روزنامه جمهوری اسلامی: هم اکنون یک سال از فروپاشی حکومت مادامالعمر قذافی و کشته شدن وی در لیبی میگذرد. کسی در دو سال پیش تصور نمیکرد که چنین سرنوشتی در انتظار شخص دیکتاتور لیبی باشد و او در اثر یک قیام مردمی و البته با مداخلة نظامی خارجی سرنگون شود. قذافی پس از کودتا با تکیه بر نیروهای امنیتی و درآمد سرشار نفت یک حکومت استبدادی تمام عیار را در لیبی پایهگذاری کرد و به دنبال آن بود که در آفریقا و جهان عرب تأثیرگذار و ذی نفوذ باشد. او حتی برای بعد از خود هم فکر کرده بود و فرزندش سیف الاسلام را آماده جانشینی خود میکرد ولی هیچگاه تصور نمیکرد که با خفت و خواری در درون لیبی کشته شود و جسدش به نمایش مردم درآید و سرنگونیاش باعث خوشحالی بخش زیادی از هموطنانش شود. مردم ایران قذافی را به عنوان حاکمی دیوانه که یک روز امام موسی صدر را میرباید و روز دیگر پول نفت را خرج تثبیت قدرت خود میکند و روز دیگر به خریدهای هنگفت تسلیحاتی میپردازد میشناختند و از سقوط وی استقبال کردند. البته او در جریان جنگ تحمیلی با صدام همکاری نکرد و در برهههایی از دوران حکومت خود، مخالف سلطة آمریکا بر جهان بود و بر همین اساس از همکاری با کشورهایی مثل ایران استقبال میکرد ولی به هیج وجه به مردم سالاری و آزادی و دین سالاری معتقد نبود. در این مقاله که در دو بخش تقدیم میگردد، به صورت گذرا به چگونگی به قدرت رسیدن،شیوه حکومتی و چگونگی سرنگونی قذافی پرداخته میشود.
لیبی و چگونگی به قدرت رسیدن قذافی
سرزمین لیبی یکی از پهناورترین و قدیمیترین کشورهای آفریقایی است که 760/1 میلیون کیلومتر مربع وسعت دارد و 90 درصد آن بیابان و صحرای لم یزرع است. مناطق مسکونی آن عمدتا در حاشیة ساحلی و به موازات دریای مدیترانه به عمق حدود 100 کیلومتر قرار دارد. 90 درصد جمعیت لیبی در این ناحیه که سرزمینی به مساحت تقریبی 200 هزار کیلومتر مربع است زندگی میکنند. مرز آبی لیبی در کنار دریای مدیترانه و در نزدیکی و به موازات کشور ایتالیا از مصر تا تونس کشیده شده است و اندکی کمتر از 2000 کیلومتر طول دارد. بخش عمدهای از مردم لیبی در دو شهر طرابلس و بنغازی زندگی میکنند. گرچه بیشتر جمعیت لیبی دارای ساختار قبیلهای هستند ولی مردم پایتخت و بنغازی چادرنشین و قبیلهای نیستند. لیبی در سال 1326 هجری شمسی برابر با 1947 میلادی از استعمار ایتالیا رهایی یافت و در سال 1330 برابر با 1951 از نظارت دولتهای فرانسه و انگلیس نجات یافت و استقلال خود را به دست آورد و یک حکومت پادشاهی تشکیل داد. "سروان قذافی" در سن 27 سالگی در سال1348 برابر با 1969 با کمک گروهی از افسران جوان و با حمایت جمال عبدالناصر رئیسجمهور وقت مصر و در جریان یک کودتای نظامی "ملک ادریس" اول پادشاه لیبی را سرنگون کرد و خود قدرت را به دست گرفت. "ملک ادریس سنوسی" مردی سنتی و مرتجع اما متعلق به خاندانی بسیار قدیمی در لیبی بود. قذافی که خود را رهبر انقلاب میخواند "جماهیر عربی سوسیالیستی خلق بزرگ لیبی" را بنیان گذاشت و کتاب سبز را به منزلة قانون اساسی و دستورالعمل حکومت خود تنظیم و منتشر نمود. معمر قذافی علیه نظام سلطنتی لیبی کودتا نمود و خود را فردی انقلابی میدانست که کشورش را از وابستگی به ایتالیا نجات داده و یک نظام مردمی در لیبی ایجاد کرده است.
شیوه حکمروایی قذافی
سرهنگ معمر قذافی با ساده زیستی حکومت خود را شروع کرد و داعیة مبارزه با استعمار جهانی را داشت و با این بهانه عملا تمام آزادیهای سیاسی و اجتماعی را از ملت لیبی سلب نمود و یک سیستم بستة حکومتی را ایجاد کرد. مشخص است که سیستمهای سیاسی بسته نسبت به سیستمهای باز اشتباه بیشتری میکنند زیرا مقامات دولتی در این نوع سیستمها در فضایی محدود و بسته تصمیم میگیرند و همة فعالیتها و اقدامات آنها با مجوز شخص اول مملکت انجام میشود. در سیستمهای سیاسی بسته جریان آزاد اطلاعات وجود ندارد و پاسخگویی مسئولین به مردم ضعیف است و حاکمان از اشتباهات و خطاهای خود درس نمیگیرند و از تجربیات نمیآموزند. (Walt,2011:51) قذافی مقر حکومتی خود را در چادر و در صحرا بر پا کرد و با استفاده از درآمدهای نفتی هنگفت، تحصیلات رایگان را در کشور به راه انداخت و توانست در دوران زمامداری خود 25 درصد از واجدین شرایط جمعیت شش و نیم میلیونی لیبی را به سطح تحصیلات عالیه برساند. لیبی دارای بزرگترین ذخائر نفت قارة آفریقا با بیش از 43 میلیارد بشکه نفت است. هزینة استخراج نفت در این کشور ارزان و در حدود یک دلار برای هر بشکه میباشد. با کسب درآمدهای نفتی در دوران قذافی، لیبی یکی از ثروتمندترین کشورهای آفریقایی شده بود که با درآمد سرانه نزدیک به 10 هزار دلار، روزانه یک و نیم میلیون بشکه نفت سبک و شیرین به جهان صادر میکرد.البته با این ثروت هنگفت مردم از رفاه خوبی برخوردار نبودند و لیبی جزء کشورهای عقب افتادة صنعتی در خاورمیانه محسوب میشد. از زمان شروع اعتراضات مردم علیه قذافی و در چند ماه اخیر تنها 160 میلیارد دلار از پولهای لیبی در کشورهای غربی مسدود شد و 140 تن طلا نیز در آن کشور مخفی شد. قذافی از درآمد هنگفت نفت برای پیشرفت کشور و رضایت مردم کشورش استفاده نکرد بلکه یک نیروی نظامی پرخرج و تعداد زیادی نهاد امنیتی سرکوبگر ایجاد کرد و پیشرفتهترین سلاحهای روسی را در ارتش خود بکار گرفت.با این شیوه، قذافی بیش از چهار دهه با تکیه بر قدرت فردی و بکارگیری خشونت نهادهای امنیتی و نظامی انواع حوادث سیاسی را پشت سر گذاشته بود.گرچه این کشور بدهی خارجی نداشت و نان ارزان را در اختیار مردم میگذاشت ولی در سالهای آخر حکومت قذافی نرخ بیکاری در آن حدود 30 درصد شده بود. قذافی در دوران حکمرانی خود تمام آزادیهای سیاسی را از مردم گرفته بود و در این کشور هیچ حزب و رسانة مستقلی وجود نداشت. از انتخابات و تغییر دولتها و جابجایی زمامداران به دست مردم هم خبری نبود. قذافی به اسلام تظاهر میکرد ولی مردم باید به اسلام، آن گونه که او تفسیر میکرد گردن مینهادند. او در جلوی اشخاص نماز میخواند و خیلی علاقمند بود که امام جماعت هیئتهای سیاسی بازدیدکننده از لیبی هم باشد ولی به گفتة "اماط" یکی از محافظین شخصی قذافی، او در زندگی روزمره نه نماز میخواند و نه روزه میگرفت(روزنامة جمهوری اسلامی،7/6/1390: 16). اکثر 400 محافظ شخصی وی دختران جوانی بودند که بعضی از آنها پس از سقوط قذافی مطالبی از عیاشیهای او را در اختیار مطبوعات و رسانهها گذاشتند. بینش و طرز تفکر معمر قذافی رهبر لیبی این گونه بود که اگر مردم به لحاظ اقتصادی بینیاز و متکی به خود باشند از وی اطاعت نخواهند کرد، لذا باید همیشه مردم نیازمند به کمکهای دولت باقی بمانند که فکر اقدام علیه حکومت به ذهنشان خطور نکند. باوجود این طرز تفکر و همچنین سوسیالیستی بودن نظام حکومتی، مردم با اِعمال تحریمهای بینالمللی و شروع حملات نظامی کشورهای غربی به لیبی با فشارهای اقتصادی زیادی در داخل کشور و نیز با چالشهای سیاسی غرب مواجه شدند (www.aftabir.com).
