بهتر است ایران، مستقیما با آمریکا مذاکره کند/ در مذاکرات آینده، باید تیم‌های اقتصادی قوی‌تری از طرف ایران شرکت کنند

در نشست این هفتۀ خانۀ گفتارها در پلتفرم کلاب‌هاوس که جمعه ۵ بهمن ۱۴۰۳ با حضور کارشناسان حوزه سیاست خارجی و روابط بین‌الملل برگزار شد، موضوعات مهمی حول محور سیاست داخلی و خارجی آمریکا در دوره دونالد ترامپ و تأثیر آن بر روابط با ایران مورد بررسی قرار گرفت.

محمدجواد محمدحسینی: این جلسه با عنوان «ترامپ، آمریکا، ایران، منطقه و جهان؛ ارزیابی چهار سال پیشِ‌رو» با حضور آقایان علی نظیف‌پور (متخصص امور آمریکا)، دیاکو حسینی (متخصص امور بین‌الملل)، مجید تفرشی (مورخ، تحلیلگر سیاسی و مدیر و مؤسس خانۀ گفتارها)، امیرعلی امیری (اقتصاددان و کارآفرین) و با اجرای آقای محمدرضا مهاجری بود. در این گزارش، به‌تفصیل به بررسی مباحث مطرح شده در این جلسه می‌پردازیم. علاقه‌مندان برای اطلاع کامل از مباحث نشست می‌توانند به آرشیو خانۀ گفتارها در کلابهاوس مراجعه کنند و پوشۀ صوتی جلسه را بشنوند.

در میان چشم‌انداز سیاسی پیچیده، دوره دوم ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ به‌عنوان رئیس‌جمهور ایالات متحده، تمرکز جدیدی بر روابط ایران و آمریکا ایجاد کرده است. این نشست به بررسی جنبه‌های مختلف دولت ترامپ، انگیزه‌ها، پیچیدگی‌های رویکرد او و پیامدهای احتمالی برای ایران پرداخت.

ایران می‌تواند به جای استفاده از کانال‌های سنتی دیپلماتیک، کانال‌های مستقیم و غیررسمی با ترامپ برقرار کند

علی نظیف‌پور در ابتدای جلسه به ویژگی‌های منحصر به فرد سیاست خارجی ترامپ اشاره کرد. او توضیح داد که ترامپ به عنوان رئیس‌جمهوری که رویکردی غیرقابل پیش‌بینی و غیرایدئولوژیک دارد، بیشتر بر پایۀ غریزه و احساسات شخصی تصمیم‌گیری می‌کند. این رویکرد باعث شده است که سیاست خارجی آمریکا در دورۀ ترامپ از الگوهای سنتی فاصله بگیرد. ترامپ به‌شدت بر اقتصاد آمریکا متمرکز است و به دنبال کاهش هزینه‌های نظامی و افزایش سرمایه‌گذاری‌های خارجی در داخل آمریکا است. این موضوع در توافق‌های تجاری او با کشورهای مختلف از جمله چین و مکزیک مشهود است. ترامپ تمایل دارد تا از درگیری‌های نظامی در خاورمیانه دوری کند. او در دوره اول ریاست‌جمهوری خود، تلاش کرد تا نیروهای آمریکایی را از افغانستان و سوریه خارج کند. همچنین برخلاف رؤسای جمهور پیشین آمریکا، ترامپ کمتر به ایدئولوژی‌های سیاسی پایبند است و بیشتر بر پایه منافع کوتاه‌مدت و دستاوردهای قابل‌دفاع تصمیم‌گیری می‌کند.

نظیف‌پور تأکید کرد که ایران باید از فرصت‌های دیپلماتیک موجود استفاده کند و با ایجاد کانال‌های ارتباطی مستقیم با ترامپ، از تنش‌ها بکاهد. ایران می‌تواند به جای استفاده از کانال‌های سنتی دیپلماتیک، کانال‌های مستقیم و غیررسمی با افرادی که به ترامپ نزدیک هستند، برقرار کند. این افراد باید دسترسی شخصی به ترامپ داشته باشند و بتوانند بدون واسطه و از طریق روابط شخصی، نگرانی‌ها را به او منتقل کنند. برای این کار، افراد نزدیک به ترامپ مانند ایلان ماسک یا افرادی مانند گابارت و جیدی ونس می‌توانند مفید باشند.

همچنین ایران می‌تواند از رسانه‌های دست راستی مثل فاکس‌نیوز برای تأثیرگذاری بر ترامپ و افکار عمومی آمریکا استفاده کند. این رسانه‌ها تأثیر زیادی بر تفکر ترامپ دارند. به‌عنوان نمونه، مصاحبه‌های رسانه‌ای پیشین، مانند مصاحبه دکتر جواد ظریف با فاکس نیوز، در تغییر نظر ترامپ و اخراج جان بولتون از دولت او تأثیرگذار بود. ایران باید در فضای رسانه‌ای راست‌گرا که تمایل به مخالفت با جنگ و تحریم‌ها دارند، حضور فعال داشته باشد.

نظیف‌پور به نقش کلیدی رئیس‌جمهور آمریکا در سیاست خارجی این کشور اشاره کرد و تأکید کرد که رئیس‌جمهور به عنوان بازیگر اصلی در این حوزه عمل می‌کند. او همچنین به اهمیت شخصیت و تفکر شخص رئیس‌جمهور در تصمیم‌گیری‌های سیاست خارجی اشاره کرد و گفت که ترامپ به دلیل شخصیت خاص خود، به دنبال پیروزی‌هایی برای آمریکا است، حتی اگر این پیروزی‌ها به روش‌های غیرمتعارف به دست آید. از طرفی تیم اطرافیان ترامپ نسبت ب دوره قبلی ریاست جمهوری او، تغییرات زیادی کرده و این تغییرات می‌تواند بر سیاست‌های او تأثیر بگذارد.

افرادی که در حلقه نزدیک ترامپ هستند، تأثیر زیادی بر سیاست‌های داخلی و خارجی وی داشته و دارند. برای مثال، وقتی ترامپ تصمیم به حمله به ایران پس از ساقط شدن پهپاد آمریکایی داشت، صحبت او با تاکر کارسون باعث شد تا از این اقدام منصرف شود. این نشان‌دهنده تأثیرات تصمیمات ترامپ توسط اطرافیانش است، حتی اگر در مواردی آنها مخالف دیدگاه‌های رسمی اسرائیل یا سخت‌گیری‌های بیشتر نسبت به ایران باشند.

بنابراین مشاوران ترامپ نقش مهمی در تعیین جهت سیاست‌ها ایفا می‌کنند. در دوره دوم ریاست‌جمهوری، مارکو روبیو نقشی کلیدی ایفا می‌کند و به مواضع سختگیرانه‌اش علیه ایران شهرت دارد. مایکل والتز، به‌عنوان مشاور امنیت ملی، رویکردی عمل‌گرایانه اما محتاطانه به ژئوپلیتیک خاورمیانه دارد. وزیر امور خارجه سابق، مایک پمپئو، و مشاور امنیت ملی سابق، جان بولتون، اگرچه دیگر در دولت نیستند، همچنان با حمایت از اقدامات سختگیرانه علیه ایران تأثیرگذار هستند. تعامل میان این شخصیت‌ها سیاست‌های دولت را شکل می‌دهد و تعادلی میان استراتژی‌های سختگیرانه و مشارکت‌های دیپلماتیک ممکن ایجاد می‌کند. در مورد سیاست‌های خاورمیانه، برخی از اعضای تیم ترامپ مانند مارکو روبیو و مایکل والس به دنبال گسترش روابط با اسرائیل هستند، در حالی که دیگرانی چون جادی ونس و تولسی گابارد، که نزدیک به منافع ایران هستند، مخالف جنگ با ایران و اسرائیل بوده‌اند.

از سوی دیگر، ترامپ با این که خود را حامی اسرائیل می‌داند، تمایل دارد که درگیری‌های زیاد در خاورمیانه را محدود کند و حتی در بعضی مواقع به دنبال دیپلماسی است. این به ایران فرصتی می‌دهد که از آن بهره ببرد، اما این فرصت ممکن است همیشگی نباشد. برای ایران مهم است که از این «پنجره دیپلماتیک» به‌درستی استفاده کند و فرصت‌ها را از دست ندهد.

