به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، در گوشهای از بافت قدیمی شیراز، جایی میان کاشیهای لاجوردی و طاقهای بلند، ساعتی آرمیده است که زمانی با هر زنگش، همصدا با اذان، روح شهر را از خواب بیدار میکرد. ساعتی با صفحهای دایرهایشکل، اعدادی فارسی و قلبی آهنین که از غرب آمده اما در شرق تپیده است. گویی زمان، در این نقطه از شهر، نه فقط با عقربهها میچرخید، که در نقشونگارهای مسجد، در صدای زنگ بلند ساعتی تاریخی، در نگاه نمازگزارانی که به سمت آن بالا مینگریستند، جان میگرفت.
بنابر روایت شبستان، هوای آنسوی طاق غربی مسجد مشیر، هنوز بوی هنر قاجاری را میدهد؛ بویی از دوران شکوه معماری و تلفیق فرهنگها. جایی که آفتاب، نخستین پرتوهایش را بر صفحهی فلزی ساعت میپاشد و کاشیها زیر نور، میدرخشند. آنجا که عقربهها ایستادهاند، اما زمان هنوز جاریست. ساعتی که روایتگر قصههای دور است؛ قصهی حاکمی فرهنگدوست، هنرمندانی که با دستانشان تاریخ میساختند، و شهری که در گذر سدهها، هنوز گوشهای از دلش برای زنگ آن ساعت تنگ میشود.
اینجا، در مسجد مشیر، ساعتی خاموش نشسته که تنها با نگاهی عاشقانه، دوباره میتواند به صدا درآید...
سایهی عقربهها بر کاشیهای لاجوردی
در دوران قاجار، زمانی که معماری ایرانی بهدست هنرمندانی چیرهدست در حال بازآفرینی عظمت تاریخیاش بود، ساعتی با طنین غربی، اما لباسی ایرانی، در مسجد مشیر شیراز جا خوش کرد.
در دوران قاجار، زمانی که معماری ایرانی بهدست هنرمندانی چیرهدست در حال بازآفرینی عظمت تاریخیاش بود، ساعتی با طنین غربی، اما لباسی ایرانی، در مسجد مشیر شیراز جا خوش کرد. این ساعت که در انگلستان ساخته و به سفارش ابوالحسنخان مشیرالملک، اعدادش به فارسی تغییر داده شد، علاوه بر یک ابزار زمانسنجی، نمادی از تلفیق فرهنگ و تکنولوژی روز با باورهای مذهبی و زیباییشناسی ایرانی بود.
موقعیت قرارگیری این ساعت در طاق غربی مسجد مشیر، با کاشیکاریهای اصیل و چشمنواز، جلوهای خاص به معماری بنا بخشیده است. در منابع تاریخی نظیر آثارالعجم از این ساعت یاد شده: «در محله سنگ سیاه، مسجد حاجی مشیرالملک به وضعی خوش و طرزی دلکش ساخته که مشتمل است بر دو شبستان وسیع و در وسط هر یک از سه سمت آن طاقی رفیع منازل فوقانیهاش متعدد که محل و مسکن طالب علوم دینی است. در وسط حوضی است بزرگ که همواره از آب سلسال پر و مالامال. ساعتی فرانسوی بسیار بزرگ که زنگ آن متجاوز از شصت من است، فراز طاق بزرگ رو به جنوب قرار دادهاند و نقداً متحمل شکست و بست و مواظب آن ساعت، جناب سیادت انتساب حاجی میرزا محمدعلی ابن مرحوم حاجی سید اسماعیل خوشنویس شیرازی است که در کمالات خـاصۀ علمِ ساعتسازی، گوی سبـقت از همگان ربوده و میتوان گفت که صنعت مذکور دون مرتبه و کمالات آنجناب است.»
از نصیرالملک تا شاهچراغ
نکته جالب آن است که تنها دو نمونه از این ساعتها وارد ایران شده: یکی برای مسجد نصیرالملک و دیگری برای مسجد مشیر. اما به دلیل بزرگی ساعت، نصیرالملک از خیر نصب آن گذشت و ساعت سر از شاهچراغ درآورد.
نکته جالب آن است که تنها دو نمونه از این ساعتها وارد ایران شده: یکی برای مسجد نصیرالملک و دیگری برای مسجد مشیر. اما به دلیل بزرگی ساعت، نصیرالملک از خیر نصب آن گذشت و ساعت سر از شاهچراغ درآورد. این خود روایت دیگری است از جابهجایی تاریخ در دل شهر.
ساعت مسجد مشیر، دو رو دارد: یکسو اعداد فارسی برای مراجعین مسجد و سوی دیگر اعداد انگلیسی، مشرف به عمارت مشیرالملک. در کنار آن، مکعبی فلزی وجود دارد که موتور ساعت را در دل خود جای داده؛ گنجینهای از مهندسی قرن نوزدهم، به مراقبت دستانی شیرازی که علم ساعتسازی را از نیاکان خود به ارث بردهاند.
جناب سید محمدعلی، فرزند خوشنویس شهیر شیراز، حاجی سید اسماعیل، سالها مسئولیت نگهداری این ساعت را برعهده داشت. مردی که به گفتهی منابع، در علم ساعتسازی گوی سبقت از همگان ربوده بود.
این ساعت صرفاً ابزاری برای نشان دادن زمان نبود. نقش آن فراتر از عملکردش بود. نماد نظم در عبادت، نماد قدرت فرهنگی مسجد و نمادی از پیوند ایران با جهان مدرن در قالبی دینی و سنتی.
امروز که صدای زنگ ساعت دیگر به گوش نمیرسد، شاید بتوان آن را نشانهای از غفلت از هویت تاریخی-فرهنگیمان دانست. این ساعت اگرچه خاموش شده، اما هنوز میتواند به صدا درآید، اگر گوش جان به تاریخ و هنر داشته باشیم. شاید وقت آن رسیده که نه تنها این ساعت، که همهی نشانههای معماری و هویتی شهر را بازخوانی و بازسازی کنیم.
نظر شما