لیبی پس از پایان یافتن حکومت پادشاهی به همراهی با اعراب توجه داشت ولی در سالهای اخیر، قذافی به شدت ضد پادشاهی عربستان سعودی و ملک عبدالله بود و به همین دلیل از جامعة عرب جدا شد و به سمت کشورهای آفریقایی رفت. قذافی از دهة 1360 (1980) به پشتوانة پول نفت به آموزش و تربیت آفریقاییهایی همت گماشت تا بتوانند بعدها در کشورهای خود کودتا به راه اندازند. او پایگاهی را به اسم "مرکز انقلابی جهانی" در نزدیکی بنغازی تأسیس و راه اندازی کرد تا انقلابیون آفریقا را تربیت کند. در این اردوگاه که در بیابانهای لیبی قرار داشت افراد مشخصی برای مدت چند هفته تا بیش از یک سال آموزش میدیدند. قذافی مخالف اسرائیل بود و رهبران عرب را سازشکار میخواند و آنها را مورد تمسخر قرار میداد. البته عملا هیچ اقدامی علیه اسرائیل نیز انجام نداد و حتی از برگزاری راهپیمایی روز قدس در آن کشور جلوگیری میکرد. او با تروریستهایی مانند "کارلوس" ونزوئلایی و "ابو نضال" بعثی ارتباط داشت و آنها را تغذیه میکرد. قذافی امام موسی صدر را در سوم شهریور ماه 1357 از لبنان به لیبی دعوت کرد و از 9 شهریور همان سال دیگر خبری از ایشان و دو همراهش به دست نیامد وگفته میشود که قذافی آنان را سر به نیست کرده است. قذافی به مخالفین سیاستهای خود رحم نمیکرد و آنها را به اشکال مختلف از صحنة ادارة کشور خارج میکرد. با تداوم حکمرانی او بر لیبی تمام همّ و غمّ قذافی حفظ خود در رأس قدرت بود. با گذشت زمان او نتوانست انقلابی باقی بماند و خود تبدیل به فردی مغرور همراه با خصلتهای شاهانه شد. وی در این اواخر خود را شاهنشاه آفریقا میخواند. (مصاحبة عبدالرحمن شلقم با روزنامة الحیات) قذافی در طول دوران حکومتش بر لیبی همیشه با مشت آهنین بر مردم حکومت میکرد. بدین منظور وی ساختارهای امنیتی حکومت را جهت سرکوب و سر به نیست کردن مخالفین توسعه داد.آخرین اقدام وی در حق مردم لیبی قتل عام زندان بوسلیم بود که بیش از 1200 زندانی در آن کشته شدند.(حجتالله جودکی) قذافی به محض قرار گرفتن در رأس قدرت، کمیتههای مردمی را تشکیل داد تا به ظاهر دموکراسی مستقیم را در کشور برقرار نماید ولی عملا این کمیتهها ابزاری برای جاسوسی و سرکوب مردم شدند. قذافی فردی جاه طلب و مغرور بود و میخواست رهبر اتحادیة آفریقا باشد. قذافی مدام از مردم حرف میزد و خود را نمایندة مردم میدانست و معتقد بود که مردم لیبی حاضرند جانشان را فدای او کنند ولی هیچگاه حاضر نبود با برگزاری یک انتخابات آزاد، مشخص سازد چند درصد از مردم طرفدار اویند. قذافی فکر میکرد که صاحب بهترین اندیشه هاست و تفکرات او میتواند نجات بخش مردم جهان باشد. او طی چهار دهه حکومت خودکامه،پیوند عمیقی بین قدرت و ثروت ایجاد کرد و با تکیه بر پول نفت در اندیشة تغییر حکومتهای آفریقایی به نفع خود بود. روابط قذافی با غرب به ویژه آمریکا همواره با سردی و گاهی با نزاع و خشونت همراه بوده است. قذافی در دورهای از حکومت خود به شدت با آمریکا مخالف بود و همین امر باعث شد تا در 30 آذر ماه 1367 برابر با 21 دسامبر 1988 یک هواپیمای مسافربری پان امریکن را با 270 سرنشین در آسمان شهر لاکربی در اسکاتلند با کمک دو نفر از عوامل خود منفجر نماید.این حادثه موجب بمباران مقر قذافی در طرابلس و باز شدن دست شورای امنیت سازمان ملل علیه لیبی شد. (پژوهش و بررسیهای بین المللی،ص/12) البته لیبی پس از چند سال با پذیرش مسئولیت انفجار هواپیمای آمریکایی و پرداخت بیش از یک میلیارد دلار خسارت، خود را از تحریمهای سازمان ملل که از سال1371 برابر با 1992 علیه این کشور وضع شده بود رهانید و تحریمهای آمریکا و سازمان ملل علیه این کشور از سال1380 برابر با 2003 لغو شد. در نهایت قذافی در نابود سازی تأسیسات هستهای خود با آمریکا همکاری کرد و با امضای پروتکل الحاقی منع گسترش سلاحهای هستهای در سال1381 برابر با 2004 موجب شد تا روابط لیبی با آمریکا و غرب عادی شود. آگاهی از نداشتن پایگاه اجتماعی در درون مرزها و رو به روشدن با چشم اندازهای نومیدکننده در بیرون از کشور، قذافی را بر آن داشت که چرخشی شگفت انگیز در سیاست خارجی لیبی پدید آورد و او را به برجستهترین منابع اطلاعاتی امریکا در جنگ با تروریسم در دوران جرج بوش و ستیز با رادیکالیسم در دوران باراک اوباما تبدیل نماید. به هر حال در چهل و دو سال گذشته رهبر لیبی با به کار گرفتن دو شیوه یکسره متفاوت "سلفی گری" و "کاربرد زور" بر سر کار مانده بود(دهشیار، 1389: 18). باید توجه داشت که به میزان بهبودی رابطه لیبی با آمریکا در چند سال گذشته، قذافی از جمهوری اسلامی ایران نیز فاصله گرفت و بسیاری از قردادها با ایران را ادامه نداد.
چگونگی شکل گیری قیام علیه قذافی
پیروزی مردم مصر در روز 22 بهمن 1389 درکنار زدن حسنی مبارک از قدرت،انگیزة ملت لیبی را برای قیام در برابر دیکتاتور آن کشور افزایش داد. با تغییر اوضاع خاورمیانه همچنان خفقان در لیبی ادامه داشت تا این که تنها چند روز پس از سقوط حسنی مبارک و به ثمر رسیدن قیام مردم مصر، از 27 بهمن ماه سال 1389 در لیبی هم تظاهراتهای اعتراض آمیزی از سوی مردم با شعار غالبالله اکبر علیه قذافی برگزار گردید.همسایگی لیبی با مصر و تأثیرگذاری تاریخی مصر بر لیبی را نمیتوان در بروز تظاهرات مردم این کشور بینقش دانست. با اوج گیری قیام در لیبی، تجمعات مردم بلافاصله از سوی نیروهای امنیتی و نظامی سرکوب شد. در چهار روز اول راهپیماییها،173 نفر از معترضین به دست نیروهای امنیتی کشته شدند. (گزارش دیده بان حقوق بشر) قذافی که از گستردگی و سرعت اعتراضها به وحشت افتاده بود از هواپیماهای جنگی برای برخورد با معترضین استفاده کرد که بین 1000 تا 2000 نفر بر اثر آن کشته شدند(منابع سازمان ملل). ولی این بار مردم و قبائل لیبی به اعتراضات خود ادامه دادند و ادامة تظاهرات گستردة مخالفان موجب آزادی شهر بنغازی ظرف ده روز و افتادن سلاح به دست مردم و مخالفان حکومت در بخش بزرگی از شرق کشور شد. از این پس جنگ مسلحانة داخلی در کشور آغاز شد.قذافی تلاش کرد تا نیروهای وفادار به خود را سازماندهی نماید و با کمک آنها تظاهراتهایی به نفع خود در خیابانهای طرابلس به راه اندازد.از سوی دیگر او روسای قبایل که نفوذ زیادی در لیبی دارند را به طرفداری از خود فراخواند. نیروهای طرفدار قذافی با استفاده از امکانات دولتی و جنگ افزارهای ارتش به قلع و قمع مخالفین پرداختند. آرام آرام بعضی از وزرای حکومتی از جمله وزرای کشور،دادگستری و امور خارجه از قذافی جدا شدند و شکاف سیاسی در رأس حکومت آشکار گردید. او در اعتراضات ماههای آخر حکومت که منجر به فرار و سرنگونیاش شد تظاهر کنندگان مخالف را به رگبار بست و در سخنرانی خود آنها را موش نامید و در مجموع حدود 60000 تن از مخالفین را به زندان انداخت (رادیو فارسی بیبی سی،اخبار 7 صبح مورخة 7/6/1390). قذافی فراموش کرده بود که سیاست و قدرت از معنای قدیمی و تاریخی استبدادی آن فاصله گرفته و به مفهوم جدید "قانون"،"نظام حقوقی" و "مسئولیت" تبدیل شده است. Greene,2004)) وی خود را رهبر مادام العمر انقلاب سبز لیبی میدانست که هیچکس را یارای کنار زدنش نیست. ساختارهای حکومتی طراحی شده در لیبی هم موجب عدم امکان تغییر رهبر انقلاب به دست مردم میشد. مردم از حضور یک فرد برای مدت 42 سال در رأس قدرت خسته شده بودند.در عین حال قذافی از اطرافیان خود به طور مرتب تعریف و تمجید میشنید و به عنوان رهبری حکیم و مردمی معرفی میشد. وی همچون سایر دیکتاتورها به گزارشها و آمار غیرواقع بینانة اطرافیان خود در بارة وضعیت سیاسی،اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی جامعه باور داشت و از شناسایی و فهم مطالبات واقعی مردم خود عاجز بود. او در مراحل نخست مواجهه با اعتراضات و تظاهرات پرشمار مردمی به جای تن دادن به خواستههای مردم،راهکار اتکا به زور و بازداشتهای گسترده و نقض فاحش حقوق بشر را برگزید تا ضمن خاموش کردن صدای مخالفان،بتواند همچنان به حکومت استبدادی خود بر آنان ادامه دهد. او در واقع مصداق این شعر بود:
هر که ناموخت از گذشت روزگار هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار
به هر حال شیوة غلط برخورد قذافی در آرام سازی اعتراضات مردمی، بهترین بهانه را به آمریکا و پیمان ناتو داد که بتوانند با استفاده از ظرفیت حقوقی شورای امنیت سازمان ملل از این فرصت طلایی برای نابودی یکی از مخالفین سنتی خود و نیز گسترش حضور نظامی شان در شمال آفریقا و تقویت نیروهایشان در حوزة دریای مدیترانه و تسلط بر چاههای نفت لیبی استفاده کنند.
حمایت بینالمللی از اعتراضات مردم در لیبی
با انعکاس اخبار مربوط به قیام مردم لیبی علیه حکومت آن کشور، هیچ دولتی حاضر به حمایت از قذافی نشد و حتی دولتی مانند روسیه که از متحدین قدیمی جماهیری لیبی به شمار میرفت نیز از قذافی حمایت نکرد. این وضعیت و شدت خشونت علیه معترضین در لیبی، زمینه را برای مداخلة گستردة خارجی در لیبی فراهم کرد. واکنشهای جهانی به قیامها و خیزشهای مردم در کشورهای عربی نشان داده است که بر خلاف دورة جنگ سرد و حتی دهة اول قرن 21 که دیکتاتورها میتوانستند امیدوار باشند که در بحرانهای داخلی از حمایت خارجی یک قدرت یا حکومتهای همگن خود استفاده کنند و افکار عمومی جهانی در بارة اوضاع داخلی آنها بیتفاوت باشد،در حال حاضر وضعیت فضای بینالمللی در دو سطح دولتها و افکار عمومی به گونهای است که سوای شماری از حمایتها مثل پشتیبانی از دولت ظالم بحرین که استثنا محسوب میشوند سایر دولتها و ملتها به دلایل راهبردی یا تاکتیکی تمایلی به دفاع عملی و حتی تبلیغی از حکومتهای مواجه شده با اعتراضات مردمی ندارند. بر عکس گرایش اکثر دولتها و ملتها در چنین وضعیتی به همگامی عملی و تبلیغی با مخالفان و معترضان است و همین امر در کنار فشار داخلی،جبهة خارجی گستردهای به خصوص علیه حاکمان مستبد را در پیش روی آنان میگشاید. تحمل برآیند خروجی "هم افزایی این دو متغیر" در بلند مدت برای حاکمان مستقر طاقت فرساست به ویژه اگر مانند اوضاع لیبی که جهت گیری خارجیها به سمت مداخلة نظامی مستقیم در آن کشور سوق یابد. این واقعیتی انکار ناپذیر است که مردم کشورهای عربی در چند سال اخیر با بهره گیری از وضعیت مناسب بینالمللی توانستهاند به تلاشی خستگی ناپذیر برای دستیابی به حقوق انسانی خود و برکناری دیکتاتورها اقدام کنند. آنچه اتفاق افتاده است نشانة دگرگونی گسترده و عمیقی است که همة جوامع بشری را در سالهای اخیر تحت تأثیر قرار داده است. آگاهی روز افزون مردم در کشورهای کمتر توسعه یافته به برکت انقلاب ارتباطات و اینترنت و گسترش شبکههای اجتماعی مجازی، فساد و ناکارآمدی و بیکفایتی حکومتهای دیکتاتوری که دارای ساختارهای بسته هستند را به نمایش گذاشته است. از سوی دیگر ظرف چند سال گذشته نظام بین الملل دچار دگرگونی اساسی شده و تغییر کرده است. زمانه عوض شده است و اوضاع فعلی دیگر برای دیکتاتورها مثل سال 1380 و حتی سال 1389 نیست.