ترامپ به دنبال پیروزی‌های سریع است و تاریخ نشان داده که بی‌صبری یکی از ویژگی‌های اصلی او است. برای مثال، خروج از برجام و اعمال فشار حدکثری بر ایران به‌طور عمده بر پایه انتظار فروپاشی سریع حکومت ایران صورت گرفت، اما این فشار به نتیجه دلخواه نرسید و ترامپ به دیپلماسی تمایل پیدا کرد. ترامپ تاکنون سیاست فشار حداکثری را به‌عنوان ابزاری برای تغییر رژیم یا آغاز جنگ رد کرده است. او ممکن است این سیاست را برای دستیابی به توافق استفاده کند، اما تنها در صورتی که فشار حداکثری به توافق‌ رسیدن کمک کند، نه تغییر رژیم یا وارد شدن به جنگ. اگر پیشنهادات سیاسی در آینده جواب ندهد، ترامپ ممکن است به سمت تحریم‌های سخت‌تر و فشار بیشتر برود. اخراج افرادی مانند جان بولتون و برایان هوک به این دلیل بود که ترامپ احساس کرد آن‌ها از فشار حداکثری برای تغییر رژیم یا جنگ استفاده می‌کنند. این نشان می‌دهد که ترامپ به دنبال حفظ سیاست‌های خود بدون درگیری‌های غیرضروری است.

مورد بعدی، روابط ایران و چین است. ترامپ به‌درستی به این مسئله توجه دارد که باید تمام مسائل بین‌المللی را در راستای مدیریت روابط آمریکا با چین قرار دهد. پایان جنگ اوکراین نیز در راستای کاهش نفوذ چین و مهار آن است. در این بین، توافق با ایران می‌تواند به کاهش وابستگی ایران به چین و در نتیجه به نفع رقابت جهانی میان آمریکا و چین باشد. در این زمینه، در دولت ترامپ احتمال بیشتری برای رسیدن به توافق با ایران نسبت به دولت بایدن وجود دارد. اما باید دید که ترکیب اعضای کابینه و نظرات مختلف اعضای تیم ترامپ چگونه بر تصمیمات او تاثیر خواهد گذاشت.

در نهایت، در مورد مسائل فرهنگی، ترامپ با توجه به گرایش‌های سیاسی و اجتماعی‌اش، به مسائل فرهنگی اهمیت زیادی می‌دهد و در بسیاری از مواقع، سیاست‌های اجتماعی خود را بر اساس منافع سیاسی و انتخاباتی تنظیم می‌کند. برای مثال، او توانست زنان میانه‌روی آمریکایی را متقاعد کند که سیاست‌هایش تهدیدی برای حقوق زنان نخواهد بود. این نشان می‌دهد که ترامپ برای پیشبرد اهداف سیاسی خود گاهی مواضع خود را به نفع گروه‌های خاص تغییر می‌دهد.

نظیف‌پور همچنین به سؤالی در مورد فضای دانشگاه‌های آمریکا و تأثیر آن بر سیاست‌های خارجی اشاره کرد. در پاسخ به این سوال گفت که اعتراضات دانشجویی، مثل حمایت از فلسطین، بیشتر جنبه تبلیغاتی دارند و تاثیر واقعی در سیاست‌گذاری‌های خارجی آمریکا ندارند. در مورد قوانین ضد اعتراضات نیز گفت که در صورت وقوع جرم توسط معترضان، دولت ایالتی می‌تواند از دولت فدرال درخواست اخراج افراد مهاجر را داشته باشد. اما این مسائل بیشتر به یک اقلیت محدود تعلق دارد و تأثیر آن‌ها در سیاست‌های کلان کمتر است. در نهایت، نظیف‌پور اشاره کرد که دانشجویان آمریکایی معمولاً به‌طور عمومی از گروه‌هایی مانند حماس و حزب‌الله حمایت نمی‌کنند و این شعارها بیشتر جنبه تبلیغاتی دارند.

تا زمانی که تمامی راه‌های دیپلماتیک آزمایش نشوند، آمریکا از اعمال مکانیسم ماشه خودداری خواهد کرد

