ایرانیان و عبور از بنیادگرایان سکولار و دینی در انتخابات ۱۴۰۳ / تغییرات عمیق در آرایش اجتماعی ایران / رنگ باختن دو قطبی های کاذب و جایگزینی مساله اصلی

انتخابات حاضر فارغ از این که چه نیرویی به پاستور برود، از این منظر حکایت از تغییر آرایش عمیق نیروها در جامعه، و دیگر ساحت های زندگی می کند. همین که سوالات مذکور، می تواند از منظر ذهنی ، ابعاد عینی به خود بگیرد، نشان می دهد که ایران از پارادایم تغییرات کلان و سیاه و سفیدی، وارد دوران جدیدی از بنیانگذاری تغییرات خرد، اما استوار قدم نهاده است. 

 گروه اندیشه: مقاطعی در زندگی آدمیان وجود دارد که عبور از مرحله ای به مرحله دیگر حکایت می کند. این عبور، همواره با نشانه های متعددی همراه است. مهم این است که این نشانه ها اصلی هستند یا فرعی. در مقاله زیر برخی نشانه های اصلی عبور مطرح شده است. این که ایرانیان، از مشروطه وارد پارادایم وضع قانون در همه عرصه های زندگی خود شدند، موضوعی مبرهن است، اما این که تا چه اندازه قادر بودند اجزای زندگی خود در هماهنگی با قانون عمل کنند، موضوعی بس مناقشه برانگیز است. آن چه در انتخابات ۱۴۰۳ رخ داد، از منظر جامعه شناسان، و فیلسوفان سیاسی بس مهم به نظر می رسد. مقاله زیر تلاش می کند ابعاد این تحول را بنمایاند. عدم حضور ۶۰ درصدی پای صندوق های رای، و مشارکت ۴۰ درصدی معرف تنها نوک کوه یخ این تحول عظیم به شمار می رود. برای مثال استفاده از «خرد فرصت ها» در برابر «کلان تهدیدها» و عبور از میدان یقین و قطعیت به انعطاف و نسبیت، دو حوزه از عبور مذکور هستند. این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد:

***

انتخابات تیر ۱۴۰۳، علیرغم کاهش مشارکت نسبت به همه انتخابات های گذشته، اما شگفتی آفرین بود. شاید نشانه بارز آن عبور از خشونت ناشی از بنیادگرایی رسوب یافته در فرهنگ ایرانی باشد، که ناخودآگاه جلوه هایی از آن تا کنون ظهور و بروز یافته است. این وضعیت رنانی را هم به تحیر واداشت تا جایی که در یادداشتی از آن به «معجزه ملی» و «بلوغ ملی» یاد کرد. انتخاباتی که مردمش، «با شعارهای چرب‌وشیرینی مثل یارانه طلایی و مسکن رایگان فریب نمی‌خورد، و تحلیل‌ها و درخواست‌های روشنفکران و کنشگران و دانشگاهیان هم در او اثری ندارد. او فقط به تشخیص خود عمل می‌کند و این، پیشرفت بزرگی در رفتار دموکراسی‌خواهی ملی ما در تاریخ پس از مشروطیت ایران است.» اما گویی این انتخابات از زاویه ای دیگر محل توجه است: تردید. تردیدی که حکایت یک از کلان تغییر می کند. این تغییر در ابعاد مهمی رخ داده است. همتی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ به این تحول مهم از زوایایی دیگر اشاره می کند. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، عبدالناصر همتی، رئیس پیشین بانک مرکزی، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «افت ۹ درصدی مشارکت مردم و کاهش رأی مجموع اصولگرایان به حدود نصف رأی ۲۲/۵ میلیون آنها در ۱۴۰۰، چیزی جز نتیجهٔ جمع بندی مردم نسبت به عملکرد سه ساله ایشان در اقتصاد و جامعه نیست.» از منظر دیگری سخنان آقای همتی قابل تفسیر است، علاوه بر کاهش رای مجموع اصولگرایان، افزایش آراء اصلاح طلبان از ۲.۴۲۷.۲۰۱ آقای همتی به ۱۰.۴۱۵.۹۹۱ آقای پزشکیان، حکایت از افزایش سه تا چهار برابری می کند.

