گروه اندیشه: مقاله دکتر علی زمانیان که در کانال خودش منتشر شده، به بررسی عوامل موثر بر شکلگیری تصور انسانها از خدا میپردازد و نشان میدهد که این تصورات بیشتر تحت تأثیر عوامل غیرمعرفتی مانند تجربیات شخصی، ساختار روانشناختی، عوامل فرهنگی و اجتماعی، مراحل رشد اخلاقی و نیازهای فردی قرار دارند تا دلایل فلسفی و استدلالهای معرفتی. مقاله با این ایده آغاز میشود که خداباوران با "بود" خدا مواجه نیستند، بلکه با "نمود" و پنداری از خدا روبرو هستند که برداشتی شخصی است. نویسنده معتقد است که تصور خدا بیشتر تحت تاثیر "علتها" قرار دارد تا "دلیلها". یعنی عوامل غیر معرفتی مانند تجربیات شخصی و روانشناختی. او سپس با بیان نقش تجربیات شخصی در شکل گیری تصور خدا می پردازد و در ادامه ساختار وان شناختی افراد از جمله سبک دلبستگی، تفکر انتزاعی یا عینی، تجربه های هیجانی و ویژگی های شخصیتی را که بر تصور خدا تاثیر می گذارد بررسی می کند. زمانیان همچنین عوامل فرهنگی و اجتماعی در شکل گیری تصور خدا و تصور خدا در مراحل رشد اخلاقی را به بحث می نشیند. در نهایت، مقاله نشان میدهد که تصور خدا پدیدهای پیچیده و چندوجهی است که تحت تاثیر عوامل گوناگون شکل میگیرد.
****
خداباوران با "بود" خدا روبرو نیستند، بلکه با "نمود" و با پنداری از خدا مواجه میشوند. در نتیجه، هر کسی که از خدا سخن میگوید، آگاهانه یا ناآگاهانه، برداشت و درک شخصی خودش را و نه الزاما از "خدا آن چنان که هست"، مطرح میکند. به عبارتی دیگر، صرفا پندارش را در باره ی خدا در میان میگذارد و نه بیشتر. اکنون وقت طرح این پرسش است که: پندار هر یک از خداباوران تحت چه علل و عواملی شکل میگیرد و چه عواملی در کیفیت و ماهیت پندار از خدا مدخلیت دارد؟تصویر خدا در ذهن خداباوران، عمدتا، علتی است، نه دلیلی. به این معنا که بیشتر تحت تاثیر علتهای غیر معرفتی شکل میگیرد و نه دلایل فلسفی و استباطات معرفتی.علل متعدد و متکثری در شکلگیری پندار هر یک از خداباوران، دخالت دارد. برخی از این علل عبارتند است از:
۱. تجربههای شخصی
یکی از عوامل بسیار موثر و اساسی در این که خدا نزد خداباور چگونه تجلی مییابد، "تجربههای شخصیِ" خداباور است. از میان انواع تجربههای شخصی، تجربهی درد و رنج و اتفاقات، شکستها و بحرانهای دردناک اهمیت بنیادین دارد. این تجربهها میتوانند باعث شوند افراد به سمت بازتعریف یا بازاندیشی در مورد خدا حرکت کنند. به نحوی که گاهی حتی ایمان خود را به طور کامل زیر سؤال ببرند. برای مثال، فردی که با بیماری سخت مواجه میشود، ممکن است با دعا و نیایش به خدا پناه ببرد. اگر خدا را همراه و تسلی بخش بیابد، به او نزدیک میشود و اما اگر احساس کند که خواهش او بیپاسخ مانده است آن گاه شروع به سؤال کردن از عدالت یا مهربانی خدا میکند.
فردی که عزیزی را از دست داده است، ممکن است از خود بپرسد: "چرا خدا اجازه داد چنین اتفاقی بیفتد؟" یا "اگر خدا خوب است، چرا این همه رنج در جهان وجود دارد؟" این سؤالات میتوانند منجر به بحران ایمان شوند و فرد را به سمت بازتعریف تصورش از خدا سوق دهند. در این حالت، خدا ممکن است به عنوان موجودی دور یا حتی بیتفاوت و حتی موجودی بیگانه با رنج انسان تصور شود. گرچه تجربهی مصیبت و رنج آثار فراوانی بر تصور از خدا دارد، اما تجربههای خوشایند و مطلوب نیز میتواند ذهنیت خداباور را به سوی خدای مهربان و حامی سوق دهد.
