پرونده عاشورا با گفتار و آثاری از آیات عظام و استادان: وحید، بهجت، جوادی آملی، شهید مطهری، رضی شیرازی، محمودحکیمی، اعوانی، جعفریان، رجبی دوانی، خرسند، آیینه‌وند، آشنا، گلزاری، علایی، جودکی و...

اخبار شهادت حسین (ع) در ظهر عاشورا به قلم استاد رسول جعفریان
در این گزارش کوتاه، خبر چند منبع کهن تاریخی را در باره شهادت امام حسین علیه السلام که پس از همه یاران و جوانان اهل بیت‌اش به شهادت رسید، مرور می کنیم.زمانى که تمامى یاران و اهل بیت امام حسین‏ ـ علیه السلام ـ به شهادت رسیدند، دشمن قصد کشتن آن حضرت را کرد. تا این لحظه، کسى جرأت نزدیک شدن به امام را نداشت؛ چرا که به هر روى، بسیارى از کوفیان مایل نبودند قاتل آن حضرت شناخته شوند. این بود که نوبت به سنان دیوانه و شمر کثیف و خولی بدذات رسید.

چند گزارش را در این باره نقل می کنیم:
ابن سعد می گوید: در این لحظه امام عطشان بود و درخواست آب کرد. مردى نزد امام آمد و آب به او داد. در همان حال حُصَین بن نُمَیر تیرى رها کرد که به دهان آن حضرت اصابت کرد و خون جارى شد. آن حضرت با دست خون‏ها را پاک مى‏کرد و در همان حال خدا را ستایش مى‏کرد. (ویحمدالله). آن گاه به سوى فرات به راه افتاد. مردى از طایفه ابان بن دارم گفت: نگذارید به آب دسترسى پیدا کند. گروهى میان ایشان و آب ایستادند، در حالى که امام در برابرشان ایستاده بود و در باره آن مرد فرمود: اللهم أظْمِئه. خدایا او را از تشنگى بمیران. آن مرد ابانى، تیرى به سوى امام رها کرد که به دهان حضرت خورده، خون آلود شد. آن مرد اندکى بعد، فریاد زد که تشنه است و هرچه آب مى‏خورد باز احساس تشنگى مى‏کرد تا آن که مرد.(طبری: 5 / 450).
بلاذرى همین نقل را در باره تیر زدن به دهان مبارک امام آورده و می افزاید: امام حسین‏ علیه السلام سر بر آسمان برداشت و فرمود: الّلهم إنّى أشکو إلیک ما یفعل بى.(انساب الاشراف: 3 /201).
ابن سعد مى‏افزاید: زمانى که یاران و اهل بیت حسین کشته شدند، هیچ کس به سراغ او نمى‏آمد مگر آن که باز مى‏گشت تا آن که پیاده نظام اطرافش را گرفتند. در آن لحظه شجاع‏تر از وى نبود و حسین بن على چون یک جنگجوى شجاع با آنان مى‏جنگید، [او در حالی که عمامه مشکی بر سر داشت و موهای خود را نیز رنگ سیاه زده بود، چون یک جنگجوی شجاع می جنگید: ترجمة الامام الحسین:‌ 73] بر هر طرف یورش مى‏برد، و افراد مانند بزى از برابر شیر مى‏گریختند.
ابن سعد در ادامه آن گزارش مى‏نویسد: ساعاتى از روز گذشت و مردم در حال نبرد با حسین بن على بودند؛ اما کسى براى کشتن وى اقدام نمى‏کرد. (دینورى می نویسد: در این وقت امام حسین‏ علیه السلام نشسته بود و اگر مى‏خواستند مى‏توانستند، او را بکشند جز این که هر قبیله‏اى بر آن بود تا مسؤولیت آن را به عهده دیگرى بیندازد و کراهت داشت تا بر این کار اقدام کند: اخبار الطوال: 258) در این وقت شمر فریاد زد: مادرتان در عزایتان بگرید، منتظر چه هستید، او را بکشید! اولین کسى که به امام حسین‏علیه السلام نزدیک شد زُرْعة بن شریک تمیمى بود که ضربتى بر کتف چپ امام زد و پس از آن ضربه دیگرى بر گردن آن حضرت زده، او نقش بر زمینش کرد. آن گاه سنان بن انس نخعى پیش آمد و ضربه‏اى بر استخوان سینه آن حضرت زد؛ سپس نیزه‏اش را در سینه امام حسین‏ علیه السلام فرو کرد. در این وقت بود که امام روى زمین افتاد. سنان از اسب پیاده شد تا سر امام حسین ‏علیه السلام را جدا کند، در حالى که خولى بن یزید اصبحى هم همراهش بود. وى سر را جدا کرد و آن را نزد عبیدالله بن زیاد آورد.(ترجمة الامام الحسین: 75).
وى در جاى دیگرى مى‏نویسد که سنان بن انس نخعى امام حسین‏ علیه السلام را کشت و خولى بن یزید سر آن حضرت را جدا کرد.(همان، 75، انساب الاشراف: 3/218)
شیخ مفید می نویسد: زُرْعة بن شریک به کتف چپ امام ضربتى زد و پس آن ضربتى بر گردن آن حضرت نواخت، سنان بن انس نیزه‏اى بر آن حضرت زد که آن حضرت به زمین افتاد. آن گاه خولى رفت تا سر آن حضرت را جدا کند که دستش لرزید. شمر خود از اسب فرود آمد، سر امام را جدا کرد و به دست خولى داد تا به عمر بن سعد برساند.(ارشاد: 2/112)

ابن سعد می افزاید: زخم‏هاى بدن امام حسین‏علیه السلام را که شمارش کردند، سی و سه مورد بود، در حالى که بر لباس ایشان بیش از صد مورد پارگى در اثر تیر و ضربت شمشیر وجود داشت. و باز همو مى‏نویسد: وقتى امام حسین‏علیه السلام به شهادت رسید، شمشیر او را قلانس نَهشلى و شمشیر دیگرش را جمیع بن خَلْق اودى برد. لباس (سِروال [ شلوار ] و قطیفه) آن حضرت را بحر بن کعب تمیمى، و قیس بن اشعث بن قیس کندى برداشتند که بعدها به این قیس، قیسِ قطیفه مى‏گفتند! نعلین امام را اسود بن خالد اودى، عمامه ایشان را جابر بن یزید، و برنُس آن حضرت را مالک بن بشیر کندى، برداشتند.
بلاذرى خبر کشته شدن امام حسین ‏علیه السلام را چنین مى‏نویسد: وقتى اجازه استفاده از آب فرات را به امام نداده و تیر به دهان مبارکشان زدند، (و در خبر دینورى باز تیرى به گردن ایشان زدند که امام آن را بیرون کشید)(اخبار الطوال: 258) شمر همراه ده نفر از کوفیان به سوى محل استقرار خیمه و خرگاه امام آمد. امام بدان سوى رفت، اما آنان میان وى و خیمه‏گاه فاصله انداختند. امام فرمود: إن لم یکن لکم دینٌ فکونوا فى أمر دنیاکم احرارا. اگر دین ندارید، در دنیاى خویش آزاد مرد باشید؛ و مانع از تعرّض لئیمان و سفیهان خود از اهل و خاندان من شوید. شمر گفت: اى پسر فاطمه! این سخنت را مى‏پذیرم. آن گاه با پیاده نظام بر امام‏حسین‏ علیه السلام حمله کرد که در میان آنان ابوالجنوب عبدالرحمن بن زیاد جُعفى، خولى بن یزید اصبحى، قشعم بن عمرو جعفى - کسى که از على‏ علیه السلام کناره گرفته بود - صالح بن وهب یَزَنى، و سنان بن اَنَس نخعى بودند. شمر آنان را تحریض بر کشتن امام حسین‏ علیه السلام مى‏کرد. ابتدا از ابوالجنوب خواست تا حمله برد. او گفت: چرا خودت نمى‏روى؟ شمر خشمگین گفت: به من چنین مى‏گویى؟ ابوالجنوب گفت: مى‏خواهم نوک نیزه‏ام را در چشم تو فرو کنم. شمر از برابر او کنار رفت، چرا که ابوالجنوب مردى شجاع بود. آن گاه شمر همراه پنجاه نفر از پیاده نظام بر امام یورش برد. حسین از هر طرف به سوى آنان مى‏تاخت و جمعیت آنان را می ‏شکافت تا آن که او را محاصره کردند. باز با آنان مى‏جنگید تا آنان را از خود دور کرد.
