گروه اندیشه: یادداشت زیر به بررسی دیدگاههای امانوئل کانت، فیلسوف برجسته آلمانی قرن هجدهم، در مورد زنان میپردازد. و تاکید می کند کانت، مانند بسیاری از فیلسوفان هم عصر خود، دیدگاه مثبتی نسبت به زنان نداشت. او زنان را شهروندان منفعل میدانست و معتقد بود که آنها نباید از حق رای برخوردار باشند. کانت، زن را ملک شخصی مرد و بخشی از دارایی او در خانواده به حساب میآورد.این دیدگاهها، واکنشهای منفی بسیاری را برانگیخت، به ویژه از سوی نویسندگان زن. نویسنده ، دیدگاه کانت را با توجه به شرایط اجتماعی و فرهنگی زمان او بررسی میکند. با این همه نباید از یاد برد که فلسفه اخلاق کانت، به ویژه تاکید او بر انسان به عنوان غایت فی نفسه، در تضاد کامل با نگاه او نسبت به زنان است. بر اساس انسان به عنوان غایت فی نفسه، زنان نیز باید همچون مردان دارای ارزش ذاتی و برابر در اندیشه کانت می بودند مگر آن که کانت زنان را از زمره انسان خارج بداند. با این همه نویسنده تاکید می کند دیدگاههای کانت در مورد زنان، بازتاب دهنده دیدگاههای رایج در زمان او بود و بررسی دیدگاههای فیلسوفان در مورد زنان، به درک بهتر تاریخ اندیشه و تحولات اجتماعی کمک میکند. این یادداشت در زیر از نظرتان می گذرد:
****
از یونان باستان، تا اواخر قرن نوزدهم، زنان، هیچگاه در متون فلسفه سیاسی غربی، موقعیتی برابر با مردان نداشتند. افلاطون، در کتاب پنجم جمهور، اگر چه برابری زن و مرد پاسدار را میپذیرد، اما تاکید میکند که مردان بزدل، در زندگی بعدی، به زن تبدیل خواهند شد. ارسطو، زن را در خانواده، فروتر از مرد، ولی حاکم بر بندگان قرار داد. این روال تا قرن نوزدهم ادامه داشت. البته در این میان، نویسندگانی چون کریستین دوپیزان، مری آستل، مری ولستون کرافت، جان استوارت میل و هریت تیلور، آثاری در دفاع از زنان پدید آوردند، اما موج اول فمینیسیم، تنها دراواخر قرن نوزدهم، به راه افتاد.
امانوئل کانت (1804-1724) را برخی پژوهشگران در ردیف افلاطون و ارسطو، جزء بزرگترین فیلسوفان تمام اعصار می دانند. این متفکر، اگر چه فلسفه سیاسی گسترده ای نداشت؛ اما در حوزه فلسفه اخلاق، صاحب ابتکارات برجسته ای بود. فیلسوف آلمانی، انسان را غایت فی نفسه می دانست که هیچ کس حق ندارد، از او به عنوان شیء بهره برداری نماید. به همین دلیل، کانت به اخلاق وظیفه گرا اعتقاد داشت.
با تمام این اوصاف، کانت به زنان، نگاه مثبتی نداشت. وی، زن را مِلک شخصی مرد و بخشی از دارایی او در خانواده به حساب میآورد و هرگز قائل به حضور بانوان در صحنه های سیاسی و اجتماعی نبود. کانت، زن را شهروند منفعل (passive citizen) می دانست، که نمی تواند از حق رای برخوردار باشد. قابل ذکر است که روسو، فیلسوف محبوب کانت نیز، چنین دیدگاههایی درباره زنان داشت و برابری زن و مرد را ادعایی پرت و بی اساس می دانست.
این نوع نگاه کانت، به طور طبیعی واکنش هایی را به خصوص در میان نویسندگان زن برانگیخت. به عنوان نمونه، سوزان مندوس، کانت را متعصب، بی خرد و کوته فکر خطاب کرد. اگر بخواهیم قضاوتی منصفانه درباره کانت داشته باشیم، ناچاریم به زمانه ای که او در آن می زیست، بنگریم. در آن دوران، هنوز جنبش برابری زن و مرد، فربه نشده بود و موج نخست فمینیسم، تازه در اوایل قرن نوزده، آغاز شد.
به باور من، با وجود زن ستیزی، فلسفه اخلاق کانت، قابلیت این را دارد که در دفاع از مدعیات فمینیستی، به کار گرفته شود. متفکر ما، هر انسانی، اعم از زن و مرد را غایت فی نفسه می دانست. بنابراین، مرد (پدر یا شوهر)، نمی تواند با زن همانند ملک خویش رفتار کند، چرا که مالکیت بر زن، مستلزم شیء دیدن او خواهد بود. وقتی زنان و مردان، هرکدام غایت فی نفسه باشند، آنگاه از این نظر، دارای موقعیتی برابرند و هیچ یک نمی تواند دیگری را مورد سوء استفاده قرار دهد.
منبع: کانال نویسنده
216216
نظر شما