عباس شکوهمند- اخیراً کتابی از سوی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه با عنوان« محرم الحرام؛ ره توشه راهیان نور» منتشر شده که در صفحه 140 آن آمده است: امام حسن(ع) در جریان «معاهده صلح با معاویه»، امام حسین و عبدالله بن جعفر را احضار نموده و به مشورت با آنان پرداخت. در جواب او، عبدالله بن جعفر موافق صلح بود؛ ولی حسین بن علی مخالف آن، و تأکید کرد: پناه میبرم به خدا! مبادا با پسر «ابوسفیان» مصالحه نمایی، که در این صورت، از راه پدرت دور شدهای!» این عبارت، به نقل از کتاب «موسوعه کلمات امام حسین(ع)» منتشر شده است که سند اصلی آن در تاریخ طبری است.
با خواندن عبارت فوق، این پرسشها پیش میآید که آیا امام حسن به عنوان امام، به مصلحت امور جامعه آگاه نبودند؟ آیا امام حسین، به مدیریت و تصمیمات امام حسن اعتماد نداشتند؟ آیا امام حسن، شهامت لازم را برای مقابله با دشمن نداشتند؟ آیا اگر امام حسین جای امام حسن بودند، به جای پذیرش صلح، وارد جنگ با معاویه میشدند؟ اگر امام حسین از صلح با معاویه ناراضی بودند، پس چرا در دوره امامت خود که 10 سال با دوره حکومت معاویه همزمان بود، به نقض معاهده صلح اقدام نکردند؟ و ...
در این زمینه با چند تن از اساتید تاریخ اسلام و چهرههای دانشگاهی و حوزوی از جمله حجت الاسلام دکتر محسن الویری گفتوگو کردیم.
حجت الاسلام دکتر محسن الویری، عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) و دارای مدرک دکترای تخصصی در رشته تاریخ و تمدن ملل مسلمان از دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، است. دکتر الویری، اگر چه سندیت کتاب موسوعه کلمات امام حسین و روایت منسوب به امام حسین را بررسی نکرده اما معتقد است بر اساس قرائن زیادی که وجود دارد، از جمله پایبندی امام حسین به پیمان صلح با معاویه، موضوع مخالفت ایشان با امام حسن، منتفی است. وی بر این باور است که پذیرفتن جمله منسوب به امام حسین در این کتاب، از نظر کلامی و اعتقادی با باورهای شیعه سازگار نیست.
آیا کتاب «موسوعه کلمات امام حسین» که در آن اعتراض امام حسین به امام حسن درباره معاهده صلح با معاویه منتشر شده و عبارات «پناه میبرم به خدا! مبادا با پسر «ابوسفیان» مصالحه نمایی، که در این صورت، از راه پدرت دور شدهای» از قول امام حسین بیان شده، از نظر سند، اعتبار دارد؟
سندیت این کتاب و این روایت باید مورد بررسی قرار گرفته و ببینیم راویانش چه کسانی هستند. روایات ضعیف زیادی در کتابها نقل شده که نیازمند بررسی دقیق است. ما درباره اغلب کتابهای تاریخی، نمی توانیم کلیات یک کتاب را زیر سوال ببریم. تک تک گزارهها و راویان را باید جداگانه بررسی کنیم.
اما قرائن متعددی وجود دارد مبنی بر این که امام حسین به صلح با معاویه کاملاً معتقد و پایبند بودهاند. از جمله در کتاب «الامامه و السیاسه» که منسوب است به ابن قتیبه الدینوری، نامهای از معاویه به امام حسین در سال 56 هجری قمری ثبت شده که معاویه به امام اعتراض میکند که چرا نمیخواهد زیر بار ولایتعهدی یزید برود و در آن نامه، امام را متهم می کند به این که شما قصد نقض عهد دارید که امام در پاسخ مینویسد که لاأرید حرباً و لاخلافاً، من نه دنبال جنگ هستم و نه مخالفت با تو.
تا زمانی که یزید به خلافت نرسیده بود، امام حسین نقض صلح با معاویه نکردند و فقط افشاگری کرده و تذکراتی می دادند.
درباره پایبندی امام حسین به پیمان صلح با معاویه، تردیدی وجود ندارد، اما آیا ممکن است چنین عبارتی از امام حسین نقل شده باشد؟
اگر امام حسین از ابتدا مخالف تصمیم امام حسن مبنی بر صلح با معاویه بودند، طبیعتاً وقتی به امامت رسیدند، میتوانستند معاهده صلح را نقض کنند در حالی که امام حسین در طول 10 سالی که امامت ایشان، همزمان با حکومت معاویه بود، چنین کاری نکردند.
با وجود این که معاویه، جنایات زیادی را مرتکب میشد اما امام حسین، معاهده صلح با معاویه را نقض نکردند. این مسأله، بهترین گواه است که امام حسین، مخالفتی با صلح امام حسن نداشتند. اگر اختلاف روحیهای وجود داشت در طول 10 سال باید بروز پیدا میکرد.
عدهای شجاعت امام حسن را زیر سوال میببرند و میگویند اگر امام حسین جای امام حسن بودند، صلح نمیکردند، نظر شما در این زمینه چیست؟
به لحاظ کلامی، ما چنین اعتقادی نداریم و چنین باوری با باورهای کلامی شیعه سازگاری ندارد. از جنبه تاریخی هم این موضوع قابل دفاع به نظر نمی رسد.
آیا به نظر شما، انتشار این گونه مطالب در کتابهایی که ممکن است دست افراد کمسواد بیفتد و شبههای را درباره امامت امام حسن ایجاد کند، آیا جایز است؟
اگر فضای جامعه به گونهای باشد که به دور از جنجالها و جوسازیها بشود به این نکات جواب داد، مشکلی وجود ندارد. اما اگر اندیشهای به گونهای بیان شود که امکان نقد را از دیگران بگیرد، خوب نیست. مثلاً ما روایات آشکاری درباره دروغگو بودن افرادی که درباره ظهور حرف میزنند، داریم اما تأویل کردن آن و بردن مطلب در وضعیتی که امکان نقد را از دیگران بگیرد، آثار منفی دارد.
اگر مطلبی در کتابی منتشر شود و امکان نقد آن وجود داشته باشد، مشکلی وجود ندارد. راه را نباید بر اندیشهها بست و نفس انتشار افکار را ذاتا مذموم نمیدانم مشروط بر این که افکار مخالف نیز امکان اطلاع رسانی را داشته باشند. طبیعتاً توده مردم چندان دنبال نقادی نبوده و به دنبال محصول آماده هستند، بنابراین اگر درباره نظراتی که مشکوک است، دقت و نظارت بیشتری صورت بگیرد، بهتر است. یعنی بهتر است مطالبی که کمتر محل اختلاف هستند، منتشر شود.
/30462
نظر شما