دیاکو حسینی در در ادامه به بررسی روابط ایران و آمریکا در دوره ترامپ پرداخت. وی گفت: هم‌زمانی ترامپ با دولتی در ایران که آماده‌تر برای مذاکره و رسیدن به توافق است، از یک سو شانس توافق را افزایش می‌دهد و از سوی دیگر ممکن است با موانع جدی روبه‌رو شود. ترامپ به دلیل فاصله گرفتن از سنت‌های سیاست خارجی آمریکا و آمادگی برای کنار گذاشتن نگرش‌های کلیشه‌ای، بالقوه می‌تواند گزینه‌ای مناسب برای توافق با ایران باشد. به‌ویژه در صورت ریاست‌جمهوری مجدد، او نفوذ بیشتری در حزب جمهوری‌خواه خواهد داشت و با مخالفت کمتری مواجه خواهد شد. اما تجربه دولت اول ترامپ، شامل خروج از برجام و اتخاذ رویکردهای تهاجمی علیه ایران تحت تأثیر مشاورانی نظیر بولتون و پمپئو، همچنان اثرات منفی خود را بر فضای دیپلماتیک برجای گذاشته است. با این حال، کنار گذاشتن این افراد توسط ترامپ ممکن است نشان‌دهنده درک او از اشتباهات گذشته باشد.

ترامپ معمولا به مذاکرات شخصی و مستقیم علاقه‌مند است و تمایل دارد خودش با رهبران کشورها گفت‌وگو کند. البته این روش برای ایران که فضای دیپلماسی آن نسبت به آمریکا محافظه‌کارانه است، ریسک بالایی دارد و کار را دشوارتر می‌کند. همچنین، دقیقا مشخص نیست خواسته‌های ترامپ در مذاکرات چه خواهد بود. اگر او تحت تأثیر دیدگاهی باشد که ایران را در ضعیف‌ترین موقعیت ۴۵ سال گذشته می‌داند، ممکن است مطالبات حداکثری مطرح کند که می‌تواند به بن‌بست منجر شود. در مقابل، اگر رویکردی واقع‌بینانه‌تر اتخاذ کند، احتمال توافق وجود دارد. در سطح بین‌المللی، نقش اسرائیل و لابی آن در دولت ترامپ نیز قابل‌توجه است. اسرائیل احتمالاً با هر توافقی که ساختار هسته‌ای ایران را حفظ کند، مخالفت خواهد کرد. اما ترامپ ممکن است با ارائه امتیازاتی مانند کمک به عادی‌سازی روابط اسرائیل و عربستان، مخالفت‌ها را کاهش دهد.

در طرف ایران، اگر خواسته‌های ترامپ معقول و عملی باشد و شامل رفع مؤثر تحریم‌ها شود، احتمال همکاری وجود دارد. با این حال، همه چیز به دستور کار ترامپ و حمایت تیم او از این روند بستگی دارد. نکته کلیدی این است که تا تشکیل دولت احتمالی ترامپ و مشخص شدن سیاست‌های او، نمی‌توان ارزیابی دقیقی از چشم‌انداز مذاکرات داشت. ترامپ احتمالاً به درخواست‌های حداکثری علیه ایران پاسخ نخواهد داد، زیرا این خواسته‌ها از جمله برچیدن تمام تأسیسات هسته‌ای ایران به شکست خواهد انجامید.

اما اگر رویکرد سازنده‌تری اتخاذ شود و درخواست‌ها متعادل‌تر باشند، احتمال تحقق توافق جدی‌تری بین ایران و آمریکا وجود دارد. یکی از احتمالات این است که توافقی جدید به جز برجام شکل گیرد یا اصلاحات جزئی در برجام اعمال شود تا هم منافع ایران و هم مطالبات ترامپ را تأمین کند. همچنین در خصوص مکانیزم ماشه، ترامپ ممکن است تا زمانی که تمامی گزینه‌های دیپلماتیک رد نشده‌اند، به سراغ استفاده از این مکانیزم نرود. اعمال مکانیزم ماشه می‌تواند منجر به بحران‌های غیرقابل‌کنترلی شود، بنابراین احتمالاً تا زمانی که تمامی راه‌های دیپلماتیک آزمایش نشوند، آمریکا از این اقدام خودداری خواهد کرد. در این میان، مانعی به نام «قانون راهبردی» برای محدود کردن روابط ایران و آمریکا وجود دارد، اما این قانون به نظر نمی‌رسد مانع بزرگ برای توافقات جدید باشد. با توجه به تغییرات سیاسی و شرایط جدید جهانی، می‌توان راه‌حل‌هایی پیدا کرد که منافع ملی ایران را در نظر بگیرد و این قانون به‌عنوان مانعی قابل عبور تلقی شود.

