خاطرات جذاب حجت‌الاسلام فلسفی از برخی تندروی‌ها/ مقدس‌مآب‌ها بلندگو را هم‌ برنمی‌تافتند!

در آن‌ مجلس‌ یکی‌ از آن‌ مقدس‌مآب‌ها از پایین‌ مجلس‌ با صدای‌ بلند گفت‌: ... متأسفم‌ که‌ این‌ مزمار را به‌ مسجد آوردید، چرا با مزمار حرف‌ می‌زنید؟ عیب‌ شما این‌ است‌!

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی، استفاده از ابزارهای نو همواره با چالش‌هایی مواجه بوده است. شیخ محمدتقی فلسفی از واعظان مشهور تاریخ معاصر ایران از جمله افرادی بود که اولین بار در مجالس مذهبی با بلندگو به سخنرانی پرداخت. این حرکت مورد انتقاد و اعتراض برخی افراد مقدس‌مآب‌ قرار گرفت. 

حجت‌الاسلام فلسفی در خاطرات خود می‌گوید:

«باید بگویم‌ که‌ اولین‌ عکس‌العمل‌ خشکه‌ مقدس‌ها و مقدس‌ مآب‌ها در مقابل‌ سخنرانی‌ من‌ در مسجد، بر سر بلندگو بود! یک‌ شب‌ مجلس‌ عروسی‌ پسر یکی‌ از محترمین‌ بود. در نصف‌ اتاق‌ بزرگی‌ ائمه‌ جماعات‌ و مرحوم‌ پدرم‌  نشسته‌ بودند. من‌ هم‌ بودم‌ و نصف‌ دیگر را همین‌ افراد مقدس‌ مآب‌ پر کرده‌ بودند. در آن‌ مجلس‌ یکی‌ از آن‌ مقدس‌مآب‌ها از پایین‌ مجلس‌ با صدای‌ بلند گفت‌: آقای‌ فلسفی‌ خیلی‌ حرف‌های‌ خوب‌ می‌زنید، اما متأثر و متأسفم‌ که‌ این‌ مزمار را به‌ مسجد آوردید، چرا با مزمار حرف‌ می‌زنید؟ عیب‌ شما این‌ است‌!

تازه‌ سال‌ اول‌ بود که‌ بلندگو به‌ مسجد آمده‌ بود و آقایان‌ علما هم‌ نمی‌توانستند در آن‌ مجلس‌ چیزی‌ بگویند. پس‌ از آن‌که‌ آن‌ آقا حرف‌ خود را زد، با خونسردی‌ پیشخدمت‌ را صدا زدم‌ و گفتم‌ این‌ بشقاب‌ گز را ببرید خدمت‌ آن‌ آقا قدری‌ میل‌ کند. آن‌ آقای‌ مقدس‌ گفت‌: نه‌ آقا من‌ دندانم‌ عاریه‌ است‌، گز لای‌ دندانم‌ می‌رود و اذیتم‌ می‌کند و نمی‌توانم‌ بخورم‌. گفتم‌ چرا دندان‌ عاریه‌ گذاشتید؟ گفت‌ برای‌ این‌که‌ دندان‌ ندارم‌ و نمی‌توانم‌ غذا بخورم‌. گفتم‌ چرا عینک‌ زده‌اید؟ گفت‌ بدون‌ عینک‌ نمی‌توانم‌ دور را ببینم‌. بعد از این‌که‌ این‌ دو اقرار را گرفتم‌، تند شدم‌ و گفتم‌: شما دندان‌ نداشتی‌، رفتی‌ دندان‌ عاریه‌ گذاشتی‌ که‌ بتوانی‌ غذا بخوری‌. نمی‌توانستی‌ دور را ببینی‌، عینک‌ زدی‌ تا دور را بینی‌. این‌ کار شما حلال‌ است‌، اما من‌ که‌ صدایم‌ به‌ آخر مجلس‌ نمی‌رسد و میکروفون‌ را آورده‌ام‌ که‌ صدایم‌ به‌ آن‌جا برسد، کار حرام‌ کرده‌ام‌؟... فتوا می‌دهی‌؟ بدعت‌ می‌گذاری‌؟

با این‌ سخن‌ من‌، مجلس‌ وضع‌ عجیبی‌ پیدا کرد. آقایان‌ هم‌ بال‌ گرفتند. پسر آن‌ مرد عینکی‌ و دندان‌ عاریه‌ای‌ که‌ مرد فهمیده‌ای‌ بود، دست‌ پدرش‌ را گرفت‌ و از مجلس‌ بیرون‌ برد و در اتاق‌ دیگر شروع‌ کرد به‌ او تندی‌ کردن‌ که‌ شما در هرجا می‌خواهی‌ اظهار عقیده‌ بکنی‌، هرجا می‌خواهی‌ حرف‌ بزنی‌، چرا حد خودت‌ را نمی‌فهمی‌؟ این‌ کار ما در آن‌ مجلس‌ صدا کرد و در خیلی‌ جاها منعکس‌ شد و رفع‌ بسیاری‌ از محذورات‌ کرد.