توجه جامعة جهانی به حقوق بشر افزایش و توسعه یافته است و مردم جهان خود را جدای از یکدیگر نمیبینند. در همة کشورها نظر و رأی مردم اهمیت بیشتری یافته است و دیکتاتورها در درون کشور خود مجاز به انجام هر کاری نیستند. امروزه اگر دیکتاتورها از خشم ملت شان در امان بمانند باید منتظر یک محاکمة تمام عیار به جهت انجام جنایت علیه بشریت باشند. دادگاه بینالمللی جنایی فعال شده است. حضور نیروهای پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو) در حمایت از مخالفان دولتها،روند پیشرفت مبارزة مردم با حکومتهای استبدادی را به گونهای روشن تحت تأثیر قرار داده است.در حالی که دولتهای بیکفایت عربی در مواجهه با اعتراضات مردمی،سرکوب بیرحمانة آنها را تنها راه غلبه بر ناآرامیها میدانسته اند،نیروهای نظامی ناتو با حمایت از مخالفان قذافی در لیبی،اجرای مأموریت جدید خود را در شرایط پس از جنگ سرد و حادثة شهریور 1380 (سپتامبر 2001) دنبال کردهاند. (الهه کولایی،1386: 129) غرب که پس از سقوط شوروی به دنبال توسعة نفوذ خود در دنیای شرق بوده است همواره و به هر بهانهای از مداخلة نظامی برای پیشبرد مقاصد خود استفاده کرده است. پس از پایان جنگ سرد نه تنها پیمان ناتو منحل نشد بلکه مأموریتهایی فراتر از دفاع از اروپا را بر عهده گرفت. اولین تجربة ناتو مداخله در جنگ بالکان بود که موجب تجزیة یوگسلاوی و از بین رفتن جنایتکاران صرب طرفدار روسیه گردید. تجربة دوم ناتو کمک به آمریکا در مبارزه علیه القاعده و طالبان در افغانستان بوده است که هم اکنون نیز ادامه دارد. در این مأموریت ناتو برای حفظ دولت کرزای که پس از اشغال افغانستان توسط آمریکا سر کار آمده است تلاش میکند و سعی دارد تا اجازة بازگشت طالبان به قدرت را ندهد. تجربة جدید ناتو شرکت در سرنگونی قذافی بوده است که مردم لیبی علیه آن قیام کرده بودند. در این عملیات ناتو از حمایت کشورهای عربی به ویژه عربستان و قطر و اتحادیة عرب برخوردار بود. دولت قطر با کمک مالی و نیز بهره گیری از تلویزیون الجزیره کمک زیادی به اهداف ناتو کرد. به هر حال با علاقمندی آمریکا،انگلیس و فرانسه جهت استفادة بیشتر از ظرفیتهای سازمان ملل متحد و دوری جستن از اقدامات یک جانبه، شورای امنیت سازمان ملل تفسیر موسعی از مفهوم صلح و امنیت بینالمللی را در دستور کار خود قرار داده است. این شورا شیوة عمل دولت لیبی در رفتار با مخالفین خود را به مثابة تهدید علیه صلح و مغایر با حقوق بشر تلقی نمود و خود را مجاز به مداخلة فوری در حوادث آن کشور دانست و با اجماع اعضای دائمی نقش جدیدی از خود به یادگار گذاشت.
دگرگونی در ساختار نظام بین الملل و نقش شورای امنیت
در حال حاضر نظام بینالمللی در مرحله گذار و انتقالی نسبتاً طولانی و پر تنش میباشد. این وضعیت،روشنکننده و گویای بسیاری از تحولات امنیتی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا است.دو رویداد مهم جهانی یعنی پایان نظام دو قطبی در آغاز دهة 1370 (1990) و واقعة 20شهریور 1380 (یازدهم سپتامبر 2001) شرایط جدیدی را در فضای ژئوپلیتیک جهان از جمله قلمرو جهان اسلام به وجود آورده است. در چنین وضعیتی ناتو به عنوان تنها پیمان امنیتی- نظامی و ایالات متحدةآمریکا به عنوان تنها قدرت غالب،نظام بینالمللی را در مسیر اهداف و مقاصد آیندة خود در دو سطح چند جانبه گرایی و یک جانبه گرایی آن را هدایت میکنند.(محمدی،1389،233) تغییرات ساختاری در سیاست بین الملل را میتوان در زمرة عواملی دانست که زمینههای همکاری و یا تعارض بین بازیگران را اجتناب ناپذیر میسازد. در ساختار دو قطبی، هریک از دو قدرت بزرگ جهانی تلاش داشتند تا زمینههای کنترل و مهار محیط منطقهای را فراهم آورند. این امر از طریق ایجاد منطقة نفوذ حاصل میگردید. زمانی که شکل بندیهای ساختاری در سیاست بین الملل تغییر یافت، معادلة قدرت و کنش سیاسی بازیگران نیز دگرگون شد. بعد از فروپاشی نظام مبتنی بر جنگ سرد، بحثهای فراوانی در مورد ماهیت سیستم بینالمللی جدید و جایگاه آمریکا در آن مطرح شد که هنوز هم ادامه دارد. آیا نظام دو قطبی گذشته، به یک نظامی تک قطبی و عمدتاً آمریکا محور، تبدیل شده است؟ آیا جهان چند قطبی گردیده است؟ این پرسشهای استراتژیک پاسخهای متعدد و متنوعی دارد اما از این واقعیت نمیتوان چشمپوشی کرد که آمریکا در محور و کانون این بحث است. بدین صورت که سرنوشت نهائی نظام بینالمللی بستگی به روشن شدن چگونگی جایگاه آمریکا در آن دارد. به نظر میرسد که آمریکا به دنبال فضایی است که در آن بتواند در قالب یک هژمون مرکب به مدیریت اوضاع جهان با اتکا به روش هوشمند و با بهره گیری از ظرفیتهای قانونی شورای امنیت بپردازد. البته آمریکا در عین توانمندیهای عمده سختافزاری در شکل دادن به نهایت و سرانجام نظام بینالمللی با چالشهای نرمافزاری عمدهای هم روبروست.