در حال حاضر، در آمریکا افرادی با رویکردهای مختلف نسبت به ایران وجود دارند که ممکن است تصمیمات ترامپ را تحت تاثیر قرار دهند. اما به طور کلی، ترامپ احتمالاً تمایلی به توافق کامل درباره همه مسائل نخواهد داشت. موضوع اصلی در مذاکرات ایران و آمریکا، فعالیت‌های هسته‌ای ایران است و سایر مسائل، مانند حمایت ایران از روسیه در جنگ اوکراین، برای آمریکا اهمیت کمتری دارند. اگر ترامپ موفق شود جنگ اوکراین را پایان دهد، نگرانی‌ها در خصوص حمایت ایران از روسیه کاهش خواهد یافت و تمرکز اصلی بر مسئله هسته‌ای ایران خواهد بود. در این شرایط، ایران دیگر تهدیدی بزرگ برای منطقه محسوب نمی‌شود و به‌ویژه با توجه به تغییرات در روابط ایران با عربستان و امارات، احتمال توافق در مسئله هسته‌ای بیشتر است.

آمریکا دیگر خود را به عنوان تنها ابرقدرت جهان نمی‌بیند و پذیرفته است که جهان به سمت چندقطبی شدن حرکت می‌کند. این تغییر نگرش باعث شده است که آمریکا در برخورد با دیگر کشورها، رویکردی خوددارتر و واقع‌بینانه‌تر داشته باشد. ایران باید با درک تغییرات بنیادین در سیاست خارجی آمریکا و جهان، رویکردی واقع‌بینانه و انعطاف‌پذیر در پیش بگیرد. این موضوع به ویژه در مورد روابط با کشورهای منطقه و قدرت‌های بزرگ مانند چین و روسیه اهمیت دارد. ایران باید با درک این تغییرات، به سمت عادی‌سازی روابط با آمریکا حرکت کند. او تأکید کرد که این تغییرات می‌تواند فرصت‌هایی برای ایران فراهم کند تا نقش خود را در توازن قدرت جهانی تقویت کند.

ترامپ به دلیل ویژگی‌های شخصیتی و میل به عدم درگیر شدن در جنگ‌های بزرگ، تمایلی به شروع جنگ با ایران یا روسیه ندارد. علاوه بر این، جامعه آمریکا به دلیل خستگی از جنگ‌های طولانی، تمایلی به مداخله نظامی ندارد. بنابراین احتمال وقوع جنگ با ایران پایین است. بهتر است ایران در این دوره، به شکل مستقیم با آمریکا مذاکره کند و از روش‌های گذشته که شامل واسطه‌گری اروپایی‌ها بود، اجتناب کند. این رویکرد می‌تواند خطرات ناشی از مذاکرات را کاهش دهد.

سعودی دیگر مثل زمان برجام با توافق مخالف نیست

مجید تفرشی در بخش دیگری از جلسه به نقش منطقه‌ای ایران و تأثیر آن بر روابط با آمریکا پرداخت. او توضیح داد که ایران در منطقه خاورمیانه نقش کلیدی دارد و هرگونه توافق با آمریکا می‌تواند تأثیرات گسترده‌ای بر توازن قوا در منطقه داشته باشد. تغییرات اخیر در روابط ایران با کشورهای عربی مانند پادشاهی عربی سعودی و امارات می‌تواند فرصت‌های جدیدی برای دیپلماسی ایجاد کند. به عنوان مثال، برخلاف مواضع کاملا خصمانه و تخریبی ریاض در زمان مذاکرات هسته‌ای و پس از توافق برجام، در دوره اخیر تمایل کمتری به درگیری با ایران نشان داده است. هرگونه توافق بین ایران و آمریکا می‌تواند توازن قوا در منطقه را تغییر دهد. این موضوع به ویژه در مورد مسائل هسته‌ای و موشکی اهمیت دارد.

جمع‌بندی صحبت من این است که بحث درباره روابط ایران و آمریکا و شرایط بین‌المللی، به ویژه در مورد تعامل با دولت ترامپ، چند نکته کلیدی دارد:

  1. شرایط متفاوت کنونی: ایران، آمریکا، و شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی نسبت به ۸ سال پیش تغییرات زیادی کرده‌اند. نه ترامپ رئیس‌جمهور پیشین است، نه ایران در وضعیت گذشته قرار دارد و نه موعیت اروپا، اسراییل و پادشاهی سعودی مانند هشت تا چهار سال قبل است.
  2. اولویت ترامپ: به نظر می‌رسد ترامپ به دنبال توافقی است که بتواند آن را به‌عنوان دستاوردی بی‌سابقه ارائه کند، به‌ویژه با توجه به تلاش‌های روسای جمهور قبلی مانند اوباما که به نتیجه دلخواه نرسیدند. ولی نباید این گزینه را قطعی و بدون تغییر دانست. رویکرد ترامپ به توافق با ایران، علاوه بر خود او، به مواضع ایران و دیگر بازیگران تاثیرگذار در این روند مرتبط است.
  3. موانع پیشین: در دوره اول ترامپ، اختلافات اساسی میان ایران و آمریکا، همراه با فشارهای داخلی و خارجی، مانع از دستیابی به توافق شد. اکنون اما شرایط منطقه‌ای، از جمله تغییر مواضع کشورهای عربی و عربستان سعودی، فرصتی جدید ایجاد کرده است.
  4. اروپا و بریتانیا: این کشورها از نظر سیاسی و اقتصادی در شرایطی نیستند که بتوانند مانع جدی برای تحقق یک توافق احتمالی جامع بین تهران و واشنگتن شوند. ولی هرگز نباید از تلاش برای تاثیرگذاری منفی در این روند، به خصوص از سوی لندن به عنوان مهمترین متحد اروپایی آمریکا غافل بود.
  5. نیاز به مدیریت بحران: ایران باید تا اکتبر امسال (زمان ده‌سالگی مصوبات شورای امنیت در مورد برجام) شرایط را به‌گونه‌ای مدیریت کند که بحران جدیدی شکل نگیرد. اگر توافق گسترده‌ای با آمریکا و اروپا حاصل نشود، حداقل وضعیت نباید بدتر شود.
  6. تحریم‌ها و ضرورت توافق: ادامه تحریم‌ها ایران و مردمش را ضعیف‌تر می‌کند. تجربیات مشابه در دیگر کشورها، از جمله عراق، نشان می‌دهد که تحریم در درازمدت مردم را فقیر و حقیر میکند. باید تلاش شود تا تحریم‌های ضدایرانی هرچه زودتر کاهش یابند. رسیدن به توافق اولیه، حتی محدود، پیوستن ایران به FATF  و دست کم تلاش برای رفع تحریمهای ثانویه، می‌تواند گام مثبت و تاثیرگذاری باشد.
  7. نقش ایران در منطقه: ایران باید موضع خود در مناقشات منطقه‌ای، به‌ویژه در قبال اسرائیل، را بازنگری کند. کاهش درگیری‌ها و پیش‌قدم نشدن در مسائل مربوط به فلسطین و اسرائیل و خودداری از اقدام نیابتی از سوی فلسطینیان، می‌تواند شرایط را تعدیل کند و فشارها را کاهش دهد. موضع مطلوب ایران در این مورد، همگام و یکنواخت ساختن مواضع خود با اکثریت مسلمانان و فلسطینیها در قبال اسراییل است.

در نهایت، هنر دیپلماسی ایران باید بر این باشد که در صورت امکان و با وجود همه معضلا و محدودیت‌ها، تا جایی کهه ممکن است، با کمترین امتیازدهی، بیشترین منفعت را از شرایط و توافق احتمالی کسب کند.

یک نکته هم قابل ذکر است: ایران پس از خروج آمریکا از برجام در دوره اول ترامپ، به دلایل مختلفی تمایلی به مذاکره با آمریکا نشان نمی‌داد. این موضوع کلیتاً درست است، اما در برهه‌ای ایران از طریق کانال‌های مخفی و خصوصی تلاش کرد با دولت ترامپ وارد گفتگو شود. به گفته آقای ظریف، ایران پیشنهادی مهم و قابل‌توجه به ترامپ ارائه کرد که مذاکرات مستقیماً از طریق داماد او، جرد کوشنر، که با اسرائیلی‌ها و اعراب در ارتباط بود، انجام شود. هدف این بود که وزارت خارجه آمریکا در این روند مداخله یا سنگ‌اندازی نکند. به نظر می‌رسد ترامپ نیز به این ایده علاقه‌مند بود. با این حال، اعضای کلیدی تیم ترامپ، یعنی پمپئو، بولتون، و پنس، مانع این روند شدند و با تغییر نظر ترامپ، جلوی آغاز مذاکرات جدید تحت نظارت کوشنر و خود ترامپ را گرفتند.

درست است که ایران به دلیل خروج آمریکا از برجام و قتل سردار قاسم سلیمانی سرخورده و ناامید بود، اما این‌گونه نبود که هیچ تلاشی برای گفتگو با دولت ترامپ انجام نداده باشد. هرچند این تلاش‌ها کافی نبود، نمی‌توان گفت که کاملاً بی‌تلاش بوده است.

راهکارهایی برای دستیابی به توافق مؤثر و ماندگار

 امیرعلی امیری نیز در این نشست به چالش‌های پیش‌روی ایران در مذاکرات با آمریکا اشاره کرد. او گفت: ترامپ دیدگاه اقتصادی و مرکانتلیستی دارد و اولویت‌هایش در سیاست خارجی بیشتر بر امنیت تأمین منابع و اقتصاد خود متمرکز است. او به شدت روی امنیت تأمین منابع تمرکز دارد. وی توضیح داد که یکی از چالش‌های اصلی، تضمین‌های لازم برای ایران در صورت توافق با آمریکا است. ایران باید از تکرار تجربه برجام جلوگیری کند و به دنبال توافقی باشد که در بلندمدت پایدار بماند. این موضوع نیازمند تضمین‌های قوی‌تر از سوی آمریکا و جامعه بین‌المللی است. امیری تأکید کرد که ایران باید در مذاکرات آینده، حضور تیم‌های اقتصادی قوی‌تری داشته باشد تا بتواند از منافع اقتصادی خود به بهترین شکل دفاع کند. این موضوع به ویژه در مورد سرمایه‌گذاری‌های خارجی و پروژه‌های بزرگ اقتصادی اهمیت دارد.

در پاسخ به نکتۀ امیری، نظیف‌پور گفت وجود تضمین برای توافق یک رویا است و تأکید بر وجود تضمین مانع توافق است؛ یکی از اشتباهات بزرگ ایران در مذاکرات گذشته، تلاش برای گرفتن تضمین‌های قطعی از آمریکا بود. این رویکرد غیرواقع‌بینانه است، زیرا آمریکا می‌تواند به راحتی از توافق خارج شود. به جای تضمین‌های مستقیم، گذر زمان و تثبیت توافق از راه‌های مختلف، در طولانی‌مدت می‌تواند امنیت بیشتری برای ایران ایجاد کند.

سیاست‌ورزی آمریکا روی امور زودگذر متمرکز است و اگر زمان زیادی از توافق بگذرد، موضوع توافق از دستور کار سیاست‌مداران آمریکا خارج می‌شود. اگر ایران در دوره اوبامای اول یا شش‌ماهه اول دولت بایدن توافق کرده بود، برجام به احتمال زیاد پایدارتر می‌ماند. الان هم اگر ایران در سال اول دولت ترامپ به توافق برسد، این توافق می‌تواند در طولانی‌مدت پایدار بماند، زیرا تغییرات سیاسی در آمریکا ممکن است باعث فراموشی موضوع شود. ایران باید از فرصت‌های موجود استفاده کند و با رویکردی واقع‌بینانه، به دنبال توافقی باشد که منافع ملی آن را تأمین کند.

ترامپ به عنوان فردی با شخصیت غیرقابل پیش‌بینی شناخته می‌شود. برخی از همکاران سابق او پیشنهاد کرده‌اند که برای تعامل مؤثر با ترامپ، حضور روان‌شناسان در کنار تیم دیپلماتیک ضروری است. این موضوع نشان‌دهنده اهمیت درک عمیق از شخصیت و رفتار شخصی ترامپ برای موفقیت در مذاکرات است. جامعه آمریکا به شدت دو قطبی است و نارضایتی از دولت‌های مستقر، چه دموکرات و چه جمهوری‌خواه، در حال افزایش است. این موضوع باعث می‌شود که محبوبیت رئیس‌جمهور به سرعت کاهش یابد. ترامپ در اوج محبوبیت خود تنها حدود ۴۶-۴۷ درصد حمایت دارد و این نشان‌دهنده این است که او در موقعیت قوی‌ای قرار ندارد.

ایران باید با درک صحیح از شخصیت ترامپ و شرایط سیاسی آمریکا، به دنبال توافقی پایدار باشد. تضمین‌های مستقیم غیرواقع‌بینانه هستند و گذر زمان می‌تواند امنیت بیشتری ایجاد کند. با توجه به دو قطبی بودن جامعه آمریکا، ایران باید از فرصت‌های موجود استفاده کند و با رویکردی هوشمندانه، به دنبال بهبود روابط با آمریکا باشد.