در این وقت، بحر [یا: أبجر] بن کعب بن عبیدالله بر امام حمله برد. وقتى با شمشیر بالاى سر امام رسید، بچه‏اى از بچه‏هایى که همراه امام حسین‏علیه السلام بود نزدیک آمد که امام حسین‏ علیه السلام او را به بغل گرفت. این بچه به بحر گفت: اى فرزند خبیثه! عموى مرا مى‏کشى؟ آن مرد ملعون شمشیر خود را فرود آورد و بچه که دستش را بالا گرفته بود، دستش قطع شده به پوستى آویزان شد. امام حسین‏ علیه السلام همچنان به این سوى آن سوى مى‏تاخت، در حالى که لباسى پوستین به تن داشت و عمامه‏اى بر سر. مردم نیز که او شجاع مى‏یافتند، مانند بزى از برابر [ گرگ ] شیر مى‏گریختند.
مدتى بدینسان گذشت و هر مردى که براى کشتن حسین به او روى مى‏آورد، از کشتن آن حضرت صرف نظر مى‏کرد؛ چرا که نمى‏خواست قتل او را بر عهده گیرد.
در این وقت مردى که او را مالک بن بشیر کندى مى‏گفتند - و فردى جسور بوده و اقدام بر این امر برایش مهم نبود - نزد امام آمد و شمشیرى بر سر آن حضرت زد، به طورى که برُنسى که بر سر امام بود، نیمه شد، شمشیر به سر رسید و خون جارى گردید؛ در آن حال بُرنس حضرت خون‏آلود شد. امام برنس را کنارى انداخت و کلاهخودى بر سر گذاشت و در حق آن مرد نفرین کرد. (لا أکلتَ و لا شربتَ و حَشَرَک الله مع الظالمین). مرد کِندى، بُرنس را برداشت و گویند که تا آخر عمر فقیر ماند و دستش شل بود.
در این وقت زینب‏علیها السلام خطاب به عمر سعد گفت: اى عمر! ابوعبدالله کشته می شود و تو نگاه مى‏کنى؟ عمر سعد به گریه افتاد و رویش را برگرداند.
شمر در میان مردم فریاد زد: شما را چه شده است که بى‏تفاوت در برابر این مرد ایستاده‏اید؟ منتظر چه هستید؟ مادرتان در عزایتان بگرید، او را بکشید. آن گاه همه حاضران از اطراف یورش بردند و زرعة بن شریک تمیمى ضربتى بر بازوى چپ امام زد و ضربه‏اى دیگر بر گردن آن حضرت. آنگاه از اطراف امام دور شدند، در حالى که امام حسین ‏علیه السلام با صورت روى زمین افتاده بود.
در این وقت، سنان بن انس بن عمرو نخعى آمد و نیزه‏اى بر آن حضرت زد. آنگاه سنان به خولى بن یزید گفت: سرش را جدا کن. خولى خواست چنین کند، احساس ضعف کرده، دستش لرزید. سنان به او گفت: خدا بازوانت را بشکند. خودش از اسب پایین آمد و سر امام حسین‏ علیه السلام را جدا کرد. (دینورى مى‏نویسد: خولى رفت تا سر را جدا کند، دستش لرزید، برخاست. آنگاه برادرش شبل بن یزید آمد و سر امام حسین‏علیه السلام را جدا کرده به برادرش خولى داد.)(اخبار الطوال: 258)
حسین پیش از آن چندان شمشیر و نیزه خورده بود که جاى 33 طعنه نیزه و 34 ضربت شمشیر بر بدنش بود. برخى گویند که خولى با اجازه سنان سر امام حسین‏علیه السلام را جدا کرد.(انساب: 3/202 - 204)
روایت ابن اعثم از شهادت امام حسین‏ علیه السلام قدرى متفاوت با دیگران بوده و مطالبى در آن است که در مآخذ کهن دیگر نیامده است. امام پس از شهادت یاران و اهل بیت، عازم میدان مى‏شود. رجزى ‏خواند و به معرفی خود و خاندانش پرداخت: ( أنا بن علىّ الخیر من آل هاشم‏ / کفانى بهذا مفخر حین أفخر / و جدّى رسول اللّه أکرم من مشى‏ / و نحن سراج اللّه فى الخلق أزهر / و فاطمة أُمّى سلالة أحمد / و عمّى یدعى ذا الجناحَیْن جعفر / و فینا کتاب اللّه أنزل صادقا / وفینا الهُدى و الوحى و الخیر یذکر / و نحنُ أمان الأرض للناس کلّهم‏ / نصول بهذا فى الأنام و نفخر / و نحن وُلاة الحوض نسقى ولاتنا / بکأس رسول اللّه ما لیس ینکر / و شیعتنا فى النّاس أکرم شیعة / و مبغضنا یوم القیامة یخسر) تعابیرى که در این رجز آمده، گرچه مى‏تواند مربوط به آن زمان باشد، اما این احتمال هم وجود دارد که بعدها سروده شده باشد و در واقع زبان حال باشد.
ابن اعثم مى‏افزاید: امام حسین‏ علیه السلام مبارز طلبید. هر کسى که از چهره‏هاى سرشناس آمد، کشته شد. تا آن که شمر با قبیله بزرگى - قبیلة عظیمه - آمد. (این همان آمدن شمر همراه عده‏اى از پیاده نظام است که در منابع دیگر آمده است) امام با آنان جنگید تا این که میان او و خیمه‏گاهش فاصله انداختند. امام حسین‏علیه السلام به دشمن گفت: یا شیعة آل ابى‏سفیان! إن لم‏یکن لکم‏ دین و کنتم لاتَخافون المعاد فکونوا أحرارًا فى دنیاکم. در خواست امام این بود که سپاه دشمن متعرض زنان و کودکان نشوند. شمر پذیرفت. بار دیگر بر امام حسین‏علیه السلام حمله مى‏کردند و او مى‏جنگید. چند بار درخواست آب کرد؛ یک بار هم به سمت فرات رفت که مانع شدند. آن‏گاه ابوالجنوب جُعْفى تیرى به صورت امام زد که خون بر صورت و محاسن آن حضرت جارى گشت. آن حضرت سر بر آسمان بلند کرده نفرین کرد. آنگاه مانند شیرى خشمگین بر دشمن یورش برد و به هر کس مى‏رسید او را با شمشیر به روى زمین مى‏انداخت. تیرها بود که از هر طرف به سمت امام روان بود و به سینه او مى‏خورد. امام در همان حال سخن از روزى به میان مى‏آورد که خداوند انتقام او را از آنان بگیرد؛ آن گونه که میان خود آنان اختلاف افتاده، خون‏ها ریخته شود و عذاب الهى بر آنان فرود آید.
شمر به یارانش می گفت: منتظر چه هستید؛ تیرها او را از نفس انداخته است. بر او یورش برید، مادرهایتان به عزایتان بنشیند. در این وقت از هر سوى حمله کردند به طورى که ضربات شمشیر او را از پاى درآورد. در این وقت زُرْعة بن شریک تمیمى ضربتى بر دست چپ آن حضرت زد. عمرو بن طلحه جعفى هم ضربت سختى - ضربة منکرة - بر گردن آن حضرت نواخت. سنان بن انس نیز تیرى به گردن آن حضرت زد و صالح بن وهب یَزَنى هم ضربتى بر پایین کمر آن حضرت فرود آورد. حضرت از اسب به زمین افتاد و روى زمین نشست. تیر را از گردنش درآورد و هرچه دستش پر از خون مى‏شد آن را به صورت و محاسن مى‏مالید و مى‏فرمود: هکذا حتى ألقى ربّى بِدَمى مغصوبا على حقّى. عمر بن سعد نزدیک آمد و به یارانش گفت: بروید و سرش را جدا کنید. نصر بن خرشبة الضبابى با پاى خود به امام زد، به طورى که آن حضرت از پشت روى زمین افتاد. نصر آمد و محاسن حضرت را گرفت. حضرت فرمود: تو همان سگى هستى که من به خواب دیدم. آن مرد که خشمگین شده بود با شمشیر بر گلوى حسین مى‏زد و رجز مى‏خواند. عمر بن سعد خشمگین شد و به مردى گفت: از اسب فرود آى و سرش را جدا کن. در این وقت خولى بن یزید اصبحى آمد و سر حضرت را جدا کرد. اسود بن حنظله شمشیر حضرت را برداشت؛ جعفر بن وبر حضرمى لباس حضرت را گرفت. یحیى بن عمرو حرمى شلوار حضرت را برد. جابر بن زید ازدى عمامه آن حضرت برداشت و مالک بن بشر کندى زره را گرفت. در این وقت ابرى تاریک همه جا را گرفت و باد سرخى وزیدن آغاز کرد که در آن چشم چشم را نمى‏دید؛ به طورى که کوفیان تصور کردند عذاب نازل شده است. اندکى گذشت تا هوا آرام گرفت. اسب امام حسین‏علیه السلام که از دست کوفیان گریخته بود، این بار آمد، سرش را در خون امام حسین‏ علیه السلام گذاشت و برگشته به سمت خمیه‏گاه رفته، شیهه مى‏کشید.
