به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، هدف این است که بدانیم چگونه امیر المومنین علیه السلام در حدود ۵ سال حکومت ظاهری شان با تمام دشمنیها و جنگها و وسعت کشور به پهنای چندین مملکت امروزی توانستند با عدالت بی نظیر اقتصاد سالم و اسلامی اصیل را پیاده کنند و هیچگونه محرومیتی و یا شکافهای طبقاتی مهمی در جامعه آنروز نداشته باشند بجز عده قلیلی از قلدران و اسرافگران که از عدالت علوی ناراضی بودند و بالاخره به شهادت رسیدند اما عدالت بشکل نمونه در تاریخ حیات ایشان بصورت الگوی ماندگار باقی ماند.
مروری بر حیات و اصول عدالت امام علی علیه السلام :
بنابر روایت ایکنا، گوشهای از خدمات حکومت امیرالمومنین(ع) به جامعه آن دوران را میتوان کارهایی دانست که آن حضرت در جهت رفاه اقتصادی مردم انجام داده است که در ادامه به بخشی از آنها اشاره میکنیم.
اولین گام حضرت برای اقتصاد جامعه اسلامی، تقسیم بیتالمال بر پایه عدالت اجتماعی بود، موضوعی که بعد از رسول خدا(ص) به فراموشی سپرده شد و متولیان حکومت وقت، برخلاف سیره پیامبر اکرم(ص) بیتالمال رابین اقوام و دوستان خود ناعادلانه تقسیم میکردند، موضوعی که باعث به وجود آمدن دو جنگ بزرگ در آن زمان شد.
حضرت در روز دوم خلافت خویش سیاست عدالتخواهی خویش را اینگونه بیان کرد: «سوگند به خدا [اگر اموال بخشیده شده از سوی عثمان را بیابم] به مالک آن بازگردانم، اگرچه از آن زنها شوهر داده و کنیزکان خریده شده باشد؛ زیرا در عدل و درستی، وسعت و گشایش است و آنکه عدالت را برنتابد، ستم را سختتر یابد.»
ازاینرو در تاریخ نوشتهاند که حضرت دستور داد که همه سلاحهایی را که در خانه عثمان پیداشده بود و آنها را علیه مسلمانان به کار گرفته بودند، بگیرند و در بیتالمال قرار دهند. همچنین مقرر فرمود شتران زکات که در خانهاش بود را تصرف کنند و شمشیر و زره او را هم بگیرند؛ اما کاری به سلاحهایی که در خانه عثمان بود و بر ضد مسلمانان از آن استفادهنشده بود، نداشته باشند و از تصرف همه اموال شخصی عثمان که در خانهاش و جاهای دیگر است، خودداری شود.
همچنین دستور فرمود اموالی که عثمان بهصورت پاداش و جایزه به یاران خود و دیگران داده است، برگردانده شود. چون این خبر به عمرو بن عاص رسید، برای معاویه نوشت: «هر چه باید انجام دهی انجام بده که پسر ابیطالب همه اموالی را که داری از تو جدا خواهد کرد.
عمران و آبادانی زمینهای تحت حکومت، یکی دیگر از کارهای امیرالمومنین(ع) برای رونق اقتصاد جامعه بود، بهگونهای که آن حضرت به فرمانداران خویش دستور داد که در این جهت گام نهند.
بهعنوان نمونه در نامهای خطاب به «فرظةبن کعبالانصاری» کارگزار "بهقباذات" سفارش میکند، در لایروبی نهرها به کشاورزان کمک نماید، در این نامه آمده: «اما بعد؛ گروهی از مردم منطقه مأموریت تو نزد من آمدند و یادآوری کردند که نهری از آنها پنهان و از بین رفته است و درصورتیکه آن نهر را
حفر نموده و آماده سازند، دیار آنها آباد میگردد و بر پرداخت خراج خود توانایی پیدا میکنند و بر بیتالمال مسلمین نیز افزوده میشود.
( منبع: کتاب أنساب الأشراف جلد :۳۹۰:۲ . نیز، ر. ک:تاریخ الیعقوبی:۲۰۳:۲. )
از من خواستند نامهای به تو بنویسم تا برای حفر نهر و لایروبی آن، آنها را جمع نمایی و در این راه به آنان کمک مالی کنی. اما من این را صحیح نمیدانم که کسی را مجبور به کاری بکنم که کراهت دارد. آنها را دعوت کن، پس اگر نهر آنگونه بود که آنها میگفتند، هرکسی بخواهد او را برای کار بفرست و نهر از آنکسی است که روی آن کار کند، نه آنان که مایل به همکاری نیستند. اگر آن را آباد سازند و قوی گردند، برای من محبوبتر است از آنکه ضعیف شوند. والسلام.»
حمایت از بازرگانان و صنعت گران، کار دیگری بود که حضرت در دوران حکومت خویش انجام داد، نقلشده که آن حضرت اقدام به ساخت بازاری کرده و سپس آن را در اختیار تاجران قرارداد و از حجرههای بازار اجاره دریافت نمیکرد.
برخورد با افرادی که فساد اقتصادی داشتهاند، گوشهای دیگر از خدمات حضرت برای جامعه بوده است که نمونهای از آن را میتوان در برخورد آن حضرت با «ابن هرمه» مسئول اقتصادی بازار اهواز دید که حضرت با نامهای به حاکم اهواز صریحاً دستور برخورد با وی را صادر میکند.
یا نمونه دیگری از آن را میتوان به اخراج افرادی برشمرد که در بازار مسلمانان اقدام به گرانفروشی میکردند، امام صادق(ع) در این زمینه میفرمایند: «امیرالمؤمنین(ع) بر کالای کسی قیمتگذاری نمیکرد لکن به کسی که بیش از قیمت متعارف کالایش را عرضه میکرد، میفرمود: «آنگونه که مردم میفروشند، بفروش و در غیر این صورت از بازار بیرون برو» مگر اینکه کالایی که او عرضه میکرد مرغوبتر از کالایی بود که در بازار عرضه میشد.»
