چارلی چاپلین: شب افتتاح نمایش کسی نمی‌توانست صدایم را بشنود!

قرار بود که نمایش خود را در «آکسفورد» مهم‌ترین موزیک‌ هال افتتاح نماییم. بنا بود نمایش ما نمایش اصلی برنامه باشد و اسم من برای نخستین بار بالای نام دیگران نوشته شود.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در اوایل دهه چهل خورشیدی چارلی چاپلین نابغه بی‌همتای عالم سینمای جهان، سال‌ها بود که از غوغای حیات گریخته و در قلب کوهسار آلپ (در سوئیس) زندگی آرامی را می‌گذراند. چارلی از نیمه دهه سی خورشیدی پیش‌نگارش شرح‌حال خود را به تشویق «گراهام گرین» نویسنده معروف انگلیسی آغاز کرده بود. روزنامه کیهان در اواخر تابستان و پاییز ۱۳۴۳ بخشی از این خودزندگی‌نامه‌نوشت را طی چند شماره منتشر کرد. در ادامه بخش بیست‌وپنجم آن را به نقل از روزنامه یادشده به تاریخ بیست‌وششم مهر ۱۳۴۳ (ترجمه حسام‌الدین امامی) می‌خوانید:

این زن با صدای مرتعش در حالی که همچنان صورتم را در دست خود نگهداشته بود گفت:

- می‌دانی که تو را مثل پسرم دوست می‌دارم؟

آن‌گاه به‌آهستگی صورتش را پیش آورد و مرا بوسید.

صمیمانه و معصومانه از او تشکر کردم و متقابلا او را بوسیدم. اما او همچنان با نگاه خود در من خیره شده بود و چشمانش می‌درخشید، سپس ناگهان برگشت و به عنوان ریختن فنجانی چای دور شد.

او درباره دخترانش به من درد دل کرده می‌گفت:

- دختر کوچک‌ترم خیلی خوب است ولی باید مواظب دختر بزرگ‌ترم باشم. او برای من معمایی شده است.

شب‌ها پس از پایان نمایش مرا به اتاق خواب بزرگ خود که او و دختر کوچک‌ترش در آن می‌خوابیدند به شام دعوت می‌کرد. قبل از رفتن به اتاق خود، دخترش را بوسیده و خدحافظی می‌کردم. آن‌گاه مجبور بودم از توی اتاق کوچکی که دختر بزرگ‌تر خوابیده بود گذشته به اتاق خویش بروم. یک شب که حسب‌المعمول از آن اتاق می‌گذشتم دختر مرا به سوی خود خواند و به‌آهستگی سخنان طلب‌کننده‌ای به زبان آورد. چه باور کنید چه نکنید من با نفرت او را روی تخت‌خوابش انداختم و با قدم‌های بلند از اتاق خارج شدم.

در اواخر نمایش‌مان در «فولی‌برژه» شنیدم که همان دختر با مرد آلمانی شصت‌ساله‌ای که کارش تربیت سگ بود فرار کرد و رفت.

شبی در فولی‌برژه مترجم فرانسوی ما به من خبر داد که موسیقی‌دان عالی‌مقامی که در لژ نشسته مایل است مرا ببیند. این دعوت برای من جالب بود زیرا در کنار آن مرد زن خارجی بسیار زیبایی که از اعضای بالت روسی بود قرار داشت. مترجم مرا معرفی کرد. آن مرد گفت که از هنرنمایی من لذت برده و از این‌که آن‌قدر سن و سالم کم بوده حیرت کرده است.

در برابر این تعارفات به علامت احترام خم شدم و نگاهی گذران به چهره زنی که همراهش بود افکندم. آن مرد اضافه کرد که:

- شما طبیعتا موسیقی‌دان و رقاص هستید.

در حالی که جوابی در برابر این ستایش او نداشتم تبسمی بر لب آوردم و دوباره تعظیمی کردم. پس از آن‌که از هم جدا شدیم از مترجم پرسیدم: «خانمی که همراه او بود که بود؟» مترجم جواب داد که «یکی از رقاصه‌های بالت روسی است و نامش ماموازل (...) است.» اسمی طولانی و بسیار مشکل داشت.

سپس پرسیدم: «اسم آن آقا چه بود؟»

گفت: «دبوسی، آهنگ‌ساز عالی‌مقام.»

و من گفتم که هرگز راجع به او چیزی نشنیده‌ام.

چارلی چاپلین: شب افتتاح نمایش کسی نمی‌توانست صدایم را بشنود!

از پاریس با اندوه به انگلستان برگشتم و نمایش‌های دوره‌ای را در ایالات شروع کردم. شش ماه را بدین ترتیب در انگلستان گذراندم، کم‌کم زندگی‌ام به مسیر عادی خود افتاده بود. در این موقع از مرکز موسسه ما در لندن خبری رسید که برای من هیجان‌انگیز بود. «کارنو» به من خبر داد که در فصل دوم نمایش «مسابقه فوتبال» نقش «ولدون» را باید من ایفا نمایم. احساس می‌کردم که ستاره اقبال من طالع گشته است.

از این‌ها گذشته قرار بود که نمایش خود را در «آکسفورد» مهم‌ترین موزیک‌ هال افتتاح نماییم. بنا بود نمایش ما نمایش اصلی برنامه باشد و اسم من برای نخستین بار بالای نام دیگران نوشته شود. این واقعه برای من قدم مهم و قابل ملاحظه‌ای بود. در اولین تمرین دچار حمله سخت ورم نای شدم. برای آن‌که صدایم باز شود همه کار کردم. از ته گلو حرف زدم، بخارهای مختلف استنشاق کردم و در گلویم قرقره کردم ولی بی‌فایده بود.

شب افتتاح نمایش با تمام قوا بر رگ‌ها و عضلات گلویم فشار آوردم ولی کسی نمی‌توانست صدایم را بشنود! بعدا کارنو به سراغم آمد و با لحنی آمیخته به نومیدی و سرزنش و تحقیر گفت: «کسی نمی‌تواند صدای تو را بشنود.»

به او اطمینان دادم که شب بعد صدایم بهتر خواهد شد، ولی نشد و بدتر هم شد زیرا آن‌قدر به گلویم فشار آورده بودم که ممکن بود به‌کلی صدایم را از دست بدهم. شب بعد از آن هم چنین وضعی ادامه یافت. درنتیجه قرارداد ما پس از اولین هفته تمام شد.

تمام آرزوها و امیدهایی که درباره نمایش «آکسفورد» داشتم بر باد رفته بود و نامرادی حاصل از آن مرا ضعیف و گرفتار آنفولانزا کرد.

ادامه دارد...

۲۵۹

کد خبر 2130239

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین