مردم ممکن است هر روز نظری داشته باشند و در انتخابهاشان خطا کنند. اما در دورانی که زندگی میکنیم همان مردم استوارترین تکیهگاه حقیقتاند. حقیقتی که سیاستمدار را از شاقول مردم دور کند، خود و مردم را هلاک میکند.
بشار اسد را نیروهای خارجی (ایران و روسیه) حفظ کردند. بشار اسد را نیروهای خارجی (ترکیه و عربستان و آمریکا) برداشتند. در این میان معلوم نبود نقش مردم کجاست. نیروهایی که بشار را سرنگون کردند، هر کدام از جایی فرمان میبرند. معلوم نیست سرنوشت مردمان رنجدیده سوریه چه خواهد بود.
اسد پدر و اسد پسر هر دو انقلابی بودند. سوداهای انقلابی به مثابه بالنهای حقیقت آن ها را از سطح مطالبات و تمنیات توده مردم بالاتر برده بود. بیش از نیم قرن مردم سوریه تحت شدیدترین سرکوبهای سیاسی بودند. در مقابل ارزشهای والای مد نظر آن پدر و پسر، مردم کمتر از این بودند که به بازی گرفته شوند. آن ها باید تماشا میکردند. شایسته هیچگونه نقشآفرینی سیاسی نبودند.
مردم امروز شادمانی میکنند. سقوط اسد مثل سقوط سقفی است که سالها بر گلو و سینههاشان سنگینی میکرد. اما این مردم هیچگاه فرصتی نیافتهاند تا به امکانهای همزیستی عادلانه پس از او بیندیشند. مردم چیزی از عاملیت مدنی نمیدانند. مهارتی برای مدیریت سیاسی ندارند. بنابراین باید منتظر بمانند تا معلوم شود نتیجه تصمیم نیروهای خارجی موثر در امروز سوریه چه خواهد بود. تاریخ نشان میدهد میدان سیاسی خالی از مشارکت و حضور و خرد عموم مردم، جولانگاه شرارتهای فراوان است.
آنچه مردم را اصلیترین تکیهگاه حقیقت در حیات سیاسی میکند، نسبتی است که مردم با مقتضیات زندگی دارند. زندگی خالی از شرارت نیست. اما در متن زندگی توازنی به نفع خیر و صلح و دوستی جاری است. زندگی خیال اندیشیهای سترگ را برنمیتابد. مردم با رنج و فقر و تبعیض دست به گریبان هستند. اما مهارت کاستن آن را هم کم و بیش میآموزند. مردان سیاست هنگامی که پرچم حماسی استقرار عدالت و رفع تام و تمام ظلم را به دست میگیرند، از رنج خردورزی آسوده میشوند و خود و مردم را هلاک میکنند.
منبع:کانال نویسنده
216216
نظر شما