سخنرانی‌ با بلندگو در  مسجد سید عزیزالله

اولین‌ بار هم‌ در مسجد سید عزیزالله واقع‌ در بازار تهران‌ خواستم‌ سخنرانی‌ کنم‌، مقدسین‌ درجه‌ اول‌ حضور داشتند. مرحوم‌ حاج‌ میرزا عباسعلی‌  اسلامی‌ که‌ در نبش‌ سبزه‌میدان‌ عطاری‌ داشت‌ و متصدی‌ امر مسجد بود، در غیاب‌ مردم‌ بلندگو را نصب‌ کرد، ولی‌ پارچه‌های‌ سیاه‌ شبستان‌ مسجد و حیاط‌ را روی‌ جعبه‌ بلندگو می‌کشید که‌ پنهان‌ باشد و کسی‌ نبیند. دستگاه‌ بلندگو را هم‌ در یک‌ حفاظ‌ طاقچه‌ مانند گذاشته‌ بود. با این‌ وضع‌ در آن‌جا برای‌ اولین‌ بار منبر رفتم‌. نماز جماعت‌ بسیار مفصلی‌ بود. مرحوم‌ آیت‌الله العظمی‌ حاج‌ سید احمد خوانساری‌ امام‌ جماعت‌ بود. من‌ با بلندگو شروع‌ به‌ صحبت‌ کردم‌. مردم‌ دیدند همان‌جا که‌ نشسته‌اند صدا را خوب‌ می‌شنوند. قدری‌ به‌ یکدیگر نگاه‌ کردند. پنج‌ دقیقه‌ که‌ صحبت‌ کردم‌، دیدم‌ حاج‌ میرزا  عباسعلی‌ بلندگو را قطع‌ کرد. مردم‌ صدای‌ مرا درست‌ نشنیدند. همان‌ها که‌ احتمال‌ مخالفت‌شان‌ داده‌ می‌شد، یک‌ مرتبه‌ فریاد زدند آقا صدا نمی‌آید و خود آن‌ها اعتراض‌ کردند. حاج‌ میرزا عباسعلی‌ با تدبیر بازاری‌ خود، به‌ وسیله‌ این‌ عمل‌ منفی‌، قضیه‌ را مثبت‌ کرد.

در همان‌ ایام‌ که‌ سخنرانی‌هایم‌ از رادیو پخش‌ می‌شد، یکی‌ از علمای‌ ولایات‌ به‌ تهران‌ آمده‌ بود. می‌گفت‌ وقتی‌ رادیو صدای‌ شما را پخش‌ کرد، بعضی‌ها نق‌ زدند. من‌ رفتم‌ منبر و گفتم‌ آفرین‌ بر شما مقدس‌ها، احسنت‌، چقدر حسن‌ تشخیص‌ دارید! وقتی‌ زن‌ها در این‌ رادیو آواز می‌خوانند نفس‌ شما درنمی‌آید اما حالا که‌ صحبت‌ خدا و  پیغمبر و صلوات‌ است‌ نفس‌تان‌ درآمده‌ و اعتراض‌ می‌کنید؟ معلوم‌ می‌شود شما در مقابل‌ خدا و پیغمبر  جبهه‌ گرفته‌اید نه‌ در مقابل‌ آوازخوان‌ها و عناصری‌ که‌ نشر گناه‌ می‌کنند. این‌ را هم‌ آن‌ آقا می‌گفت‌ و به‌ این‌ وسیله‌ او آن‌ شهر را آرام‌ کرده‌ بود.

خلاصه‌ در اوایل‌، سخنرانی‌ با بلندگو در مسجد و پخش‌ مستقیم‌ آن‌ از رادیو مشکلاتی‌ همراه‌ داشت‌، ولی‌ من‌ توجه‌ نمی‌کردم‌، زیرا مطلب‌ روشن‌ بود و می‌دانستم‌ کاری‌ است‌ که‌ پیش‌ خواهد رفت‌. حتی‌ قبل‌ از رادیو موقعی‌ که‌ مرحوم‌ آیت‌الله العظمی‌ آقای‌ بروجردی‌ در قم‌ بودند و من‌ در صحن‌ حضرت‌ معصومه‌ (ع‌) با بلندگو صحبت‌ می‌کردم‌، بعضی‌ها کمی‌ نق‌ می‌زدند.

یک‌ شب‌ معظم‌له‌ پای‌ منبر من‌ آمدند. بلندگو کار می‌کرد، ایشان‌ هم‌ گوش‌ می‌دادند و تا آخر ساکت‌ نشستند. با نشستن‌ ایشان‌ پای‌ صحبت‌ من‌، کار تمام‌ شد و دیگر کسی‌ چیزی‌ نگفت‌. بعد هم‌ بلندگو را بالای‌ مأذنه‌ حضرت‌ معصومه(ع‌) گذاشتند و صدای‌ اذان‌ را از آن‌ پخش‌ کردند که‌ به‌ گوش‌ همگان‌ رسید.

منبع: کتاب خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفی، تدوین علی دوانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

۲۵۹

کد خبر 1998456

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 6 =