تجربههای دوران کودکی و یا خانوادهای که شخص، در آن بالیده است، تصور از خدا را خلق میکند. خدای کسی که در خانوادهای آرام، مرفه، با والدینی صبور و مهربان زندگی کرده است، با خدای شخصی که در خانوادهی، آشفته، بیثبات و والدین پرخاشگر و فقیر رشد یافته است، فرق دارد. تجریهی سرکوب، تحقیرشدگی در دوره ی کودکی در پندار از خدا بسیار موثر است.
۲. ساختار روانشناختی
ساختار روانشناختی افراد نقش مهمی در شکلگیری و تغییر تصور و پندار از خدا دارد. به عنوان مثال، "سبک دلبستگی" افراد در این که چه تصوری از خدا دارند مدخلیت دارد. افرادی که "دلبستگی ایمن" دارند، معمولاً خدا را به عنوان موجودی حمایتگر، مهربان و قابل اعتماد تصور میکنند. افرادی که "دلبستگی اضطرابی" دارند، خدا را به عنوان موجودی تنبیهگر یا غیرقابل پیشبینی میببینند و دائماً نگران رضایت یا خشم او هستند. خدا نزد افرادی که دلبستگی شان از نوع "دلبستگی اجتنابی" است، خدای بی احساس، بیتفاوت و یا غیرقابل دسترس تصور می شود.
خداباوری که نیاز شدید به کنترل و امنیت دارد، خدا را به عنوان موجودی قدرتمند و مداخلهگر تصور میکند که میتواند نظم را در زندگیاش برقرار کند. این تصور به او احساس آرامش میدهد و کمک میکند تا با عدم قطعیتهای زندگیاش کنار بیاید. خدای افراد با تفکر انتزاعی و خدای افراد با تفکر عینی با یکدیگر متفاوت است: خدا در تفکر انتزاعی، مفهومی ذهنی، فراگیر و غیرشخصی است و در تفکر عینی به شکل انسانوار و شخصی تصور میشود، مانند پدری مهربان یا قاضی عدالتگر.تجربههای هیجانی مانند تجربهی احساس گناه، شرم، یا شادی، تصور افراد از خدا را تحت تاثیر قرار میدهد. کسی که احساس گناه دایمی دارد ممکن است فرد خدا را به عنوان قاضی سختگیری ببیند که دائماً در حال نظارت و تنبیه است.
بر اساس نظریههای مراحل رشد در روانشناسی، کیفیت ایمان و پندار از خدا در سنین مختلف و مطابق با هر مرحله، تغییر میکند. هم چنین "ویژگیهای شخصیتی"، بر تصور از خدا تاثیر میگذارد. افراد با شخصیتی با ثبات و گشوده، پنداری خلاقانهتر و انعطافپذیرتری از خدا دارند و او را به عنوان مفهومی پیچیده و چندبعدی میببینند. افراد با شخصیت سازگار و آرام، معمولاً خدا را به عنوان موجودی مهربان و بخشنده تصور میکنند. عوامل و رخدادهای فرهنگی و اجتماعی علل جامعهشناختی شکلگیری و سپس، دگرگونی تصور از خدا باعث میشود که شخص، تحت نفوذ عوامل اجتماعی از جمله، این که در کدام طبقهی اجتماعی قرار دارد،چه رخدادها و تحولات اجتماعی را پشت سرنهاده است، در کدام رتبهی فقر و مسکنت قرار دارد، نظام سیاسی حاکم، چه نسبتی با دین به نحو کلی و با خدا با نحو ویژه برقرار میکند.
و نیز تجربههای جمعی مانند بیماریهای همهگیر، جنگها، مصیبتها و مسایلی از این قبیل، سبب میشود که خدا نزد افراد به چهرههای مختلف ظاهر شود و هر یک از دینداران، تصوری برگرفته از شرایط اجتماعی خود را داشته باشند. به عنوان مثال، در زمانهی بروز انقلاب، تصور خدایی فعال، انقلابی، منتقم، خشن و کوبندهی ستمگران بر اذهان خداباوران سایه میافکند. خدای انقلابیون، خدای سیاستورز و حساس به دگرگونی اجتماعی است. (تصویر چنین خدایی را در انقلاب سال ۵۷ ایران می توان به خوبی مشاهده کرد).
تحول اجتماعی اساسا نسبت جامعه با دین را تغییر میدهد. در این میان، تحول نهاد مذهب مانند روحانیت، تحول حوزه ی جنسیتی و نقش زنان، بالا رفتن سطح تحصیلات جامعه، رشد سکولاریسم، رشد فرایند جهانی شدن، گسترش رسانهها و در نتیجه، ارتباط وسیع و نزدیک با سایر پیروان سایر ادیان و سبک زندگی در سایر فرهنگها، تحولات نسلی و تغییر در نظام ارزشها، رشد علم و بینش تجربهگرایانه و به ویژه رشد فردیت در جهان امروز، و علل دیگر باعث میشود که پندار خدا دچار قبض و بست شده و یا دگرگون گردد.