در زمرة هدفهای بلند مدت سیاست خارجی آمریکا میتوان به مسائلی از جمله نظم جهانی،صلح و امنیت بینالمللی اشاره داشت (هالستی،1383:125). نظام منطقهای در دوران بعد از جنگ سرد با تغییرات بنیادین روبهرو گردیده است. معادله قدرت، تغییر یافته و الگوی جدیدی از روابط همکاریجویانه و تعارضی شکل گرفته است. به طور کلی میتوان به این جمعبندی رسید که گرایشهای گریز از مرکز در محیطهای منطقهای افزایش بیشتری پیدا کرده است. موجهای بلندی از پیچیدگی و پویایی در محیط منطقهای، در هم نوردیده شده است. تعداد قابلتوجهی از وابستگیهای متنوع و ناپایداریهای اجتنابناپذیر صحنه سیاست منطقهای را شکل میدهد. توزیع قدرت در روابط مرکز ـ پیرامون، براساس چنین نشانههایی شکل گرفته است. (Fieth, Douglas, 2003) جهان آشوبزده فعلی بیانگر شرایط و محیطی است که هیچ بازیگری قادر نخواهد بود به تنهایی اهداف ژئوپلتیکی خود را تحقق بخشد. امنیت سازی یک جانبه در شرایط آشوبزدگی سیاست جهانی و منطقهای ماهیت ناپایدار خواهد داشت. به همین دلیل است که باراک اوباما رئیسجمهور فعلی آمریکا بر ضرورت سازماندهی فضای چندجانبه در امنیت جهانی و منطقهای تاکید دارد. سیاست چند جانبه گرایی را میتوان بخشی از معمای امنیت در مناطق بحرانی دانست. مناطقی که چند بازیگر تلاش میکنند تا نقش جدیدی را در سیاست بین الملل ایفا نمایند. براساس چنین شاخصهایی است که جایگاه سازمان ملل و به ویژه نقش شورای امنیت در شکل دهی به نظام بینالمللی همواره مورد بحث بوده است. فروپاشی اتحاد شوروی در آذر 1370 (دسامبر 1991) را میتوان نقطه عطف تاریخی در سیاست بینالملل دانست. پس از فروپاشی شوروی و ظرف دو دهة گذشته همسو با تغییرات ماهوی در ساختار نظام بینالمللی و فراهم شدن شرایط تازه برای فعالیت بیش از پیش شورای امنیت سازمان ملل، این شورا سعی کرده است تا با برداشتی موسع از منشور ملل متحد و نوآوری در وظایف خود،حوزة عمل خویش را گسترش دهد. نامحدود تلقی کردن صلاحیت شورای امنیت (محمد شریف،1373: 117) جهت حفظ صلح و امنیت بینالمللی و توفیق دولتهای قدرتمند در بکارگیری این رویه در تعدادی از بحرانهای پس از جنگ سرد از قبیل جنگهای عراق و افغانستان موجب شده است تا شورا بر خلاف گذشته و به راحتی بر اساس فصل هفتم منشور به اتخاذ تصمیم بپردازد. مواد 41و42 فصل7 منشور سازمان ملل قدرت بیشتری نسبت به فصل6 منشور به شورای امنیت سازمان ملل میدهد تا در صورت لزوم از مجازاتهای سیاسی، اقتصادی و نظامی علیه کشورهای هدف استفاده کند. مجازاتهای نظامی در صورتی اِعمال میشوند که صلح جهانی مورد تهدید واقع شده باشد یا مواردی از نقض صلح حادث شده باشد و یا تجاوزی رخ داده باشد. (منشور ملل متحد)
نقش شورای امنیت سازمان ملل در وقایع لیبی
دقت و مطالعه در رفتار شورای امنیت سازمان ملل پس از آغاز قیامهای مردمی در کشورهای عربی ظرف حدود دو سال گذشته،نشان میدهد که دولتها نیازمند تحقیق و دقت فراوان در موشکافی و تجزیه و تحلیل عملکرد این شورا در قبال سیاست داخلی خود به ویژه در نحوة رفتار با مخالفین هستند. با اوج گیری بحران لیبی،توجه شورای امنیت - در راستای تعریف جدید از محدوة وظایف این شورا- به حوادث داخلی لیبی جلب شد. نقش تحولات منطقه در تغییر معادلات قدرت، توجه قدرتهای بزرگ را به بهره گیری از ظرفیت شورای امنیت سازمان ملل جهت مداخله در لیبی جلب کرد. با این نگاه شورای امنیت سازمان ملل به منظور مداخله در ترتیبات امنیتی شمال آفریقا و نیز مدیریت تحولات منطقه به سرعت فعال گردید. اهمیت لیبی برای غرب و به ویژه برای بعضی ازکشورهای اتحادیة اروپایی موجب شد تا ارتش کشورهای عضو پیمان ناتو به منظور تغییر قذافی در حوزة سیاسی و فضای سرزمینی لیبی وارد عمل شوند. رایزنیهای گستردة فرانسه و انگلیس به همراه آمریکا با اتحادیة عرب و اتحادیة آفریقا موجب فراهم شدن زمینة لازم برای شورای امنیت سازمان ملل در صدور دو قطعنامه علیه قذافی گردید.صدور این دو قطعنامه شرایط حقوقی مناسب را برای مداخلة نظامی ناتو در لیبی فراهم آورد که در نهایت منجر به سقوط قذافی گردید. در اینجا مفاد دو قطعنامة شورای امنیت مورد بررسی و مطالعه قرار میگیرند و به روند اقدامات نظامی صورت گرفته توسط پیمان ناتو اشاره میشود. آنگاه چگونگی فروپاشی حکومت قذافی با مداخلة شورای امنیت مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.اهمیت موضوع از آن جهت بیشتر مورد توجه است که با اقدامات شورای امنیت در یک فرآیند چند ماهه، نظامهای دولت محور در سیستم بینالمللی با چالش مداخلههای جدید بینالمللی در مسائل داخلی خود مواجه شدهاند که لیبی نمونة مشخصی از آن است. اقدامات شورای امنیت بیانگر آن است که در رفتار جدید سازمان ملل،رابطة دولتها با اتباع و شهروندان خود در کانون توجه قرار گرفته است و بنابراین مفهوم حاکمیت ملی با تعهدات بینالمللی آمیخته شده است. به هر حال در نظام بین الملل فعلی، شورای امنیت سازمان ملل نقش بیشتری در مسائل و مناقشات جهانی پیدا کرده است و به عنوان یک متغیر مستقل در سرنوشت کشورها و حاکمیت دولتها تأثیر گذار است.سازمان ملل متحد که به منظور جلوگیری از تکرار جنگ جهانی دوم در سال 1324 (1945) تأسیس شد با اضمحلال شوروی و پایان یافتن دوران جنگ سرد و حوادث 11 سپتامبر وارد مرحلة جدیدی از تأثیرگذاری بر وقایع بینالمللی شده است. ظرف دو سال گذشته با شروع اعتراضات و خیزش گستردة مردم در کشورهای عربی و نقض گستردة حقوق بشر توسط حاکمان این کشورها در برخورد با مخالفین، آرام آرام شورای امنیت سازمان ملل متحد نقش فعالتری برای خود در این نوع مسائل قائل شد. قذافی با کشتار مردم لیبی،بنیان گذار مداخلة شورای امنیت در امور داخلی این کشور به دلیل نقض مکرر و سیستماتیک حقوق بشر شد. موضوعی که قبل از آن سابقه نداشت و دست دیکتاتورها و حاکمان کشورها تا حدود زیادی برای آزار،شکنجه،کشتار و سرکوب ملت هایشان باز بود.البته شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد و سایر سازمانهای حقوق بشری نسبت به رفتارهای بد دولتها با ملت هایشان واکنش نشان میدادند ولی اقدامات آنها آثار اجرایی فوری نداشت. اما به نظر میرسد که از اسفند ماه سال 1389 این دوران بسر آمده است و بعضی از دیکتاتورهای خاورمیانه و شمال آفریقا از هم اکنون در قفس آهنین رفتار خود گرفتار شدهاند و هر واکنش تندی نسبت به مردم کشورشان با واکنش جامعة جهانی و به نیابت آن با واکنش سریع و جدی شورای امنیت رو به رو میشود.
چگونگی صدور قطعنامههای شورای امنیت علیه قذافی
در ابتدای شروع قیام مردم در بارة شیوة برخورد با قذافی در بین اعضای دائمی شورای امنیت اتفاق نظر وجود نداشت ولی تداوم حملات هوایی ارتش لیبی به غیرنظامیان و شهروندان بیدفاع، ضرورت اجرای طرح منطقة پرواز ممنوع بر فراز آسمان لیبی را افزایش داد. برای اولین بار شورای حقوق بشر که رکن جدیدالتأسیس سازمان ملل متحد است در تاریخ 6اسفند 1389 (25 فوریة 2011) اقدام به تشکیل یک جلسه فوقالعاده نمود و با تعلیق عضویت لیبی و تشکیل یک کمیسیون حقیقت یاب برای اثبات نقض گستردة حقوق بشر در لیبی زمینه را برای ورود شورای امنیت به وقایع لیبی فراهم کرد.در همین راستا، سازمان ملل سرکوب مردم معترض توسط حکومت لیبی را محکوم کرد و خواهان پایان دادن به خشونتها در این کشور شد. قذافی در نطقی تلویزیونی، خود را رهبر لیبی معرفی کرد و گفت او رئیسجمهور نیست که مردم بتوانند وی را برکنار نمایند و در بخشی از سخنان خود بر تداوم یافتن سرکوب معترضین تأکید کرد. قذافی مصمم بود تا حکومت خود را حفظ کند و آن را به هیچ بهایی و تحت هیچ فشاری از دست ندهد. در چنین وضعیتی سازمان ملل با تکیه بر یک مفهوم جدید با نام "مسئولیت حمایت" به پشتیبانی و حمایت از معترضین علیه قذافی پرداخت. "مسئولیت حمایت" بر اساس این فکر بنا شده است که اگر دولتی نتواند از حقوق اولیة شهروندان خود دفاع و حفاظت کند،این وظیفة جامعة بینالمللی است که با مداخلة خود حقوق مردم بیدفاع را مورد حفاظت و حمایت قرار دهد. بنابراین،شورای امنیت سازمان ملل به سرعت علیه قذافی وارد عمل شد و قطعنامهای را جهت اِعمال فشار بر لیبی به رأی گذاشت. قطعنامه1970 با 10 رأی مثبت و 5 رأی ممتنع و بدون هیچ رأی منفی در 7 اسفند ماه 1389 برابر با 26 فوریه 2011 به تصویب رسید.در این قطعنامه ضمن نگرانی شدید از وضعیت به وجود آمده در لیبی،اِعمال خشونت و استفاده از زور علیه شهروندان محکوم گردید و از نقض فاحش و سازمان یافتة حقوق بشر و سرکوب تظاهرات صلح آمیز مخالفان و مرگ غیر نظامیان ابراز تأسف شد.همچنین با استقبال از محکوم نمودن این اقدامات توسط اتحادیة عرب،اتحادیة آفریقا و دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی و استناد به مادة 41 منشور ملل متحد، توقف فوری کاربرد خشونت و رعایت حقوق بشر و حقوق بین الملل بشردوستانه و تضمین امنیت و جان و مال اتباع خارجی و تسهیل عزیمت افرادی که قصد ترک آن کشور را دارند را درخواست کرد. بر اساس این قطعنامه،وضعیت لیبی به دیوان بینالمللی کیفری ارجاع گردید و در آن خواهان محاکمة قذافی در این دیوان به جرم جنایت علیه بشریت شد. همچنین لیبی تحریم تسلیحاتی گردید و سفر 22 نفر از مقامات لیبی از جمله قذافی و نزدیکان او به سایر کشورها ممنوع گردید و دارایی هایشان مسدود شد. (UN.org.2011) در این قطعنامه برای اولین بار شورای امنیت از مقامات لیبیایی خواست که موانع موجود در آزادی بیان و هرگونه فعالیت در محدودیت رسانهها را بردارد. یک روز پس از تصویب این قطعنامه در هشتم اسفند ماه 1389 مطابق با 27 فوریه مصطفی عبدالجلیل وزیر سابق دادگستری که به انقلابیون پیوسته بود تشکیل دولت موقت در بنغازی را اعلام کرد.در این مقطع مخالفین جدا شده از دولت قذافی،همکاری با نیروهای غربی را بر بقای رژیم قذافی ترجیح میدادند. نیروهای غربی از این مخالفین برای سرنگونی حکومت قذافی استفادة ابزاری کردند و آنها هم کمک غرب را برای سرنگونی قذافی ضروری میدانستند.
تصویب منطقة پرواز ممنوع
با تصویب اولین قطعنامه علیه قذافی زمینه و محمل حقوقی لازم برای مداخلة نظامی در لیبی فراهم شد. هیلاری کلینتون وزیر امور خارجة آمریکا در مصاحبهای پس از صدور قطعنامة اول از مطرح بودن همة گزینهها از جمله گزینة نظامی علیه قذافی خبر داد و نیروهای دریایی و هوایی آمریکا، لیبی را به محاصرة خود درآوردند. نیروهای قذافی با قدرت و سرعت شهرهای تحت کنترل مخالفین از جمله بریقه و رأس لنوف را یکی پس از دیگری از دست مخالفین خارج کردند و در اواخر اسفند ماه به دروازة جنوبی بنغازی رسیدند و محاصرة این شهر قدیمی 700 هزار نفری را آغاز کردند.
دو روز بعد آلن ژوپه وزیر امور خارجة فرانسه در نیویورک از شورای امنیت سازمان ملل خواست که به قطعنامة مشترک فرانسه،انگلیس و لبنان در مورد استفاده از نیروهای نظامی برای برقراری منطقة پرواز ممنوع بر فراز لیبی رأی دهد تا غیر نظامیان از آسیب و حملات واحدهای قذافی در امان باشند. در همین حال مخالفان قذافی اعلام کردند که وضع منطقة پرواز ممنوع در آسمان لیبی به آنها کمک میکند تا حکومت قذافی را شکست دهند. در همین راستا شورای ملی انتقالی لیبی در نامهای به عمرو موسی دبیرکل اتحادیة عرب از این اتحادیه خواست تا با اعلام منطقة پرواز ممنوع از ریخته شدن بیشتر خون مردم این کشور جلوگیری کند.شورای امنیت سازمان ملل برای جلوگیری از تسلط نیروهای قذافی بر بنغازی فعالتر از قبل اقدام کرد و با گذشت 20 روز از قطعنامة اول، در 27 اسفند ماه 1389 برابر با 18 مارس طی تصویب قطعنامة دوم با شمارة 1973، آسمان لیبی را منطقة پرواز ممنوع اعلام کرد.
در جریان تصویب این قطعنامه کشورهای روسیه،چین،برزیل،آلمان و هند رأی ممتنع دادند ولی قطعنامه با 10 رأی موافق اعضا از جمله آمریکا،فرانسه و انگلیس به تصویب رسید. (un.org.2011) در این قطعنامه مجددا ضمن ابراز تأسف از عدم اجرای مفاد قطعنامة 1970 و با استناد به تصمیم و درخواست مورخ22اسفند 1389 (12 مارس2011) اتحادیة عرب مبنی بر اجرای منطقة پرواز ممنوع بر فراز آسمان لیبی،ضمن انعکاس وضعیت این کشور به دیوان بینالمللی کیفری با احصاء این موضوع که تداوم وضعیت در لیبی تهدیدی علیه صلح و امنیت بینالمللی خواهد بود، بر اساس فصل هفتم منشور ملل متحد به دولتهای عضو شورای امنیت اجازه داد تا از طریق اقدامات توسط ملتها،سازمانها و یا ترتیبات منطقهای به منظور حفاظت از غیرنظامیان و مناطق مسکونی لیبی از جمله شهر بنغازی که در معرض حمله قرار دارد با ملاحظة بند9 قطعنامة 1970 هرگونه اقدام مقتضی را اتخاذ نمایند. (un.org.2011) بند 17 قطعنامه هم با طرح اِعمال منطقة پرواز ممنوع،همة دولتها را از برخاستن یا فرود آمدن هواپیماهای متعلق و یا در اختیار دولت لیبی در سرزمینهای خویش و یا بر فراز آسمان خود بر حذر داشت.در این قطعنامه همچنین ضمن افزودن اسامی 7 نفر دیگر از مقامات لیبی که شامل ممنوعیت سفر و انسداد دارایی هایشان میشد،داراییهای 5 بانک و بنگاه اقتصادی کلیدی لیبی را نیز مسدود نمود.