وقتى خواهران حسین و دختران و اهل بیت نگاهشان به اسب افتاد که بدون صاحب آمده، شیون و فریادشان به آسمان رفت. دشمن آمد تا آن که خیمه را محاصره کرد. شمر گفت تا زیور و زینت زنان را از آنان بگیرند. آنان داخل خیمه شده هرچه بود بردند. حتى با پاره کردن گوش‏هاى ام‏ کلثوم، گوشواره‏هاى او را برداشتند. آنگاه دشمن از خیمه‏گاه خارج شد و آن را آتش زد.(الفتوح: 213 - 220)
از حُمید بن مسلم ازدى نقل شده است که من شاهد بودم که وسائل زنان را چگونه غارت مى‏کردند ... بعد عمر سعد فریاد زد: کسى به زنان و کودکان آسیب نرساند و هر کسى چیزى از آنان گرفته پس دهد؛ اما هیچ کس چیزى پس نداد. عمر سعد عده‏اى از سپاهش را به عنوان مراقب اطراف خیمه ها گذاشت تا کسى آسیب به آنان نرساند.(ارشاد: 2/112 - 113)
بلاذرى می ویسد: پس از شهادت امام حسین‏علیه السلام، هر آنچه بر تن حسین بود، غارت کردند. قیس بن اشعث بن قیس کندى قطیفه امام را برداشت که او قیسِ قطیفه نامیدند. نعلین او را اسود نامى از بنى‏اود برداشت؛ شمشیرش را مردى از بنى نهشل بن دارم برد. آنگاه آنچه از لباس و حلّه و شتر در خیمه‏ گاه بود غارت کردند. بیشتر لباس‏ها و حله را رحیل [!] بن زهیر جعفى و جریر بن مسعود حضرمى و اسید بن مالک حضرمى بردند. ابوالجنوب جعفى هم شترى را برده، بعدها از آن آب کشى مى‏کرد و نامش را حسین گذاشته بود! در این وقت، ملحفه‏هاى زنان را از سر آنان کشیدند که عمر بن سعد مانع آنان شد. (ابن سعد مى‏نویسد: مردى عراقى در حالى که گریه مى‏کرد لباس فاطمه دختر امام حسین‏علیه السلام را از او مى‏گرفت. فاطمه به او گفت: چرا گریه مى‏کنى؟ گفت: لباس دختر پیامبرصلى الله علیه وآله را از او بگیرم، اما گریه نکنم! فاطمه گفت: خوب رها کن! گفت: مى‏ترسم شخصى دیگرى آن را بگیرد!)(ترجمة الامام الحسین:‌78) (به نقل شیخ مفید، أبجر بن کعب نیز که از جمله کسانى بود که ضربات شمشیر بر امام حسین‏علیه السلام زد، پس از شهادت امام حسین‏علیه السلام بخشى از لباس حضرت را برد.)(ارشاد: 2/111) آنگاه عمر سعد از یارانش خواست تا براى پایمال کردن جسد امام حسین‏ علیه السلام با اسب آماده شوند. دوازده نفر براى این کار آماده شده، چندان اسب تاختند که بدن امام حسین‏ علیه السلام را خورد کردند.(طبری: 5/454 - 455)
بلاذری گوید: برخى از پیران ما از اهل کوفه بر تلّى نشسته بودند، گریه مى‏کردند و گفتند: خدایا نصرتت را بر حسین فرود آر. من به آنان گفتم: یا أعداء الله! ألا تنزلون فتنصرونه؟ اى دشمنان خدا! آیا از این تپه پایین نمى‏روید و یاریش کنید؟ (انساب الاشراف: 3/225)

 

 فهرست مطالبی که درباره عاشورا در خبرآنلاین منتشر شده است، به شرح زیر است:

تاریخ

عاشورا چه روزی و در چه فصلی اتفاق افتاده است؟

آنچه در روز عاشورا گذشت
سرهای شهدای کربلا چه شد؟
مروری بر رویکردهای عقلی و نقلی به عاشورا در سده اخیر/ رسول جعفریان
چگونگی شهادت جوانان هاشمی در روز عاشورا
چگونگی شهادت گروه دوم یاران امام حسین(ع)
شهدایی که در حمله اول به شهادت رسیدند
وقتی حر به لشکر امام حسین(ع) پیوست
صبح عاشورا چگونه گذشت؟
شب عاشورا چه گذشت؟
رجبی دوانی پاسخ داد: بیشترین نقل قول‌ها از وقایع عاشورا متعلق به چه کسانی است؟
اندیشه
گفت‌وگو با آیت الله سید رضی شیرازی/ جریانی راجع به زیارت عاشورا
آیت الله وحید خراسانی: این اباطیل را از بین ببرید تا مردم بفهمند عاشورا یعنی چه!؟
دل‌نوشته‌ای عاشورایی از آیت الله صافی گلپایگانی
گفتاری از آیت‌الله جوادی آملی/ در فرعیات عاشورا متوقف نشویم
تحریف عاشورا از دیدگاه شهید مطهری/ با این شعرها و خواب‌های درباره امام حسین چه کنیم؟
سفارش آیت الله بهجت درباره زیارت عاشورا
یادداشتی از رسول جعفریان/ شیعه محافظه‌کار است و به سادگی خونش را نمی دهد

یادداشتی از پرویز خرسند/اساسا عاشورا را نفهمیده‌ایم
گفت‌وگو با استاد محمود حکیمی/ هنوز هیچ کس مثل مطهری جرأت نقد تحریفات را نداشته است
گفت‌وگو با دکتر آیینه‌وند/ عده‌ای تاریخ نخوانده درباره عاشورا اظهارنظر می‌کنند
گفت‌وگو با دکتر غلامرضا اعوانی درباره پیام عاشورا
نظر اندیشمندان و سیاستمداران شرق و غرب درباره عاشورا
یادداشتی از دکتر حسام الدین آشنا/ عاشورا و ارتباطات غیرکلامی
یادداشتی از حسین علایی/ عاشورا از کدام منظر؟
شعرها و شعارهای عاشورا از نگاه شهید مطهری/ «نوجوان اکبرمن» شعار حسینی نیست
امام حسین(ع)، هیچ‌گاه از مصیبت‌های عاشورا شکوه نکرد
آیا واقعه عاشورا تراژدی است؟
یادداشت حجت الله جودکی، پژوهشگر تاریخ درباره مقاتل عاشورایی/ جریان شناسی مقتل نگاری عاشورا
گفت وگو با محمد مهدی جعفری/ علل دروغ‌پردازی‌های عاشورا توسط روضه خوان ها
یادداشتی از دکتر بهرام اخوان کاظمی/ آزادگی و عزت طلبی در قیام عاشورا
یادداشتی از دکتر محمود گلزاری/ عاشورای مثبت
یادداشتی از علی زمانیان/ عاشورا، نمایش جانسپاری آزادگان
تفاسیری از انگیزه‌ها و علل قیام کربلا/ یادداشتی از دکتر بهرام اخوان کاظمی
یادداشتی از دکتر محسن اسماعیلی/ عزاداری؛ چرا و چگونه؟
عبدالجبار کاکایی: برخی مداحان آشکارا فرهنگ عاشورا را تحریف می کنند و هیچ کس از آنها پاسخی نمی خواهد!
