یادداشت تند غلامحسین ساعدی، یک روز پیش از پرواز انقلاب

نه شاپور بختیار و نه هم‌پالگی‌های شناخته یا نشناخته‌هایش برای مردمی که سرسختانه برای آزادی بی‌ قید و شرط می‌جنگند و می‌خواهند حکومت جمهوری را جایگزین حکومت‌های دیکتاتوری سلطنتی بکنند، ابدا مورد اعتنا نمی‌تواند باشد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، روز چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۵۷ یک روز پیش از پرواز تاریخی انقلاب، غلامحسین ساعدی یادداشت بلندی در نقد دولت بختیار در کیهان منتشر کرد. متن این یادداشت به این شرح بود:

گره کوری را که شاپور بختیار در راه ادامه حکومت خود ایجاد کرده، نه به آن سادگی است که با صدور فرمایشات بلیغ و مصاحبه‌های متعدد تهدیدآمیز، و رفتار خشونت‌بار نظامیان و کشتار دسته‌جمعی و پی‌درپی مردم مبارز و آخرسر به بند کشیدن روزنامه‌نگاران به بهانه مسخره امنیتی گشوده شود. هر روز که می‌گذرد مردم به رای‌العین می‌بینند که حق دارند، بسیار هم حق دارند که سقوط چنین دولت نیم‌بندی را که با دولت چکمه‌پوشان ازهاری و با دولت تا مرفق به خون آلوده شریف‌امامی مطلقا فرقی ندارد، خواستار شوند. تازه شریف‌امامی و ازهاری با معلق زدهن‌ها و دروغ‌بافی‌ها و من بمیرم تو بمیری‌ها ابلهانه مکرر دست و پا می‌زدند به هر صورتی شده حافظ سلطنت و دار و دسته چپاولگر حاکم بر مردم و صریح‌تر نگهبان غارتگران آمریکایی در وطن ما باشند، اما دیگر نه ادعای گنده‌ای داشتند و نه تغییر بنیادی سیستم حکومتی را به مردم وعده می‌دادند.

اما حال با «رئیس دولتی» روبه‌رو هستیم که مدعی است کشور را به طرف «سوسیال‌دموکراسی» هدایت می‌کند و اظهار می‌دارد که برای رفع هر مشکلی در «قانون اساسی» هفتاد هشتاد سال پیش که به کرات مورد دستبرد رژیم جبار سلطنتی قرار گرفته، راه‌ها و چاره‌های جدی و دقیق وجود دارد. امروزه روز برای مردم ایران به هیچ صورتی مطرح نیست که انگیزه روانی شاپور بختیار نامی برای ارائه یک چنین حکومتی چیست؟ چراکه خوب می‌دانند انگیزه واقعی حضور یک چنین دولتی منافع کدام دار و دسته‌ها و کدام کارتل‌هایی را در آن سوی اقیانوس‌ها تامین می‌کند. نه شاپور بختیار و نه هم‌پالگی‌های شناخته یا نشناخته‌هایش برای مردمی که سرسختانه برای آزادی بی‌ قید و شرط می‌جنگند و می‌خواهند حکومت جمهوری را جایگزین حکومت‌های دیکتاتوری سلطنتی بکنند، ابدا مورد اعتنا نمی‌تواند باشد.

لحن مصاحبه‌های شاپور بختیار آدمی به عنوان نخست‌وزیر، لحنی است بسیار تلخ و آلوده به عناد و لجاجت و مهم‌تر از همه توهین‌آمیز نسبت به تمام طبقات مردم. بختیار زبانی را به کار می‌گیرد که دقیقا زبان یک آدم ناآگاه به مبارزات جدی چندین و چند ساله ملت و ناآگاه به اهداف انقلاب امروز ایران است. او از موضع یک قدرت قلابی و به‌ظاهر خیلی والایی حرف می‌زند و بدین ترتیب به تکرار ضمیر شخص اول را با تاکید بسیار بر زبان می‌آورد و آن‌چنان کلمه «من» را پشت سر هم بر زبان می‌آورد که انگار می‌ترسد در این میان حضور او در مسند نخست‌وزیری فراموش شود. مسند یا تکیه‌گاهی که شاید خود او خوب می‌داند که تا چه حد مورد نفرت و انزجار سالیان دراز مردم ما بوده و هست. اما حقیقت این است که این گناه شاپور بختیار نیست، گناه همان صندلی کذایی است که وی چهارچنگولی روی آن نشسته، و خیال می‌کند حوزه نخست‌وزیری شاه هم برای خود شهری است. اگر بختیار یادش رفته مردم ایران بسیار خوب به یاد دارند که از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ به بعد، هر زمان که یک خودفروخته‌ای بر آن جایگاه نشسته با چه اهن و تلپ و الدرم بلدرمی لب به سخن گشوده، چه دروغ‌های شاخ‌داری که تحویل خلایق نداده، و نهضت مردمی را به خیال خود به لجن نکشیده و هر حرکت انقلابی را به گردن اجانب نامرئی نینداخته و آخرسر به بهانه‌های بسیار واهی جنایات متعددی را زیر یک چنین چتر استتاری مرتکب نشده است.