دلایل مداخلة شورای امنیت در لیبی
در واقع شورای امنیت سازمان ملل مجری سیاستهای پنج عضو اثرگذار آن آمریکا،انگلیس،فرانسه،روسیه و چین است.البته روسیه و چین معمولا در مسائل و مناقشات بینالمللی تابع سیاستهای آمریکا هستند و بیشتر مراقبند تا به منافع آنها ضرری وارد نشود. تا حدی هم نقش تعدیلکننده در سیاستهای آمریکا و اروپا را دارند.گاهی هم نقشی را در بده بستانهای سیاسی در مسائل منطقهای بر عهده میگیرند. پس از حادثة 11 سپتامبر و حمله به پنتاگون و برجهای دوقلو در آمریکا،کنترل کشورهای ناسازگار با غرب و ترویج دموکراسی به هدف آشکار قدرتهای غربی تبدیل شده است.غرب معتقد است که تغییر بعضی از حکومتها و برپایی و گسترش دموکراسی در خاستگاه تروریسم به تقویت امنیت بینالمللی و مهار تروریسم کمک میکند. بنابراین به محض مشاهدة مخالفت جدی مردم با حکومتهای مستبد و دیکتاتور ناهمراه با آمریکا، به منظور تأثیرگذاری در آیندة این کشورها دولتهای غربی با "نیروی نظامی" و "ابزار حقوقی شورای امنیت" و "تبلیغات گسترده" از طریق ماهوارهها و سایر رسانهها وارد عمل میشوند تا پیروزی مردم علیه دیکتاتور یک کشور به کمک آنها میسر شود و غربیها بتوانند در شکل دهی دولت آینده و سیاستهای کشور رها شده از استبداد داخلی به نفع خود فعالانه نقش ایفا کنند.
از سوی دیگر آمریکا همیشه از نیروی نظامی در پیشبرد سیاست خارجی خود استفاده کرده است. اوباما به هنگام دریافت جایزة صلح نوبل سال 1388 (2009) در سخنانی بر این نکته تأکید کرد که صلح مستلزم بکارگیری قدرت نظامی و آمادگی برای انجام عملیات در مناطق بحرانی است (Organski,2010). باید توجه داشت که در بسیاری از نظریههای مربوط به "گذار" جوامع بسته و غیر دموکراتیک به دموکراسی،نقش "عامل بیرونی" مورد تأکید قرار گرفته است و کشورها تحت تاثیر ائتلافها، ضدائتلافها و بحرانها قرار میگیرند Barber F, 1995)). از سوی دیگر نباید وجود رکود و بحران اقتصادی در آمریکا و اروپا را در تصمیم مداخلة شورای امنیت در لیبی و بمبارانهای ناتو دست کم گرفت. ساختار ژئوپلتیکی انرژی محور لیبی در چشماندازی گستردهتر بر روابط امنیتی اروپا و این کشور اثرگذار بوده است. بدین صورت که از چند سال گذشته اتکای اروپا به گاز و نفت روسیه و بهرهبرداری سیاسی و استراتژیک مسکو از این ابزار، به نگرانی اتحادیة اروپا دامن زده و اروپا در مسیر متنوع سازیمنابع انرژی خود میباشد. برای حل این مشکل نگاه ژئوپلتیکی اروپا بیشتر به خاورمیانه و لیبی معطوف بوده است.اهمیت این موضوع آن چنان است که بلافاصله پس از فروپاشی حکومت قذافی قیمت نفت برنت دریای شمال بیش از 2 دلار در هر بشکه کاهش یافت و منحنی بورس وال استریت تا 01/3 درصد به سمت بالا میل کردکه برای اقتصاد اروپا مهم تلقی میشود.(خبرگزاری آسوشیتدپرس مورخ 31/5/1390) همة این اتفاقات به دلیل احتمال از سرگیری صادرات نفت لیبی صورت گرفته است.بنابراین همراهی و موج سواری نیروهای غربی با قیام مردم لیبی برای در اختیار گرفتن نفت لیبی و تسلط بر این منطقة حساس ژئوپلتیک است.
افتادن سرنوشت قذافی به دست شورای امنیت
شورای امنیت سازمان ملل به فاصلة 20 روز دو قطعنامة مهم علیه قذافی به تصویب رسانید که نقش مهمی در سرنوشت لیبی داشت. شورای امنیت برای تصویب قطعنامه اول با تکیه بر استنادات حقوق بشری و با تفسیر موسع از مادة 51 منشور با چالش مهمی روبرو نشد. اما در قطعنامة دوم که شورای امنیت قدمی فراتر از اِعمال تحریمها بر میدارد و مجوز توسل به زور را با واژة استفاده از "همة اقدامات ضروری" صادر میکند کشورهای چین،روسیه،آلمان،هند و برزیل یعنی دو عضو دائم و سه عضو غیر دائم به این قطعنامه رأی ممتنع میدهند. قطعنامة اول با شمارة 1970 بدون احراز تهدید علیه صلح به استناد مادة 41 فصل هفتم منشور ملل متحد تصویب شد و به تحریم همه جانبة نظامی لیبی پرداخت.این قطعنامه به اِعمال فشارهای غیر قهری مانند تحریم مسافرتی، مالی، نظامی، بازرسی کشتیها و هواپیماهای مشکوک به حمل کالاهای تحریم شده،منع صدور کالاهای نظامی و کمکهای مالی و ارجاع وضعیت لیبی به دیوان بینالمللی کیفری میپرداخت.این قطعنامه همچنین کمیتهای متشکل از اعضای شورای امنیت برای نظارت بر اجرای این قطعنامه تأسیس کرد. اما قطعنامة دوم دارای یک مقدمه و یک متن 29 مادهای و دو ضمیمة تحریم مسافرتی و مالی هفت نفر از مسئولین لیبیایی است. در قطعنامة 1973 شورای امنیت با یادآوری تعهدات پیشین و احراز نقض قطعنامة 1970 از سوی حاکمان لیبی صراحتا وضعیت لیبی را تهدید علیه صلح و امنیت بین الملل تلقی نموده و به ایجاد منطقة پرواز ممنوع بر فراز سرزمین لیبی اقدام کرد.
هدف از تصویب این قطعنامه انجام تمامی اقدامات برای محافظت از غیر نظامیان در لیبی بود. در کنار این تصمیم فشارهای دیگری مانند ممنوعیت پرواز و فرود تمام هواپیماهای لیبیایی در سرزمین کشورهای عضو نیز برقرار گردید.این قطعنامه هم بر مبنای مادة 42 فصل هفتم منشور ملل متحد صادر شد و دارای لحنی الزامی بود و اجازة دخالت نظامی را به شورای امنیت داد.در بند 8 قطعنامه سخن از امکان هرگونه اقدام ضروری برای حفاظت از مردم غیر نظامی لیبی به میان آورده است و از ممنوعیت اشغال سرزمین لیبی سخن گفته است. این قطعنامه دارای زمانبندی نیست ولی از محتوای قطعنامه مشخص است که تا تضمین حقوق غیر نظامیان و اقدامهای بشردوستانه، اجرای آن و انجام عملیات نظامی ادامه خواهد یافت.بر همین اساس نیروهای ناتو تا سرنگونی قذافی و پیروزی مخالفین به عملیات خود در لیبی ادامه دادند.