۴. تصویر خدا در مراحل رشد اخلاقی
هم چنان که میدانیم "لارنس کولبرگ"، روانشناس معروف، نظریهای درباره مراحل رشد اخلاقی ارائه کرد که شامل شش مرحله است. این مراحل به سه سطح کلی تقسیم میشوند: "پیشاعرفی"، "عرفی" و "پساعرفی".
کولبرگ معتقد است که رشد اخلاقی افراد از مراحل سادهتر به مراحل پیچیدهتر پیشرفت میکند.
الف) تصور از خدا در مراحل اول و دوم از سطح "پیش قراردادی، یا عرفی"، که مبتنی بر اطاعت، اجتناب از تنبیه، و منافع شخصی است، اغلب به عنوان موجودی قدرتمند و تنبیهگر تصور میشود که رفتارهای خوب را پاداش میدهد و رفتارهای بد را مجازات میکند. رابطهی افراد با خدا در این مرحله از اخلاق، بر اساس ترس از مجازات یا انتظار پاداش از سوی خدا درک میشود.برای مثال، فرد ممکن است به دلیل ترس از جهنم یا امید به بهشت، از انجام کارهای بد اجتناب کند.
ب) سطح دوم یا سطح عرفی و قراردادی از اخلاق، مبتنی است بر توجه به انتظارات اجتماعی و حفظ نظم. در این سطح، خدا به عنوان حافظ نظم اجتماعی و قوانین اخلاقی درک میشود. خدا ممکن است به عنوان موجودی دیده شود که از هنجارهای اجتماعی و قوانین دینی حمایت میکند. هم چنین مناسبات خداباور با خدا بر اساس هنجارهای اجتماعی و دینی تنظیم میشود.
ج) خدا در سطح سوم از اخلاق که بر عدالت، توافق جمعی و اخلاق جهانی ابتنا دارد، به عنوان منبع اصول اخلاقی جهانی و عدالت تصور میشود. خدا ممکن است به عنوان موجودی دیده شود که فراتر از قوانین و هنجارهای اجتماعی است و بر اصولی مانند عدالت، محبت و احترام به حقوق دیگران تأکید دارد.
۵. خدا در آیینهی نیازها
نیازهای انسان در سطوح مختلف میتوانند بر درک و تصور او از خدا تأثیر میگذارد. "آبراهام مازلو"، روانشناس انسانگرا، نظریهای درباره سلسله مراتب نیازهای انسان ارائه کرد که شامل پنج سطح اصلی است. نیازهای پایهای فیزیولوژیک، نیازهای ایمنی، نیازهای تعلق و عشق، نیازهای احترام و در نهایت، نیازهای خودشکوفایی. این که خداباوران در کدام یک از مراتب سلسله مراتب نیازها ایستاده باشند، پندارشان از خدا میتواند متفاوت باشد.
الف) شخصی که در "مرتبهی نیازهای فیزیولوژیک" است، خدا را اغلب به عنوان تأمینکننده نیازهای اساسی مانند غذا و آب تصور میکند. از این رو دعاها و نیایشهایش برای درخواست روزی و رفع گرسنگی است.
ب) خداباوری که در "سطح نیازهای ایمنی" قراردارد، خدا را به عنوان محافظ و پناهدهندهای تصور میکند که امنیت و آرامش او را فراهم میآورد.
ج) "نیازهای تعلق و عشق"، سبب میشود خداباور، خدا را به عنوان منبع عشق و تعلق تصور کند. خدا را موجودی مهربان و دوستداشتنی ببیند که به آن ها عشق میورزد.
د) خداباوری که در سطح پنجم از هرم نیازها یعنی "سطح نیازهای احترام" قرار دارند، پندارش از خدا به عنوان منبع عزت نفس و احترام است.
افراد ممکن است خدا را به عنوان موجودی ببینند که به آنها ارزش میدهد و به موفقیتهایشان افتخار میکند.
ه) و در نهایت، خداباوری که به "سطح نیازهای خودشکوفایی" رسیده است، خدا را به عنوان منبع معنویت و تحقق خودشکوفایی تصور میکند. نیرویی درونی یا مفهومی انتزاعی که به او کمک میکند تا به پتانسیل کامل خود برسد.
216216
نظر شما