شاپور بختیار نیز در همین راه، با همان سبک و سیاق پیش می‌رود. او نه تلویحا بلکه تصریحا ادعا می‌کند که قادر است «کشور ایران» را از تمام درگیری‌ها و بلایا نجات بدهد و «سکون و آرامش» را بازگرداند و تمام «معضلات» تنها به دست او گشودنی است و سکان این کشتی مثلا آشفته را تا به سرمنزل «قانون اساسی» نرساند، به هیچ صورتی از پای نخواهد نشست و به هیچ وجه من‌الوجوه حاضر به استعفا نخواهد بود.

بختیار بی‌آن‌که لباس نظام بر تن داشته باشد، همچون نظامیان داد سخن می‌دهد که همه چیز به اختیار اوست، ارتش کاملا با نظارت شخص ایشان، همه چیز را زیر کنترل دارد، فرمانداران نظامی بدون دستور او هیچ عملی را مرتکب نمی‌شوند و بدین ترتیب همه مسئولیت‌ها را یک‌تنه به گردن می‌گیرد تاکیدی که مداوم ورد زبان ازهاری هم بود!

چه کسی مسئول کشتارهاست؟

اما بختیار بی‌هیچ عذاب وجدانی می‌گوید تمام کشتارهایی که از ۱۶ دی‌ماه پیش آمده به گردن دیگران است، او این دیگران را معرفی نمی‌کند و از آن‌ها به نام آشوب‌طلبان و آلت دست اجانب... نام می‌برد و تا آن‌جا پیش می‌رود که نه‌تنها خود و رژیم را تبرئه می‌کند، بلکه آب تطهیر بر سر پلیس و نظامیانی می‌ریزد که بی‌محابا جوانان بی‌گناه را با خشونت کامل در خیابان‌ها درو می‌کنند و از هیچ جنایت دیگری روگردان نیستند.

دولت بختیار درست در روزهایی که تمام مردم با اشتیاق کامل، منتظر ورود آیت‌الله خمینی هستند یک‌مرتبه تمام فرودگاه‌های کشور را برای مدت نامعلومی می‌بندد و بعد اعلام می‌کند که تعطیل فرودگاه‌ها به خاطر نقائص فنی بوده است. و آن‌گاه تلویحا دست به تهدید می‌زند. اگر حادثه پیش بیاید یا خطری متوجه وجود آیت‌الله بشود، او و دولت او هیچ مسئولیتی را به عهده نخواهند داشت و خود بسیار خوب می‌داند که اگر خطری هم باشد مثل همیشه از طرف «دولت» و «دولتیان» است نه از طرف مردم آگاه‌دل و مبارز که تا امروز در هر موردی یکپارچگی خود را بسیار خوب حفظ کرده و بسیار خوب هم نشان داده‌اند.

دولت بختیار برای این‌که مطبوعات امروز را به محاق تعطیل بکشاند، شبانه به دستگیری روزنامه‌نویس‌ها اقدام می‌کند و به خیال خود با این تمهید شاید بتواند احساسات یاران و هم‌قلمان دیگر را تحریک کند و اعتصاب دوباره‌ای راه بیفتد و شاید دری به تخته بخورد تا از شر روزنامه‌ها و روزنامه‌نویس‌ها که با شهامت و شجاعت کامل، حداقل در افشای جنایات رژیم و جریانات مبارزات انقلابی، بزرگ‌ترین نقش را به عهده دارند خلاص بشود غافل از این‌که اگر همه روزنامه‌نویس‌های کشور هم به بند کشیده شوند، صاحب‌قلمان دیگر که در زمینه‌های دیگر کار می‌کنند وظیفه سنگین یاران خود را به دوش خواهند کشید.