محمد فاضلی استاد سابق دانشگاه شهید بهشتی نیز تفسیر دیگری از آراء مردم در ۱۴۰۳ دارد: «یک. اکثریت (۶۰ درصد) رأی ندادند و صدای‌شان در گوش سیاست پیچید. دو. گروهی ۲۰ درصدی رأی دادند و مانع آن شدند که از شنبه ۹ تیرماه، سعید جلیلی رئیس‌جمهور شود.سه. آن ۲۰ درصدی که رأی دادند، مانع از آن شدند که صدای آن ۶۰ درصد زیر صدای پیروزی اقلیت، گم شود. چهار. اگر قرار بر شنیده شدن صدای معترضان قهرکرده با صندوق (۶۰ درصد) و معترضان هنوز امیدوار به صندوق (۲۰ درصد) در درون حاکمیت باشد،باید این اتفاق تاکنون افتاده باشد. این شنیده شدن را می‌توان تکمیل کرد. پنج. ائتلاف ۶۰+۲۰ و رأی دادن به مسعود پزشکیان، می‌تواند راهبردی برای رساندن صدای_اعتراض به روند موجود و احتمال تداوم آن، به فاصله یک هفته، در دو شکل متفاوت باشد.» فارغ از این که مردم در دور دوم انتخابات پیش رو به چه کسی رای بدهند، اما به نظر می رسد از دو زاویه کلان و خرد، مردم ایران دچار تحول اساسی شده اند. تحولی که می توان در نسبت به تحول خرداد ۱۳۷۶، از یک تحول کیفی یاد کرد. اما تحول کیفی چیست؟ آیا می توان از تفاوت میزان آراء ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۳ به یک تحول اساسی در شیوه نگاه ایرانیان به زندگی و صحنه سیاسی کشور پی برد؟

تغییر پارادایمیک

انسان ایرانی، دچار تردید شده است. تردید از همه یافته های ایدئولوژیک، و یقینی پنداشتن آن ها. در جهان پساصنعتی، از نظر تورن «تخم تردید را دانیل بل، با کتاب پایان ایدئولوژی کاشت تا دیگران ثمره های آن را برداشت کنند.» این وضعیت حاصل یک تغییر پارادایمیک بود. تغییر پارادایمیک، معرف خروج از یک جهان و ورود به جهان دیگر است. از منظر روانشناختی، آن گونه که فروید تاکید و ثابت می کند که «نه درعقل دوراندیش، بلکه نیروهایی در ناخودآگاه انسان شکل می گیرند که هدایت او را رقم می زنند.» این وضعیت معرف آن است که پارادایم نوینی در حال شکل گرفتن شخصیت و منش ایرانیان است، که زندگی جمعی و شخصی آنان را به گونه ای متفاوت با گذشته به نمایش می گذارد. بر این اساس کماکان ما در حال خروج از عصری هستیم که همه مفاهیم آن، بر اساس عکس العمل به جهان سنت و رویکردهای فردی و اجتماعی آن بنا نهاده شده است. خروج از عصر ارباب رعیتی و ورود به عصر قانون خواهی و برابری طلبی با تاکید بر عدالتخانه در عصر مشروطه.

تحت تاثیر چنین رویکرد کلانی، در نهضت مشروطه، رفتن به سوی عرفی شدن دین، قبول قانون و پارلمان، از چالش ها و مباحث عمده میان مشروطه مشروعه خواه و مشروطه خواهان بود. از نزاع میان ماقبل اسلامی ها (ایران باستان) سنتی ها (اسلام گراها)، نواندیشان، و سکولارها در نهایت نیروی باستان گرا تحت عنوان انسان آریایی و ایده آل های او توسط رضاشاه و پسرش نمایندگی می شد بیرون آمد. در دوره بعدی با گریز از انسان آریایی و گرویدن به انسان شیعی، اغلب توده، بر انباشت و متراکم ساختن چنین رویکردی از زاویه سنتی ها (اسلام سیاسی) و نواندیشان دینی تاکید کردند. نماد این دوره انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ ایران است. فقدان تعریف مشخصی برای هویت انسان شیعی، و همچنین فقدان برنامه ای برای حفظ هویت های متکثر جامعه ایرانی، این رویکرد را هرچند مسلط، اما به مرور آن را دچار ضعف کرد. جهت گیری مسلط بر هر یک از چرخش های مذکور، تحت حاکمیت نظام عکس العمل صورت می گرفت. به عبارت دیگر، تا اندازه زیادی در چرخش های مذکور، نظام اندیشگی مبتنی بر نظم اراده گرایانه، کمتر مشاهده می شد. از این روی در هر دو حرکت، به جای توجه به تغییر در اصلی ترین امور، به نمادها عطف توجه ویژه شد. از این رو استفاده از قوه قهریه برای کشف حجاب در دوره رضا شاه توسط انسان آریایی، و سپس اجبار به حجاب، در دوره حاکمیت طیفی از انسان شیعی نماد برجسته دو دوره است. این الگوی رفتاری، که خود منبعث از نوعی حرکت پاندولی است، خود را به دیگر عرصه ها نیز تسری می داد. برای مثال تا سال ۱۳۹۶ همواره بر اساس یک حرکت پاندولی، اصل رقابت انتخاباتی با ابتناء به فشار رای در میان نیروی سیاسی، تعیین کننده اصلاح همه مسایل اصلی از جمله اصلاحات ساختاری بود. پس از ناکام ماندن فشار رای، ناگهان برای تنبیه تندروها، ندادن رای به جای دادن رای به رفتار مسلط تبدیل شد.