در مورد عراق هم همین اتفاق افتاد و حضور نیروهای ائتلافی به فرماندهی آمریکا برای ایجاد منطقة پرواز ممنوع از سال 1370 (1991) تا سال 1382 (2003) زمانی که حکومت صدام سقوط کرد ادامه یافت. گرچه هدف این قطعنامه به ظاهر حمایت از غیر نظامیان بود ولی اجرای آن به مفهوم سرنگون کردن حکومت قذافی در لیبی بود. اجرای این قطعنامه به مفهوم ایجاد انواع فشارهای مستمر بر خانوادة قذافی و حمایت آشکار از مخالفین وی تا سقوط قذافی و تغییر ساختار حکومتی در لیبی بود. اتحادیة عرب از صدور هر دو قطعنامه حمایت کرد. روسیه هم از صدور قطعنامة شورای امنیت علیه لیبی دفاع کرد و به هر دو قطعنامه رأی ممتنع داد و مشخص ساخت که در رویکرد خود تمایلی به حمایت از قذافی ندارد و این کمک بزرگی به آمریکا و شورای امنیت بود زیرا روسیه میتوانست هر دو قطعنامه را وتو نماید.(روزنامة اطلاعات،5/6/1390: 12) در عین حال رئیسجمهور روسیه اعلام کرد که ناتو قطعنامههای شورای امنیت را در چارچوب یک عملیات گستردة نظامی تفسیر کرده است. (پایگاه اطلاع رسانی خبرگزاری روسیه،25 آوریل 2011) در این زمینه لاوروف وزیر خارجة روسیه در شورای روسیه- ناتو تأکید کرد که تفسیر قطعنامههای شورای امنیت میتواند به یک رویه تبدیل شود و این مسئله میتواند برای صلح و امنیت جهانی خطرناک باشد. به هر حال روسیه با صرفنظر کردن از حق وتو این امکان را برای خود ایجاد کرد تا بر حکومت احتمالی آیندة لیبی تأثیر گذار باشد و نه فقط روابطش با غرب تضعیف نشود بلکه بتواند در تحکیم روابط خود با آمریکا و غرب گامهای موثری بردارد.
ناتو و اجرای قطعنامة 1973
یکی از مهمترین کارکردهای ناتو،مدیریت و کنترل بحرانهای ایجاد شده تحت تأثیر رقابتهای دوران جنگ سرد و آشفتگیهای پس از فروپاشی شوروی بوده است. در طول دوران جنگ سرد اصطلاح مدیریت بحران فراتر از مأموریت دفاع دسته جمعی مطرح در مادة 5 اساسنامة این سازمان تفسیر شد. بر اساس مادة 5 اساسنامة ناتو حمله به یکی از کشورهای عضو این پیمان به معنی حمله به تمام اعضای پیمان است. این اصل به منظور مقابلة ناتو با حملة احتمالی پیمان ورشو و استفاده از قدرت نظامی علیه کشورهای بلوک شوروی تنظیم شده بود. از سوی دیگر بر اساس مادة 6 پیمان، محدودة جغرافیایی عملیات نظامی ناتو در دفاع از اروپای غربی بود. اما پس از فروپاشی شوروی سران ناتو در اجلاس آبان 1370 (نوامبر 1991) در رم با تعیین راهبرد جدیدی مدیریت بحران به معنی مداخلة ناتو در منازعات فراتر از منطقة یورو- آتلانتیک را اتخاذ کردند(Roper,1998,:9). بر اساس نقش جدید ناتو،دخالت این پیمان در کمک به روند دموکراسی سازی در سایر کشورها مورد تأکید قرار گرفت.برای مثال در جریان حملة عراق به کویت در سال 1369 دفاع از ترکیه و متحدان توسط پیمان ناتو انجام شد. با بروز جنگ بوسنی و بحران یوگسلاوی زمینهای فراهم شد تا ناتو مأموریت جدیدی خارج از منطقة آتلانتیک شمالی بر عهده بگیرد و متناسب با آن ساختارهای لازم را در خود به وجود آورد. در این راستا ناتو از حمایت شورای امنیت سازمان ملل هم برخوردار بود. با این تدابیر پس از منحل شدن پیمان ورشو،ناتو با ایجاد تغییرات اساسی در ساختار و اهداف خود توانست به بقای خود ادامه دهد. با حادثة 11 سپتامبر و حملة آمریکا به افغانستان،تعریف جدیدی از مفهوم امنیت در عرصة بینالمللی صورت گرفت و زمینة عملیات نظامی ناتو در خارج از حوزة جغرافیایی پیمان فراهم شد(امینیان،1386: 211).
با اوج گیری بحران لیبی و اهمیت این کشور برای غرب،ناتو در راستای تغییر و برکناری قذافی وارد عمل شد. قطع صادرات نفت لیبی تأثیر نامطلوبی بر اقتصاد بحران زدة اروپا داشت و نگرانی از تداوم جنگ داخلی در لیبی که میتوانست به کاهش صادرات نفت آن کشور منجر شود هم انگیزة کافی برای دولتهای اروپایی و آمریکا جهت مداخلة ناتو در وقایع لیبی بود. ده روز قبل از تصویب قطعنامة 1973 هواپیماهای آواکس پیمان ناتو از روز سه شنبه 17 اسفند 1389 برابر با هشتم مارس 2011 عملیات شناسایی در آسمان لیبی را آغاز کردند و اطلاعات دقیقی را از مسیرهای پرواز هواپیماها و تحرکات ارتش لیبی به دست آوردند. پس از اجلاس دو روزة وزرای دفاع ناتو در 19 و 20 اسفند 1389 مقرر گردید که حضور و نظارت ناوگان ناتو مستقر در دریای مدیترانه در آبهای لیبی افزایش یابد و پایش ناتو را بهبود بخشد.(Nato.int/cps/en/news) با تصویب قطعنامة 1973 زمینة قانونی لازم برای آمریکا،فرانسه و انگلیس جهت استفاده از ناتو در لیبی فراهم شد. از این پس،دست ناتو برای اجرای عملیات پرواز ممنوع در آسمان لیبی و اقدام علیه قذافی باز شد. دغدغة کشورهای اروپایی در مورد نفت لیبی و بازارهای آن در شرایط اقتصادی بحرانی اروپا و نابسامانیهای اقتصادی آمریکا و اروپا هم به گونة قابل ملاحظهای حساسیت دولتهای غربی را نسبت به مداخلة نظامی در این کشور شدت بخشید. به هر حال مجوز شورای امنیت سازمان ملل و ادامة سرکوبهای خشونت آمیز مخالفین از سوی قذافی موجب شد تا دخالت نظامی ناتو در لیبی با واکنش منفی جهانی رو به رو نشود.
ادامه دارد....
* قذافی به اسلام تظاهر میکرد و در جلوی اشخاص نماز میخواند و خیلی علاقهمند بود که امام جماعت هیئتهای سیاسی بازدیدکننده از لیبی هم باشد، ولی به گفته یکی از محافظان شخصیاش او نه اهل نماز بود و نه روزه
* قذافی طی چهار دهه حکومت خودکامه، پیوند عمیقی بین قدرت و ثروت ایجاد کرد و با تکیه بر پول نفت در اندیشه تغییر حکومتهای آفریقایی به نفع خود بود
* شیوه غلط قذافی در برخورد با اعتراضات مردمی، بهترین بهانه را به آمریکا و پیمان ناتو داد که بتوانند با استفاده از ظرفیت حقوقی شورای امنیت سازمان ملل برای نابودی یکی از مخالفان سنتی خود و گسترش حضور نظامیشان در شمال آفریقا استفاده کنند
نظر شما