بختیار می‌گوید حال که ما حکومت نظامی داریم باید از آن استفاده بکنیم. اگر استفاده نکنیم پس فایده حکومت نظامی چیست؟ آیا خود بختیار قبل از نشستن روی صندلی نخست‌وزیری هم چنین فکر می‌کرد؟ او پیش از این‌که از جبهه ملی طرد شود مگر خواستار لغو حکومت نظامی نبود؟ و حال این چه نوع استدلال غیرعقلانی است که برای توجیه تسلط و اعمال زور نظامیان پیش می‌کشد؟

می‌دانیم و می‌بینیم که حکومت نظامی جز کشتار هیچ فایده دیگری ندارد و تکیه بختیار بر این «فایده» شاید به نظر او، تنها راه برای بقای دولت او باشد. ولی دیدیم و همگان شاهد بودیم که چگونه دو دولت قبلی بر زمین گرم خوردند و حکومت نظامی سر جای خود باقی ماند. بعید نیست که حکومت نظامی سر دولت سومی را نیز بخورد، دفاع از این ماشین جهنمی را هیچ ذهن منطقی نمی‌تواند قبول بکند، ولی بختیار و دولت بختیار چنین می‌کند.

جنایات روز جمعه و یکشنبه گذشته را در تهران و شهرستان‌ها چگونه می‌شود توجیه کرد؟ روز شنبه بختیار با اعتماد به نفس کامل اعلام می‌کند که کشتار روز جمعه آخرین کشتار است، در روز بعد (یکشنبه) با صحنه‌سازی‌های بسیار مضحکی که در روزنامه‌ها خواندید، ارتش به روی مردمی که با آرامش کامل در اطراف دانشگاه جمع شده بودند آتش می‌گشاید، دوباره شب بسیار هولناکی را برای مردم تهیه می‌بینند که نمی‌دانند برای زخمی‌ها باید خون تهیه کنند یا غذا، یا پنبه و ملافه و دوا درمان و یا از ترس دستبرد چماق‌به‌دستان قانون اساسی به اجساد شهدای جوانان ما در اطراف مریض‌خانه‌ها باید در ظلمت شب سینه سپر کنند تا ساعات منع عبور و مرور حکومت نظامی به پایان برسد. و آن‌گاه بختیار حرف‌های روز قبل خود را از یاد برده و این کشتار دسته‌جمعی را به حساب دفاع نظامیان از جان خود می‌گذارد و قضایا را تمام‌شده تلقی می‌کند.

بدین ترتیب می‌بینیم که در پشت‌پرده چه سعی‌ها که نمی‌شود تا آتش کینه مردم بیشتر و بیشتر بر علیه نظامیان برافروخته شود و بسیاری از تلاش‌هایی که برای جلب نظامیان آگاه و پیوستن آن‌ها به صفوف مردم انجام می‌گیرد، بی‌سرانجام بماند و به فرجام نرسد. غافل از این‌که این‌چنین شیوه‌ها و تمهیداتی نمی‌تواند از گسترش بصیرت سیاسی ارتشیان جلوگیری کند، چراکه هر انسان آگاه و روشنی که لباس نظامی بر تن دارد خوب می‌داند که برای بقای خود و وطن خود چاره‌ای جز قرار گرفتن در صفوف مردم ندارد.

نتیجه این‌که در دولت بختیار و در مصاحبه‌های شخص بختیار جرقه‌ای از عقل و تعقل به چشم نمی‌خورد و تازه اگر چنین بود جای تعجب بسیار بود، چراکه ساخت یک چنین دولتی با الگوهای از پیش ساخته رژیم دیکتاتوری طرح‌ریزی شده، و حکومت یا دولتی که نتواند بنا به خاصیت و جوهر خود با مردم پیوندی داشته باشد، از هر نوع تدبیر و راه و روش عقلانی نیز محروم خواهد ماند. و این نه حکمی است که همین‌طور بی‌دلیل و مدرک صادر شده باشد. وقتی هیچ نوع بده بستان فکری بین حکومت و مردم نباشد، مطمئنا یک ذهن راکد و مرده بر پیکر ماشین دولتی حکم خواهد راند. و بدین سان هر روز یا هر هفته‌ای که بگذرد، دولت بی‌برنامه و بی‌هدف، درست سر جای قبلی خود درجا خواهد زد و وعده‌هایی از قبیل انتخابات آزاد و با توسل به قوانین فراموش شده و اجرا نشده در مملکتی که سال‌های سال در بی‌قانونی به سر برده دقیقا سکه یک پول سیاه خواهد شد.

دولت بختیار بنا به ماهیت خود با نادیده گرفتن آرمان‌های انقلابی مردم و پشت کردن به خواست‌های طبقات مختلف، و توسل به زور و خشونت در چنین مسیری پیش می‌رود که مطمئنا راه به جایی نخواهد بود.

۲۵۹

کد خبر 2017916

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 3 =