روضه عجیب حاج اسماعیل دولابی در عاشورا
یادداشتی از محمدرضا وصفی/ چرا مردم شهر کربلا، عصر عاشورا را، دویده می گریند؟
یادداشتی از دکتر شهرام پازوکی/ عاشورا و امام حسین در سنت عرفانی
چرا امام حسین(ع) از قدرت ماوراء‌الطبیعه در کربلا استفاده نکرد؟/ گفتاری از آیت الله جوادی آملی
چه کسانی پیشتاز خرافه‌زدایی بودند؟
مرجع شناسی برای شناخت تاریخ و سیره اهل بیت(ع)
منطق عاشورا و پرسش از کدام اسلام؟/ گفتاری از آیت‌الله جوادی آملی
یادداشتی از دکتر محمد رضا سنگری/ آیا اسطوره ساختن به نفع عاشورا است؟ 
عاشورای تاریخی و عاشورای فرهنگی/ یادداشتی از دکتر حسام الدین آشنا
چرا در تحلیل رویداد کربلا اختلاف نظر وجود دارد؟
استاد حکیمی از پژوهش‌ها و مطالعات تازه درباره واقعه عاشورا می‌گوید
چگونه عاشورا را بفهمیم؟/ یادداشتی از پرویز خرسند
گفت‌وگو با دکتر احمد احمدی/ مداح باید شعر بخواند و علما باید تاریخ عاشورا را دقیق روایت کنند
یادداشتی از یوسفعلی میرشکاک/ چگونه می‌توان در ادبیات عاشورا از چیزی به جز سوگ و مرثیه سخن گفت؟
دکتر شریعتی چهل سال قبل درباره عاشورا چه نوشت؟
کتاب
چهار گفتار رهبر انقلاب درباره حادثه‌ عاشورا
همه حوادث عاشورا در یک «آه»
قیام عاشورا به قلم امام(ره) در آلمان
در رسانه و شعار، نان ولایت را می‌خورند، در میدان آزمون، نمکدان می‌شکنند
گفت‌وگو با یاسین حجازی، خالق کتاب «آه» برگرفته از نفس‌المهموم/همه حوادث عاشورا را اینجا تماشا می‌کنید
بسته ویژه خانواده برای عاشورای حسینی
سلوک عاشورایی آیت الله تهرانی به ایستگاه ششم رسید
جوان شدن جاودانگی به بازار آمد
دانستنیهایی درباره مقتلها و تاریخنگاریهای عاشورا
درس‌های عاشورا به روایت رهبر انقلاب از 57 تا 90
شرح فرازهای زیارت عاشورا
72سخن عاشورایی رهبر انقلاب از خرداد 68 تا تیر 90
مجموعه اشعاری که از قرن 18 میلادی تاکنون درباره امام حسین(ع) و عاشورا سروده شده‌اند
121مدل نام امیرالمومنین(ع) و زیارت عاشورا به خط معلی
انتشار اثری جامع درباره حوادث قبل و بعد از عاشورا
دریای عطش لبان پر گوهر تو...
بزرگ‌ترین مصیبت عالم، رسید
برگزیده 25سال «شب‌های شعر عاشورایی» منتشر می‌شود
ما مردگان زنده کجا کربلا کجا
این منابع در گزارش عاشورای حسینی، معتبر نیستند
شرح خون؛ لیست بهترین‌ کتاب‌های عاشورایی
هنر و شعر و ادب
از عاشورای شعر تا عاشورای سینما
نگاهی به فیلم‌های عاشورایی/ تصویر عاشورا در سینمای ایران
شعر زیبای قاآنی شیرازی در رثای سیدالشهداء(ع)
طرح گرافیکی عاشورا اثر تازه‌ای از علی وزیریان
تحلیل نقاشی «عصر عاشورا» اثر محمود فرشچیان
دلسروده‌ای از محسن پاک آیین/ کربلا جز جلوه فرهنگ نیست
مداحی غلط، عاشورا را از شعور تهی می‌کند/ خواننده و تهیه‌کننده «آلبوم خورشید» در کافه خبر
شعر عاشورایی شهریار
وقتی پای بازیافت به واقعه عاشورا کشیده میشود/ یادداشتی از پیام فروتن
صوتی و تصویری
گزارش تصویری عاشورا در مختارنامه
روایت «نبرد امام حسین» در روز عاشورا با صدای علیرضا عصار
فیلم عاشورایی که رسول ملاقلی‌پور مجال ساخت آن را پیدا نکرد
پرسش رضا هلالی از حجت‌الاسلام قرائتی درباره مساله نماز ظهر عاشورا
خلاقیت هنری در طراحی عاشورایی/ وسایلی که جوانان برای عزاداری می‌خواهند
عکس‌های عاشورایی در خیمه خورشید
روضه دکتر شریعتی در روز عاشورا
/30462

 

استاد شهید مطهری، عاشورا را چنین توصیف می کند:

حادثه کربلا یک جنایت و یک تراژدى است، یک مصیبت است، یک رثاء است. این صفحه را که نگاه مى کنیم، در آن، کشتن بیگناه مى بینیم، کشتن جوان مى بینیم، شیرخوار مى بینیم، اسب بر بدن مرده تاختن مى بینیم، آب ندادن به یک انسان مى بینیم، زن و بچه را شلاق زدن مى بینیم، اسیر را بر شتر بى جهاز سوار کردن مى بینیم، از این نظر قهرمان حادثه کیست؟ واضح است وقتى که حادثه را از جنبه جنایى نگاه کنیم، آنکه مى خورد، قهرمان نیست، آن بیچاره، مظلوم است. قهرمان حادثه در این نگاه، یزید بن معاویه است، عبیدالله بن زیاد است، عمر سعد است، شمر ذى الجوشن است، خولى است و یک عده دیگر. لذا وقتى که صفحه سیاه این تاریخ را مطالعه مى کنیم، فقط جنایت و رثاء بشریت را پس مى بینیم. پس اگر بخواهیم شعر بگوییم چه باید بگوییم؟ باید مرثیه بگوییم و غیر از مرثیه گفتن چیز دیگرى نیست که بگوییم. باید بگوییم:
ز آن تشنگان هنوز به عیوق مى رسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
اما آیا تاریخچه عاشورا فقط همین مصیبت است و چیز دیگرى نیست؟
اشتباه ما همین است. این تاریخچه یک صفحه هم دارد که قهرمان آن صفحه، دیگر پسر معاویه نیست، پسر زیاد نیست، پسر سعد نیست، شمر نیست. در آنجا قهرمان، حسین است. در آن صفحه، دیگر جنایت نیست، تراژدى نیست، بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلى حقیقت و انسانیت است، تجلى حق پرستى است. آن صفحه را که نگاه کنیم، مى گوییم بشریت حق دارد به خودش ببالد. اما وقتى صفحه سیاهش را مطالعه مى کنیم مى بینیم که بشریت سرافکنده است و خودش را مصداق آن آیه مى بیند که مى فرماید: «قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک مسلما»، جبرئیل امین در مقابل اعلام خدا که فرمود: «انى جاعل فى الارض خلیفه» سوالى نمى کند، بلکه آن دسته از فرشتگان که فقط صفحه سیاه بشریت را مى دیدند و صفحه دیگر آن را نمى دیدند، از خدا این سوال را کردند که: آیا مى خواهى کسانى را در زمین قرار دهى که فساد کنند و خونها بریزند؟ و خدا در جواب آنها فرمود: انى اعلم ما لا تعلمون؛ من مى دانم چیزى را که شما نمى دانید. آن صفحه، صفحه اى است که ملک اعتراض مى کند؛ بشر سرافکنده است و این صفحه، صفحه اى است که بشریت به آن افتخار مى کند. چرا باید حادثه کربلا را همیشه از نظر صفحه سیاهش مطالعه کنیم؟ و چرا باید همیشه جنایت هاى کربلا گفته شود؟ چرا همیشه باید حسین بن على از آن جنبه اى که مورد جنایت جانیان است مورد مطالعه ما قرار بگیرد؟ چرا شعارهایى که به نام حسین بن على مى دهیم و مى نویسیم، از صفحه تاریک عاشورا گرفته شود؟ چرا ما صفحه نورانى این داستان را کمتر مطالعه مى کنیم، در حالى که جنبه حماسى این داستان صد برابر جنبه جنایى آن مى چربد، و نورانیت این حادثه بر تاریکى آن خیلى مى چربد. پس باید اعتراف کنیم که یکى از جانى هاى بر حسین بن على ما هستیم که از این تاریخچه فقط یک صفحه اش را مى خوانیم، و صفحه دیگرش را نمى خوانیم. جانى هاى بر امام حسین آنها هستند که این تاریخچه را از نظر هدف منحرف کرده و مى کنند.
 

کد خبر 259528

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 4 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • موسسه یادیاران نیشابور IR ۰۸:۰۸ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۵
    23 3
    با سلام بسیار عالی بود
  • بدون نام IR ۰۸:۵۴ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۵
    30 4
    مظلوووووووووووووووووووم حسین... عطشاااااااااااان حسین ...
  • شهاب IR ۱۰:۴۸ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۵
    10 2
    سلام بر حسین
  • قلي پور IR ۰۸:۵۳ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۶
    2 0
    السلام علي الحسين (ع) و علي الارواح لتي حلت بفائك