اما امیری این نظر نظیف پور را نپذیرفت و گفت به نظر من، یکی از اشتباهات اصلی ما در مذاکرات برجام اول این بود که خواسته‌های خود را به‌درستی تعیین نکردیم. پس از امضای برجام، شرکت‌های بین‌المللی که قصد سرمایه‌گذاری بلندمدت (مانند پروژه‌های معدنی یا فاینانس هفت‌ساله) داشتند، به دلیل نبود ضمانت‌های لازم، عقب‌نشینی کردند. این مسئله ناشی از عدم توجه به نیازهای اقتصادی و حساسیت شرکت‌ها به ریسک‌های احتمالی بود.

برای رفع این مشکل، باید در مذاکرات آینده از دولت‌های طرف توافق بخواهیم که از طریق نهادهای تضمین‌کننده مالی (مانند اکسپورت کردیت ایجنسی‌ها) پروژه‌های اقتصادی را ضمانت کنند. این نهادها، که به پشتوانه دولت‌هایشان عمل می‌کنند، می‌توانند انگیزه لازم برای شرکت‌های بزرگ بین‌المللی جهت ورود به سرمایه‌گذاری در ایران را فراهم کنند. ایران باید پروژه‌های اقتصادی آماده‌ای داشته باشد که جذابیت و منفعت مشترک برای شرکت‌ها و دولت‌های طرف مقابل ایجاد کند. اگر شرکت‌های بزرگ اروپایی و آمریکایی پیش‌قدم شوند، شرکت‌های دیگر نیز با اطمینان بیشتری وارد سرمایه‌گذاری خواهند شد. این موج سرمایه‌گذاری، بهترین تضمین برای حفظ توافق خواهد بود. در نتیجه، ایران باید از تجربیات گذشته درس بگیرد و از هم‌اکنون برنامه‌ریزی دقیقی برای این پروژه‌ها انجام دهد تا بلافاصله پس از توافق، سرمایه‌گذاری‌ها آغاز شود. اگر این اقدامات در دور بعدی مذاکرات انجام نشود، اشتباه بزرگی خواهد بود.

دیاکو حسینی هم گفت: من چند نکته درباره تغییرات سیاست‌های آمریکا و نقش آن در روابط با ایران دارم:

۱. تحولات سیاست آمریکا: سیاست خارجی آمریکا از دوره اوباما به سمت تغییرات اساسی حرکت کرده است. ترامپ نیز این تغییرات را ادامه داد، اما با رویکردی متفاوت و بیشتر محافظه‌کارانه. حتی دموکرات‌ها نیز در آینده نمی‌توانند سیاست‌های گذشته، مانند دوران کلینتون، را ادامه دهند و باید به سمت سیاست‌های جدیدی نزدیک به ترامپ حرکت کنند. آمریکا تغییر کرده و اولویت‌هایش بیشتر بر اقتصاد و مسائل داخلی متمرکز شده است.

۲. ناتوانی در تغییر رژیم ایران: برخلاف تصور برخی، آمریکا توانایی تغییر رژیم ایران را ندارد. حتی ترامپ، که رویکرد سخت‌گیرانه‌تری داشت، به این نتیجه رسید که هزینه‌ها و ریسک‌های چنین اقدامی بسیار بیشتر از منافع آن است. ایران با کشورهای مانند عراق و سوریه قابل مقایسه نیست و موقعیت آن به گونه‌ای است که تغییر رژیم در آن ممکن نیست.

۳. نقش اقتصاد در روابط: اقتصاد عامل کلیدی در سیاست آمریکا است و نقش آن در رقابت جهانی این کشور حیاتی است. ازاین‌رو، باز کردن درهای اقتصادی ایران به روی شرکت‌های آمریکایی، به‌ویژه در حوزه انرژی، معادن و صنعت، می‌تواند منافع مشترکی ایجاد کند که به تقویت و امنیت توافق‌های دوجانبه منجر شود. درگیر کردن شرکت‌های بزرگ آمریکایی در اقتصاد ایران، تضمینی برای پایداری هرگونه توافق خواهد بود.

۳۱۱۳۱۱

کد خبر 2016033

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 2 =