نمونه دیگری از تلاش اقتصادی ایشان را میتوان در برخورد آن حضرت با محتکران یادکرد که نمونه فراوانی از آن در تاریخ نقلشده است.
خدمت دیگری که حکومت علوی به اقتصاد جامعه اسلامی انجام داد، استقلال اقتصادی جامعه، از وابستگی به دیگر کشورها بود، آنچنانکه شعار حضرت در حکومتشان این جمله بود: «مادامیکه این امت لباس بیگانه نپوشد و از غذاهای آنان استفاده نکند، همواره در خیر خواهند بود و هنگامیکه چنین کنند خداوند آنان را ذلیل خواهد کرد.»
امیرالمؤمنین علیه السلام بر پایه ی عدل حاکمیت خود را پیش برد و این عدالت را در همه ی عرصه ها و حوزه ها پیاده کرد. خود آن وجود مقدس می فرمایند: «هرگاه حکومت بر پایه های عدل بنا شود و از حمایت عقل برخوردار باشد، خداوند طرفداران حکومت را یاری نموده، دشمنانش را خوار می سازد.»[۱] این کلیت وضعیتی است که با وجود تمام مشکلات و سنگ اندازی و بحران هایی که در حکومت آن وجود مقدس وجود داشت، روح حاکم را امیرالمؤمنین علیه السلام این گونه بر جامعه حاکم کرده بود که با اطمینان خاطر حداقل از وضعیت کوفه که خود مستقیم در آنجا نظارت دارد بیان می فرمایند.
مدل سیاست ورزی امیرالمؤمنین علیه السلام در معیشت عموم مردم
امیرالمؤمنین علیه الصلوة والسلام همان اوّل رسیدن به قدرت و خلافت در ارتباط با وضعیت فساد اقتصادی که پدید آمده بود و عده ی زیادی از نعمت های الهی و حق خود محروم بودند، موضع می گیرند و نکاتی را بیان می فرمایند. ایشان روز دوم خلافت در یک سخنرانی سیاست های خود را به صراحت بیان می کنند و می فرمایند همه ی حقوق ها و درآمدهای نامشروع زورمندان و ثروتمندان قطع می شود و همه ی آنچه را که به ناحق خلفای پیشین به یک عده ای دادند را باز می گرداند و به بیت المال می آورد تا به دست صاحبان اصلی این حقوق برسد. حتی می فرمایند اگر مهر زنانشان کرده باشند را هم پس می گیرم. بعد هم می فرمایند که تمام مردم مسلمانان در برخورداری از بیت المال برابر هستند و هیچ امتیاز و تفاوتی بین مهاجرین و انصار و سایر مردم به سبب سوابق و کارهایی که قبلاً برای اسلام در زمان پیغمبر کردند وجود ندارد؛ چون در زمان خلفای پیشین به مهاجران نسبت به سایر مردم از بیت المال بیشتر پرداخت می شد. نسبت به انصار هم که مردم مدینه بودند تبعیض وجود داشت. به اوسی ها بیشتر از خزرجی ها می دادند.
دریافت حقوق یکسان
امیرالمؤمنین علیه السلام با این بیانش می فرمایند همگانی که صرفاً مسلمان باشند، چه عرب، چه عجم و چه مهاجر باشند، حقوق برابر دریافت خواهند کرد. این خیلی مهم است، چون بسیاری از مردم حقی در بیت المال نداشتند و امیرالمؤمنین علیه السلام با در نظر گرفتن سهم و حق وحقوقی برای تمام افراد جامعه از بیت المال در ریشه کن کردن فقر و همچنین بهبود معیشت مردم و اجرای عدالت کاری اساسی صورت دادند. ما اینجا متوجه زحمت بزرگ امیرالمؤمنین علیه السلام می شویم. ببینید تا قبل از اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام به خلافت برسند بخش مهمی از منابع خزانه ی حکومت، خمس غنیمت هایی بود که به سبب فتوحات گسترده به دست خلیفه می رسید و خلیفه هم این ها را در خزانه ی بیت المال قرار می داد. حالا گذشته از چپاول هایی که بنی اُمیه در زمان خلیفه ی سوم از بیت المال می کرد، به هر صورت یک منبع مهمی بود که در دست خلیفه بود؛ امّا امیرالمؤمنین علیه السلام که این فتوحات را قبول نداشتند و متوقف کرده بودند، درحقیقت یکی از منابع مهم درآمد بیت المال که تا آن موقع رایج بود را از دست داده بودند. با این حال چون آن تبعیض های گسترده را از بین بردند و آن رقم های نجومی که زمان خلفای پیشین به یک عده ی خاص داده می شد، تماماً قطع شد و در بدنه ی جامعه و به خصوص کسانی که تا آن موقع هیچ حق و حقوقی از بیت المال نداشتند توزیع شد، لذا امیرالمؤمنین سلام الله موفق شدند که کمک بزرگی به بهبود معیشت مردم و رفع فقر در جامعه کنند و عدالت را به معنای واقعی کلمه اجرا کردند. به خصوص باز هم تأکید می کنم، با وجود اینکه از منابع بیت المال به خاطر قطع فتوحات حضرت با کمبود هم مواجه بودند.
عدالت امام علی علیه السلام
بیت المال توسط خویشان خلیفه ی سوم و در حقیقت چراغ سبز و موافقت خود خلیفه غارت شده بود و این فساد گسترده ی اقتصادی باعث بروز یک انقلاب شد. انقلابیون از کوفه و بصره و مصر ریختند داخل مدینه و مدینه هم که آن موقع مرکز خلافت بود، مردم آنجا هم که در جریان یک چنین وضعی بودند به انقلابیون پیوستند؛ چون خلیفه هم حاضر نبود سیاست های خبط و خطای خودش را اصلاح کند نهایتاً کشته شد. بنابراین یک مسئله ی کاملاً آشکاری بود که گروهی بیت المال را غارت کردند و یک چنین فسادی پدید آمده و عده ی زیادی زیر خط فقرند و در اثر همین وضعیت انقلابی پدید آمد.
امّا آنچه مسلّم است و تاریخ ثبت کرده، امیرالمؤمنین علیه السلام از خلیفه ی مقتول شروع کرد؛ یعنی حضرت افرادی را فرستاد و جز مقداری که معلوم بود متعلّق به شخص عثمان است، مابقی اموالی را که او در خانه و خزائن خود انبار کرده بود، چه منقول و چه غیرمنقول همه را مصادره کرد و به بیت المال برگرداند. قاعدتاً باید این روش ادامه پیدا می کرد؛ امّا تا آنجایی که من به خاطر دارم تاریخ مورد دیگری را ثبت نکرده است. شاید همین که دیدند حضرت از خلیفه آغاز کرده، عده ای از همان سرمایه داران و غارتگر و مفسدان اقتصادی از خوف اینکه ایشان به سراغ آن ها بیاید و اموال را از آن ها بگیرد، قاعدتاً باید اموال را برداشته و گریخته باشند؛ یعنی از محدوده ی تسلّط امیرالمؤمنین علیه السلام گریخته باشند، چون امیرالمؤمنین علیه السلام کسی نبود که شعاری بدهد و عمل نکند. وقتی با قاطعیت فرمود و از خلیفه هم آغاز کرد، من حدس می زنم که موارد دیگری هم بوده و حضرت این اموال غارت رفته را مصادره کرده و به بیت المال برگردانده اند. حالا یا در تاریخ ثبت نشده یا سانسور شده است.
...........................................
در نامه های امیرالمؤمنین علیه السلام هم مشخص است که به صورت مخفی مسئولان را زیر نظر داشتند و هم موردی داشتیم که به یکی از اصحاب سرشناس فرمانی داده است که برود و به صورت آشکار بررسی کند عملکردها را و به حضرت گزارش بدهد؛ امّا در حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام یک موردی از مفاسد اقتصادی و اختلاس داریم که اتفاق افتاد و ایشان از طریق شبکه ی عیون و مأموران مخفی خود مطلع شدند. ماجرا این بود که یزیدبن حُجَیّه، فرمانروای ری بود و از سوی امیرالمؤمنین علیه السلام در آنجا حکومت می کرد. او از بیت المال اختلاس کرد و به قدری امیرالمؤمنین علیه السلام نامحسوس و زیرکانه این قضیه را کشف کرد که طرف نفهمید برای چه امیرالمؤمنین علیه السلام او را به کوفه احضار کرده است. وقتی به کوفه آمد حضرت وضعیت اختلاسش را با مدارکی که بود برای او رو کرد و طرف هم چاره ای جز اعتراف نداشت. امیرالمؤمنین علیه السلام او را به زندان انداخت.
یا مصقلة بن هبیره ی شیبانی که فرمانروای ناحیه ای در فارس به نام اردشیر خُره[۲] و از کارگزاران حضرت بود؛ او پانصد هزار درهم سر مسئله ای به حاکمیت بدهکار بود و چون سر موعد آن را پرداخت نکرد حضرت او را احضار کرد و او هم از ترس برخورد ایشان به سوی معاویه گریخت. امیرالمؤمنین علیه السلام هم خانه ی او را در کوفه خراب کرد. در نهج البلاغه هم هست که او را سرزنش می کنند و می فرمایند: «قَبَّحَ اللَهُ مَصْقَلَة»[۳] یعنی خدا روی زشت مصقله را زشت بگرداند که این گونه خیانت کرد و گریخت. امیرالمؤمنین علیه السلام هیچ ملاحظه ای در برخورد با فساد اقتصادی و خیانت در بیت المال نداشت و کوچک ترین تخلف یا خیانتی را با سرعت و جدّیت برخورد و مقابله می کرد.
منابع درآمدی حکومت حضرت
در زمان خلفای پیشین مهم ترین منابع خزانه و درآمد حکومت از غنیمت های فراوانی بود که در جنگ هایی به اسم جهاد و نشر اسلام با ممالک دیگر، تأمین می شد. امّا امیرالمؤمنین علیه السلام به هیچ وجه با انتشار اسلام به این شیوه موافق نبودند و آنها را متوقف کرده بودند. البته یک منبعی را از دست داده بودند، امّا جمع آوری زکات در خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام با دقت و با کمال انصاف صورت می گرفت. ما از کلام امیرالمومنین علیه السلام خطاب به متولیان جمع آوری زکات داریم که حضرت می فرمود هیچ فشار و مته به خشخاش گذاشتن نداشته باشید. خود افراد داوطلبانه آنچه داشته اند را اظهار می کردند و بر مبنای اظهار آن ها زکات جمع آوری می شده است.
دومین منبع مهم هم خراج مالیات زمین هایی بود که در اختیار دولت بود و به افراد می دادند که روی آنها کار کنند. این غیر از بحث زکات بود، چون مالکیت این زمین ها متعلّق به دولت بود. حضرت بسیار با دقت نظر و سیاست های مدبرانه ی اقتصادی که عرض کردم، بدون اینکه به مؤدیان فشار و اجحافی وارد شود، موفق شدند که بیت المال را توزیع کنند و هیچ کمبودی هم حس نشود. این خیلی مهم است، به خصوص وقتی که درآمدهای غنائم و خمس غنیمت ها که یکی از موارد مهم تأمین بیت المال بود را دیگر ندارد، امّا وقتی جلوی حقوق های نجومی خلفای پیشین گرفته شده و افراد یکسان از بیت المال برخوردار هستند، جز اظهار ناراحتی همان رانت خواران و حرام خواران بقیه ی جامعه کمال آسایش و آرامش و برخورداری از بیت المال را به صورت عادلانه دارند و ما در سطح جامعه به هیچ مورد اعتراضی که وضعیتشان مشکل پیدا کرده برخورد نمی کنیم.
اوضاع اقتصادی مردم در زمان امام علی علیه السلام :
امیرالمومنین علیه السلام، پس از مدتی که در کوفه خلافت می کرد، روزی مردمان را جمع آورد و سخن راند.
این سخنرانی، در حقیقت، بیان بیلان و ترازنامه حومتی ۴ ساله ی امام در کوفه بود. بسیار مهم است که ببینیم امام چه می گوید و چگونه می گوید؟ موفقیت های خود را در چه می داند و چگونه می داند؟ از کجا می آغازد؟ از معنویات مردم یا معیشت آنان؟ معاش آنان یا معادشان؟!
او فرمود:
در کوفه همه زندگی مناسب دارند: صاحبان پایین ترین شغل ها هم نان گندم می خورند، خانه و سرپناه دارند، و از آب گوارا (فرات) می نوشند.
پُر پیداست که امام بر وضع معیشت مردمان تاکید می کند و رفاه زندگی آنان را جزو موفقیت های دوران حکومت خود برمی شمارد.
در منطقه ی تحت حکومت من، کسی بی سرپناه و بی خانه نیست. کسی دغدغه ی مسکن ندارد.
در فضای حکومتی علی، حتی مردمان پایین ترین سطوح زندگی هم مرفه اند و خوش زی. «انّ أدناهم منزلة» یعنی آنانی که سطح زندگی شان از همه پایین تر است، آنان هم نان گندم می خورند.
و عجبا که با این سطح خوب زندگی اجتماعی حاکم و خلیفه آن جامعه، باز نان جو می خورد و گندم نمی خورد.
آب آشامیدنی شما هم، گوارا و سالم است، آب فرات است. یعنی در حکومت دینی، نگذاشتم کسی بی خانمان، فقیر و گرسنه باشد. همه ی مردمانی که در کوفه زندگی می کردند، لزوما مسلمان هم نبودند. این رفاه معیشتی برای تمام کسانی است که تحت حکومت او بودند نه فقط مسلمانان.
پی نوشت ها:
[۱] «مَا أَصْبَحَ بِالْکُوفَةِ أَحَدٌ إِلَّا نَاعِماً إِنَّ أَدْنَاهُمْ مَنْزِلَةً لَیَأْکُلُ الْبُرَّ وَ یَجْلِسُ فِی الظِّلِّ وَ یَشْرَبُ مِنْ مَاءِ الْفُرَات»؛
در نامه امام علی علیه السلام به مالک اشتر :
این مواردی که بیان شد تنها گوشهای از خدمات امیرالمومنین(ع) است که نشاندهنده این واقعیت است که حکومت علوی علاوه بر تدبیرهای جنگی، تدبیرهای اقتصادی مهمی برای جامعه داشته است.
امام علیه السلام در این کلام، برای اقتصاد، نقشی هم تراز «عبادت» قائل می شود و اقتصاد را مجموعه اعمالی می داند که تابع نظام ارزشی حاکم بر انسان است، و از آن جا که هدف در نظام ارزشی حاکم بر انسان از دیدگاه اسلام، با توجّه به بُعد حق گرا و کمال طلب او، رسیدن به مقام قرب ربوبی است، فرد با ایمان باید با چنین «معیاری» همه رفتارهای خویش را منطبق سازد تا به هدف خویش دست یابد.
حضرت در این زمینه به مالک اشتر می فرماید:
وَ لْیَکُنْ أَحَبُّ الْأُمُورِ إِلَیْکَ أَوْسَطَهَا فِی الْحَقِّ وَ أَعَمَّهَا فِی الْعَدْلِ وَ أَجْمَعَهَا لِرِضَی الرَّعِیَّةِ. محبوب ترین کارها نزد تو، سازگارترین آن ها با «حق» و گسترده ترین در «عدالت» و فراگیرترین در جلب «رضایت» مردم باشد؛
از این رو، نگاه کمال خواهانه امام به اقتصاد و فعّالیت های دنیایی را می توان در جای جای زندگی و نامه ها و دستورالعمل های وی به کارگزارانش مشاهده کرد.
حضرت به کارگزار خود در آذربایجان (اشعث بن قیس) می فرماید:
إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ الاَْمَانَةُ؛
یعنی نگاه امام علی علیه السلام به اقتصاد و امور مادّی و دنیایی که از معرفت شناسی او تأثیر می پذیرد، از افق دید مکاتب مادّی فراتر است که تنگ نظرانه خواسته اند همه چیز را در جهان مادّی خلاصه کنند. اعتقاد به آخرت و برخورداری از فلسفه زندگی مانند آن چه قرآن برای انسان تصویر و تبیین می کند، با دیگر مکاتب مادّی در عمل و رفتار تفاوت های فاحشی می یابد که بررسی همه جانبه آن ها فرصتی بیش تر از این نوشتار را می طلبد.
اگر از دیدگاه مکاتب منفعت گر، رسیدن به سود هدف است و برای رسیدن به آن باید از هر راهی اقدام کرد، از دیدگاه امام علی، اوّلاً هدف، رسیدن به منافع مادّی نیست و ثانیا برای رسیدن به هدف گرچه مقدّس هم باشد از هر وسیله ای نمی توان کمک گرفت که به طور نمونه می توان به نبستن آب بر روی لشکر معاویه (به رغم این که آنان با لشکر حضرت چنین کرده بودند) یا پذیرش حکمیّت در جنگ صفیّن و دستور عقب نشینی به مالک در چند قدمی پیروزی اشاره کرد. امیرمؤمنان علیه السلام در این زمینه به مالک اشتر، استاندار مصر چنین سفارش می کند:
وَ لاَ یَدْعُوَنَّکَ ضِیقُ أَمْرٍ لَزِمَکَ فِیهِ عَهْدُ اللَّهِ إِلَی طَلَبِ انْفِسَاخِهِ بِغَیْرِ الْحَقِّ فَإِنَّ صَبْرَکَ عَلَی ضِیقِ أَمْرٍ تَرْجُو انْفِرَاجَهُ وَ فَضْلَ عَاقِبَتِهِ خَیْرٌ مِنْ غَدْرٍ تَخَافُ تَبِعَتَهُ. اگر در مشکل و گرفتاری واقع شدی، مبادا بخواهی آن را از طریق «ناحق» حل کنی و تعهّد خویش در برابر خدا [= در راه حق] را نادیده بگیری؛ زیرا بدون تردید، صبر تو بر تنگنایی که گشایش و نیکی فرجام آن را امید می بری، از نیرنگی که بر نتایج آن بیمناکی و هم از بازخواست الاهی که بدان گرفتار آیی و دنیا و آخرت تو تباه شود، بهتر است.
برنامه های اقتصادی امام علی علیه السلام
آن چه گذشت، گوشه ای از اندیشه و نگرش امام به اقتصاد و فعّالیّت های اقتصادی بود. در ادامه بحث، در حوزه رفتار، به رؤوس برنامه های حضرت در دوران خلافت و حکومت ظاهری وی اشاره می شود. از آن جا که دوره حکومت امیرمؤمنان پس از خلافت خلفای پیشین و اوضاع نابسامان بعد از عثمان آغاز می شود، محور برنامه های حضرت در جهت گسترش «عدالت اجتماعی» و «عدالت اقتصادی» است که از مجموع رفتار او در زمان حاکمیّت و نیز سفارش هایی به کارگزاران استفاده می شود.
۱. گسترش عدالت
برای فردی که در رأس هرم قدرت نظام اسلامی است، شاید هیچ کاری از نشاندن لبخند رضایت بر لبان توده جامعه، لذّت بخش تر نباشد. جامعه ای که از اوضاع نابسامان اقتصادی در رنج است و تبعیض و بی عدالتی و بخشش های بی شمار عثمان از سویی و چپاول بیت المال به وسیله نزدیکان خلیفه از سوی دیگر، موجب رنجش خاطر مردم را فراهم آورده است. چنین جامعه ای با اعلام برنامه های امام علی علیه السلام جان تازه ای می گیرد و به افق های روشن عدالت می اندیشد؛ البتّه امام برای رسیدن به آن، رنج ها و هزینه ها را تحمّل کرد و تا پای جان، از سر صدق بر آن اصرار ورزید و عاقبت در این راه، کشته عدالت شد.
او که درد گرسنگی را عادت خویش ساخته و رنج برهنگی را با وصله های مدام بر جامه و موزه اش حس، و از دنیا به قرص نان و نمکی بسنده کرده است، می داند که نیاز محرومان و آه مظلومان برای چیست؛ بدین سبب، نخستین اقدامش مبارزه با چپاولگرانی است که در زمان عثمان، حق مردم مستضعف را خورده اند. وی در این باره می فرماید:
وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِکَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ.به خدا سوگند! اگر ببینم با آن اموال، زنان به همسری گرفته شده، و کنیزکان به ملکیّت درآمده اند، آن ها را به بیت المال بر می گردانم.
او در جهت احقاق حقّ رعیّت، کمر همّت بسته و بر مسند قدرت اعتبار بخشیده و عدالت را از درون خانه و خاندانش تا سطح اجتماع و کارگزارانش گسترش داده است و با هر چه بی عدالتی است، قصد مبارزه دارد؛ اگرچه از روی نیاز و از سوی اهل رازش باشد
امام در تقسیم بیت المال، بین خواهرش و کنیز او فرقی نمی گذارد و به هر کدام ۲۰ درهم می دهد یا بین زن قریشی که خود را از اشراف می داند و کنیز عجمی ( غیر عرب ) و او تفاوتی نمی گذارد و وقتی به وی اعتراض می شود، می فرماید:
من میان سیاه و سفید فرقی نخواهم گذاشت و بین فرزندان اسماعیل و اسحاق تفاوتی نیست و در قرآن، برتری عرب بر عجم را ندیده ام.گسترش قسط و عدل که اصولاً فلسفه ارسال رسولان الاهی نیز بدان جهت بوده است،جز از او که دست آموز آموزه های وحیانی مکتب اسلام است، انتظار نمی رود.
۲. کوشش برای بهبود وضع مردم
حضرت، یکی از وظایف مهمّ حاکم را بسترسازی مناسب جهت آسایش مردم و تأمین رفاه آنان می داند و در دستوری به مالک اشتر می فرماید:
وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَیْسَ شَیْءٌ بِأَدْعَی إِلَی حُسْنِ ظَنِّ رَاعٍ بِرَعِیَّتِهِ مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَیْهِمْ وَ تَخْفِیفِهِ الْمَؤونَاتِ عَلَیْهِمْ.
وی آسان سازی هزینه زندگی مردم به وسیله حاکم را از مصادیق حُسن ظنّ حاکم بر مردم می داند که به طور مسلّم در اجتماع آثار روحی و روانی خواهد داشت و در فرمانی دیگر به مالک اشتر می گوید که زمینه برای تاجران و صنعتگران به گونه ای آماده شود تا بتوانند نیاز جامعه را به راحتی تأمین کنند و مشکلی نداشته باشند؛ زیرا استواری همه طبقات جامعه به بازرگانان و صنعتگران است:
... وَ لاَ قِوَامَ لَهُمْ جَمِیعا إِلاَّ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِی الصِّنَاعَاتِ.
در بخش دیگری برای گردآوری مالیات می فرماید:
وَ تَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَرَاجِ بِمَا یُصْلِحُ أَهْلَهُ فَإِنَّ فِی صَلاَحِهِ وَ صَلاَحِهِمْ صَلاَحا لِمَنْ سِوَاهُمْ وَ لاَ صَلاَحَ لِمَنْ سِوَاهُمْ إِلاَّ بِهِمْ لِأَنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ عِیَالٌ عَلَی الْخَرَاجِ وَ أَهْلِهِ. درباره مالیات چنان عمل کن که موجب بهبود حال خراجگزاران شود؛ چرا که با درستی خراج و سامان حال خراجگزاران، وضع دیگران نیز اصلاح می شود، و کار دیگران جز با بهبود آنان، سامان نمی پذیرد؛ چرا که همه مردم در گرو خراج و خراج گزارانند.
امروزه در بعضی نظام های اقتصادی، شاهد أخذ مالیات به هر شکل ممکن هستیم که خود موجب بروز تنش و فاصله گرفتن مردم از حکومت و نیز پیدایش اقتصاد زیرزمینی و حیله های دیگر جهت فرار از پرداخت مالیات می شود. این مسأله به واسطه نبود روح «عدالت» در برنامه های اقتصادی است؛ البتّه نباید فراموش کرد که ممکن است افرادی به رغم داشتن امکانات، باز هم از پرداخت خراج و مالیات طفره روند که بی عدالتی و ستمی بزرگ بر اجتماع است و باید با آن مبارزه شود؛ ولی این مطلب را نباید از نظر دور داشت که در طّراحی نظام مالیاتی باید مصالح مالیات دهندگان لحاظ، و در مسیر آبادانی و سازندگی ایشان (اجتماع) صرف شود؛ همان گونه که حضرت می فرماید:
وَ لْیَکُنْ نَظَرُکَ فِی عِمَارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِکَ فِی اسْتِجْلاَبِ الْخَرَاجِ لِأَنَّ ذَلِکَ لاَ یُدْرَکُ إِلاَّ بِالْعِمَارَةِ وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَیْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلاَدَ وَ أَهْلَکَ الْعِبَادَ وَ لَمْ یَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلاَّ قَلِیلاً. امّا باید نظر تو [= مالک] در آبادانی زمین بیش تر باشد تا گرفتن خراج؛ چون خراج بدون آبادانی به دست نمی آید و آن که بدون آبادانی خراج بخواهد، کشور را خراب و مردم را نابود می کند و حکومتش چند روز بیش نمی پاید.
بنابر آن چه امام علی علیه السلام در این بخش ترسیم فرمود، مالیات در نظام اسلامی برای بهبود اوضاع و آبادانی و سازندگی کشور صرف می شود و هر گاه مردم از سنگینی مالیات و نداشتن توان پرداخت آن به واسطه آفت زدگی یا دیگر عوامل طبیعی نظیر خشکسالی و سیل، شِکْوه داشتند، حاکمیّت و دولت هر قدر که می تواند باید به آن ها تخفیف دهد و به قول امام، «نباید این تخفیف بر آنان گران آید».
فَإِنْ شَکَوْا ثِقَلاً أَوْ عِلَّةً أَوِ انْقِطَاعَ شِرْبٍ أَوْ بَالَّةٍ أَوْ إِحَالَةَ أَرْضٍ اغْتَمَرَهَا غَرَقٌ أَوْ أَجْحَفَ بِهَا عَطَشٌ خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِمَا تَرْجُو أَنْ یَصْلُحَ بِهِ أَمْرُهُمْ وَ لاَ یَثْقُلَنَّ عَلَیْکَ شَیْءٌ خَفَّفْتَ بِهِ الْمَؤونَةَ عَنْهُمْ ... . اگر مردم از سنگینی مالیات یا آفت زدگی یا بی آبی و خشکسالی یا دگرگونی وضع زمین در اثر غرقاب یا بی آبی شِکْوه کردند، به آنان تا هر قدر که می دانی موجب بهبود وضعشان خواهد شد، تخفیف بده و مبادا این تخفیف بر تو گران آید؛ زیرا این ذخیره ای است که به صورت آبادانی و عمران به تو باز خواهند گردانید. افزون بر این، با این کار ستایش آنان را هم به خود جلب کرده ای و خود نیز از گسترش عدالت در میان آنان به شادی و سرفرازی رسیده ای و در حالی که به سبب آسایشی که برای آنان فراهم آورده ای، به توانمندی بیش ترشان تکیه خواهی کرد و به موجب عدالت و رفتار خوشی که آنان را بدان مأنوس کرده ای، بدیشان اطمینان خواهی یافت و چه بسا کارهایی پس از این برای تو پیش آید و بر عهده آنان بگذاری که از صمیم دل می پذیرند.
حضرت، آبادانی را عاملی برای مشارکت مردم در پذیرش برنامه های دولت می داند و بر عکس، خرابی را از تنگدستی مردم و رویکرد حاکمان به مال اندوزی برمی شمرد و در این زمینه می فرماید:
فَإِنَّ الْعُمْرَانَ مُحْتَمِلٌ مَا حَمَّلْتَهُ وَ إِنَّمَا یُوءْتَی خَرَابُ الْأَرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا وَ إِنَّمَا یُعْوِزُ أَهْلُهَا لِإِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلاَةِ عَلَی الْجَمْعِ وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ وَ قِلَّةِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَرِ. به درستی که هر باری را بر دوش کشور آباد بگذاری می تواند تحمّل کند؛ ولی خرابی هر سرزمین، بی تردید از تنگدستی مردم آن، و تنگدستی مردم هم از روی کردن زمامداران به مال اندوزی و بدگمانی آن ها به ماندن خویش و کم بهرگی آنان در عبرت گیری از روزگار گذشته است.
حضرت در قسمتی دیگر، به مالک سفارش می کند که زمینه را برای بیع و تجارت (کسب و کار) فراهم کند و حدّ و حدود و عدل و انصاف مراعات شود:
وَ لْیَکُنِ الْبَیْعُ بَیْعا سَمْحا بِمَوَازِینِ عَدْلٍ وَ أَسْعَارٍ لاَ تُجْحِفُ بِالْفَرِیقَیْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ و بدان که خرید و فروش باید آسان و بر اساس موازین عدل و داد و به نرخی منصفانه باشد که به هیچ یک از فروشنده و خریدار زیان وارد نیاید.
