به من شد ،الهامی که تمام و كمال آمد. آهنگ را برای ایشان اجرا کردم خيلي خوشحال شد و مشغول ساختن شعرش شد.
یعنی ابتدا شما آهنگ را ساختید و بعد ایشان رویش شعر گذاشتند؟
بله و چقدر هم کار چفت شد با شعر.
پیشنهاد خواننده را هم آقای ابتهاج دادند؟
آن زمان رسم بود که تمام آهنگهاي باكلام را خوانندگان معمولا زن مي خواندند و آقای ابتهاج اسم خواننده اي را ْآورد که من گفتم نه و توصیه کردم این اثر را بايد يك صداي خستهاي بخواند و به نظر من قوامي خوبه.خيلي تعجب كرد و جالبه كه بعدها ديدم كه يكي از اين خوانندگان مورد نظر آقای سایه نتوانست این اثر را به خوبی اجرا کند.
به نظر شما شعر این ترانه عاشقانه است؟
هم عاشقانه است و هم عارفانه چرا که از یک سو نشان می دهد چیزی گم شده است که هم می تواند معشوق باشد و هم می تواند مجبوب ازلی و ابدی به حساب آید.
آقای اصفهانی هم این کار را با تنظیم جناب روشن روان خواندند؟
بله اون هم اجرای خوبی بود و آقای اصفهانی چون تحریرهای خاص خودشان را پیاده کردند به گمانم کلیت اثر خوب از کار درآمده است.
بازتابهای کار را تا کنون پی گپری کردید؟
بله.از جمله ترانههایی است که هر کسی که مرا می بیند از آن یاد می کند.
شبـی کـه آواز نـی تــو شنیـدم چــو آهـوی تشنـه پـی تـو دویـدم
دوان دوان تا لب چشمه رسیدم نشـانـهای از نــی و نغمـه نـدیـدم
توای پــری کجایی؟ که رخ نمینمایی
از آن بهشت پنهـان دری نمیگشایی
مـن همه جــا ، پی تـو گشتهام از مــه و مهــر ، نشـان گــرفتـهام
بـــوی تــــو را ، ز گـل شنیـدهام دامـــن گـــل ، از آن گــرفتـهام
توای پــری کجایی؟ که رخ نمینمایی
از آن بهشت پنهـان دری نمیگشایی
دل مــن ، سـرگشتــة تــوسـت نفســـم ، آغشتـــة تـــوســت
بـه بـاغ رؤیـاهـا ، چـوگلت بـویـم در آب و آئینـه ، چـو مـهــت جـویم
توای پــری کجایی؟
در این شب یلدا ، ز پیات پـویم بـه خواب و بیداری ، سخنت گویم
توای پــری کجایی؟
مــه و ستـاره درد مـن میداننـد که همچـو من پـی تـو سرگردانند
شبـی کنــار چشمـه پیـدا شــو میـان اشـک مـن چــو گـل وا شــو
توای پــری کجایی؟ که رخ نمینمایی
از آن بهشت پنهـان دری نمیگشایي
نظر شما