۳. مبارزه با مفاسد اقتصادی
اصولاً فردی که بر کرسی قدرت تکیه زده، به فراخور مقام و قدرتی که از آن برخوردار شده است، منابع و اطلاعات و دیگر مؤلّفه های قدرت و مکنت مادّی بیش تری دارد؛ از این جهت، ضریب سقوط او در دام هوا و هوس های شیطانی و نفسانی، بیش از دیگران است؛ بنابراین، هر مسؤولی در مقایسه با پُست سازمانی که اشغال کرده و در حدّ بهره مندی اش از منابع قدرت، در مظانّ ارتکاب گناهان و مفاسد مالی است که شاید برای ارتکاب آن ها، در مواردی توجیهات «خودپسندی» نیز داشته باشد؛ از این رو یادآوری آرمان های والای انسانی و آخرت و رعایت تقوای الاهی، عامل حفظ، و ضامن سلامت چنین افرادی و در پی آن، جامعه خواهد شد؛ زیرا به گفته حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم صلاح و فساد جامعه از رهگذر صلاح و فساد مسؤولان و متولّیان آن فراهم می شود امیرمؤمنان علیه السلام نیز در این زمینه می فرماید:فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ إِِّلا بِصَلاَحِ الْوُلاَةِ.
در حوزه اداری، مفاسد اخلاقی گوناگونی متصوّر است که هر گاه شخصی از نظام ارزشی الاهی دورافتاد، ممکن است به آن دچار شود. بهره برداری شخصی از امکانات دولتی (بیت المال)، قائل شدن «حق» برای «خود» فراتر از حقوق یک سان با دیگران، خود را در حاشیه امنیتی قرار دادن و اسراف و تبذیر، نمونه هایی از این مفاسد است. فزون طلبی و رانت خواری اطرافیان مسؤول و سوءاستفاده های دیگر شغلی که امروزه بدبختانه رو به افزایش است، همگی از کم رنگ شدن باورهای دینی و کم شدن پایبندی چنین افرادی به ارزش های دینی شکایت دارد و خود، عاملی دیگر برای نابسامان تر شدن اوضاع اقتصادی است و موجب پیدایش بسیاری از تنگناها و مشکلات اقتصادی می شود .
حضرت پس از خلافت عثمان، زمام امور مسلمانان را به عهده گرفت و مردم از نزدیک شاهد ناهنجاری های اخلاقی و مالی اطرافیان خلیفه (بنی امیّه) بودند؛ بدین سبب، نخستین اقدام خود را برکناری تمام کارگزاران عثمانی از امور ممکلتی اعلام کرد و حاضر نبود کسانی را که به تعبیر او چون شتران گرسنه در سبزه زار طبیعت بهاری، به جان بیت المال مسلمان افتاده بودند، برای یک لحظه هم در نظام (امور) مملکتی تحمّل کند و هنگامی که با مخالفت دوستان و مشاوران خویش روبه رو شد که صلاح و مصلحت فعلی حکومت او را در ابقای چنین افرادی نظیر معاویه می دانستند، فرمود:
امّا این که گفتی لازم است آنان را در مقام خود ابقا کنم، به خدا سوگند! خود یقین دارم که این کار برای اصلاح وضع دنیای من مفید است؛ ولی با شناختی که از کارگزاران عثمان دارم، حق اقتضا می کند که هرگز هیچ یک از ایشان را به ولایت نگمارم. اگر این را بپذیرند، برایشان خوب تر است و اگر نپذیرند، شمشیر را به ایشان ارمغان خواهم داد.
از سخنان پیشین، نگرش حضرت درباره «قدرت» به خوبی استفاده می شود. هر چند کاری برای امروز و منافع مادّی و دنیایی او مفید باشد، اگر با معیارها و موازین «حق» و «عدل» نسازد، آن را به کار نخواهد بست و پذیرش خلافت و حکومت را نیز منوط به این می داند که بتواند از این طریق، حقّی را احقاق، و عدلی را اقامه کند وگرنه ارزش کفش کهنه وصله زده شده یا آب بینی بز مریضی را هم نخواهد داشت.
۴. کنترل اخلاقی و عملی کارگزاران
حضرت علی علیه السلام خود در استفاده از بیت المال و رعایت حقوق مردم چنان رفتار می کرد که شاید گفتن و شنیدن بعضی از آن ها برای افراد ناآشنا با سیره او دور از باور باشد.
دستور تراشیدن نوک قلم (برای کم مصرف کردن جوهر)، رعایت فاصله خطوط (برای کم مصرف کردن کاغذ) و گذاشتن چراغ شخصی در کنار چراغ بیت المال در اتاق کار خویش، و بسنده کردن به حدّاقل زندگی، بلکه کم تر از آن، همه از واقعیّت های مسلّم تاریخی هستند که دوست و دشمن بر آن اتّفاق دارند.(۲۳) امام خطاب به زیاد (جانشین ابن عبّاس، استاندار بصره) که در مصرف بیت المال بی مبالاتی کرده بود، می نویسد:فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِدا وَ اذْکُرْ فِی الْیَوْمِ غَدا وَ أَمْسِکْ مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِکَ وَ قَدِّمِ الْفَضْلَ لِیَوْمِ حَاجَتِکَ،(۲۴)
و به مالک اشتر نیز می گوید:
إِیَّاکَ وَ الاِسْتِئْثَارَ بِمَا النَّاسُ فِیهِ أُسْوَةٌ.از ویژه سازی [= خاصّه خواهی] یا انحصار طلبی در چیزهایی که همه مردم در آن ها برابرند، بپرهیز.
این که شخص مسؤول، خود را برای هر گونه رفتاری صاحب حق، و در استفاده از امکانات عمومی بر مردم مقدّم بداند، امری ناپسند است که در مفاسد اخلاقی نظیر خودخواهی و تکبّر ریشه دارد و باید با آن مبارزه شود. حضرت در همین زمینه خطاب به کارگزار خود در بصره (یکی از پسرعموهایش) که با استفاده از فرصت سازمانی و بودجه عمومی برای زیارت خانه خدا به مکّه رفته بود، خطاب می کند: که چرا با بیت المال به مکّه رفتی؟ آیا از حساب روز رستاخیز نترسیدی که این گونه با بیت المال، آب و غذا و توشه سفر تهیه کردی؟ از خدا بترس!
فَاتَّقِ اللَّهَ وَ ارْدُدْ إِلَی هَوءُلاَءِ الْقَوْمِ أَمْوَالَهُمْ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ أَمْکَنَنِی اللَّهُ مِنْکَ لَأُعْذِرَنَّ إِلَی اللَّهِ فِیکَ وَ لَأَضْرِبَنَّکَ بِسَیْفِی الَّذِی مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَدا إِلاَّ دَخَلَ النَّارَ... . و تقوا پیشه کن و اموال مردم را به آنان بازگردان که در غیر این صورت، اگر بر تو دست یابم، باشمشیری که بر کسی نخورده، جز آن که به جهنّم واردش کرده است، تو را می کشم. به خدا سوگند! اگر حسن و حسین نیز چنین کاری کرده بودند، با آن ها چنین رفتار می کردم و خویشاوندی و نسب را رعایت نمی کردم؛
بنابراین طبق آموزه های امام علی علیه السلام و سیره عملی حضرت، شخص مسؤول (حاکم و والی) و مدیر وظیفه دارد تا مصالح عمومی را به دقّت رعایت کند و در حفظ منافع مردم از هیچ کوششی دریغ نورزد و با یادآوری آخرت و رستاخیز، از هر گونه سوءاستفاده و رذیلت اخلاقی و اقتصادی بپرهیزد؛ البتّه از نظر نباید دور داشت که ممکن است مدیر و کارگزار، از نظر ضریب ایمانی و پایبندی به اصول اخلاقی، بسیار مؤمن و متّقی باشد؛ امّا اطرافیان او، اعمّ از بستگان و خاندان یا دوستان و مشاوران او حتّی بدون آگاهی وی مرتکب گناهان اخلاقی در حوزه مسائل مالی و اقتصادی شوند. فزون طلبی بعضی از نزدیکان و رانت خواری آنان که امروزه بلای جان اقتصاد است، از اموری به شمار می رود که باید شخص مسؤول و حاکم، در زدودن ریشه آن بکوشد. حضرت وجود این پدیده شوم اقتصادی را یادآور می شود و می فرماید:
ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِی خَاصَّةً وَ بِطَانَةً فِیهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ وَ قِلَّةُ إِنْصَافٍ فِی مُعَامَلَةٍ... . دیگر این که هر زمامداری، یاران نزدیک و محرم اسراری دارد که در میان ایشان امتیاز خواهی و درازدستی و بی انصافی در روابط اقتصادی پیدا می شود؛ امّا تو، ریشه اینان را با بریدن اسباب آن از میان بردار.
حضرت در ادامه، مالک را متوجّه می سازد که مبادا خودت زمینه رانت خواری بستگانت را فراهم سازی و به آنان فراتر از حق شهروندیشان بپردازی:
وَ لاَ تُقْطِعَنَّ لِأَحَدٍ مِنْ حَاشِیَتِکَ وَ حَامَّتِکَ قَطِیعَةً وَ لاَ یَطْمَعَنَّ مِنْکَ فِی اعْتِقَادِ عُقْدَةٍ تَضُرُّ بِمَنْ یَلِیهَا مِنَ النَّاسِ فِی شِرْبٍ أَوْ عَمَلٍ مُشْتَرَکٍ یَحْمِلُونَ مَؤونَتَهُ عَلَی غَیْرِهِمْ فَیَکُونَ مَهْنَأُ ذَلِکَ لَهُمْ دُونَکَ وَ عَیْبُهُ عَلَیْکَ فِیالدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ. مبادا به هیچ یک از اطرافیان و نزدیکانت زمینی واگذاری و مبادا کسی از سوی تو به این طمع بیفتد که مالک آب و زمینی شود تا به همسایگان در آبیاری یا کار مشترک، خسارت وارد سازد و بارش را بر دوش دیگران نهد که بهره شیرین آن را فقط آنان می برند و ننگ آن در دنیا و آخرت برای تو می ماند.
از دیگر رذایل اخلاقی و مفاسد اقتصادی که ممکن است مسؤولان از گزند آن در امان نباشند، «رشوه» است. «رشوه» نشان از این دارد که مسؤولان مربوط، حقوق مردم را ایفا نکرده اند؛ بدین سبب مردم ناگزیرند حقّ خود را با رشوه بگیرند.
در سرزنش رشوه و رشوه خواری سخن بسیار وارد شده است و طبق آموزه های اهل بیت علیهم السلام ، رشوه دهنده و رشوه گیرنده هر دو در آتش جهنّم خواهند بود.
امام علی علیه السلام در این زمینه اشاره می کند که روزی اشعث بن قیس ظرف غذایی را برای او آورد و موجب ناراحتی و خشم حضرت شد:
به او گفتم: صدقه است یا زکات یا صله و پیشکش که هر کدام باشد، برای ما حرام است. او گفت هدیه است. چنان به نظرم آمد که گویی آب دهان مار به آن آمیخته شده یا زهر مار را در آن ریخته اند. به خدا قسم! اگر هفت اقلیم را با آن چه زیر آسمان است، به من بدهند تا خدا را نافرمانی کنم و پوست جوی را از دهان مورچه ای به ناحق بربایم، چنین نخواهم کرد.
نتیجه گیری
آن چه به صورت مختصر و فشرده در این نوشتار آمد، گوشه ای از منش و روش امام علی علیه السلام درباره مسائل اقتصادی بود و روشن شد که اصولاً طرز نگرش حضرت به دنیا و مسائل مادّی و اقتصادی، با دیگر نگرش های تنگ نظرانه و مادّی تفاوت دارد. مومنین میتوانند مقایسه کنند تمام حکومت هایی که در طول تاریخ ادعای مسلمانی کرده اند آیا توانسته اند ذره ای از عدالت اقتصادی حقیقی را پیاده کنند که هیچ بیکار و بی خانه و مجردی نباشد و اغلب مردم راضی باشند ؟!. یا فقط ادعای پوچ اسلامی بودن داشته اند.
نظر شما