اما از سال ۱۴۰۲ در میان حرکت پاندولی مذکور، با حرکت روزنه گشایان، مدارهای جدیدی، از بنیانگذاری روندهای نوین توسعه بخش پدیدار شد. راه سومی که به هزینه های تحریم به طور کامل آگاه بود، و به نواقص نگاه تغییرات ساختاری از طریق فشار رای، از منظر نظریه های نئونهادگرایان آشنا بود. این نگاه با توجه به تعداد رای دهندگان در مرحله نخست انتخابات ۱۴۰۳، صحت دیدگاه خود را به محک تجربه و آزمون گذاشت و با توجه به افزایش ۴ تا ۵ برابری میانه روها و اصلاح طلبان و کاهش رای تندروها در انتخابات ۱۴۰۳ از آن سربلند بیرون آمد.

شاخص های تغییر در انتخابات ۱۴۰۳

روزنه گشایان، و راه گشایان، به همراه همه کسانی که در انتخابات ۱۴۰۳ آراء اثباتی خود را در صندوق های رای به نفع پزشکیان انداختند، ابتدا باید گفت که در برابر «کلان تهدیدها» به سوی اتخاذ «خردفرصت‌ها» روی آوردند تا قادر باشند با عقلانیت، و تهیه شعارهای محدود و اقدامات و مقاومت نامحدود، دست با اصلاحات بنیادی جامعه محور بزنند. چنین رویکردی، آنان را از احتمال افتادن در دام بنیادگرایان برانداز، و همچنین تندرو، رهایی بخشید. همچنین رویکرد مذکور، از خروج از انفعال و قرارداشتن در نظام عکس العمل صرف حکایت می کند. معنای خروج از نظام گفتاری عکس العلمی و انفعالی، و ورود به نظام گفتاری فعال و عاملانه، به معنای طرد گزاره های مطلق اندیشانه و منفعلانه ای چون «همه راه ها بسته» و اتخاذ گزاره های دیگری است چون «راه های دیگری هم وجود دارد»؛ همچنین نمادی از در اختیار گرفتن احساس، در برابر ابراز خشم افسارگسیخته است. نظام فعال و عاملانه، اندیشیدن به ممکنات، ساختن راه های جدید، اراده به انجام کارهای کوچک اما موثر، توجه به انتخاب آگاهانه، در برابر هر گونه امکان ندارد، ممکن نیست، همه راه ها بسته است، و خشم و اعمال خشونت به عنوان تنها راه حل بینادگرایانه، و یافتن راه حال های فردی و اجتماعی در همه حوزه ها است. استفان کاوی در کتاب هفت عادت مردمان موثر، ترجمه گیتی خوشدل، به خوبی زبان افراد واکنشی را در برابر زبان افراد عامل به تحلیل نشسته است.

اما از منظر روانشناختی، رویکرد عامل و فعالانه، خروج از حافظه خودمحورانه بوده که افراد مایل هستند همواره آنچیزهایی را به خاطر بیاورند که تنها تامین کننده حق آنان است. اکبر سلطانی که سخنان او در فضای مجازی یوتیوب منتشر شده، معتقد است ازاین نوع تفکر، رواداری بیرون نمی آید. افراد فکر می کنند تنها آنان هستند که نه تنها حقیقت بلکه کل حقیقت را مشاهده می کنند، و چنین توانمندی در اختیار دیگران نیست. برای چنین اشخاصی هیچ گونه ابهامی در حل مسایل وجود ندارد، همه مسایل آشکار و روشن است و حاضر به توجه به نگاه ها و دیگر پژوهش ها نیستند.

از این منظر خروج رای دهندگان از تفکر بنیادگرایی و انتخاب میان دو گزینه سفید و سیاه، و توجه به امکانات و ممکنات خرد، معطوف به تغییر و ایجاد پارادایم نوینی است که حکایت از تحولات عمیق در جامعه ایران می کند. این روش، بنیادگرایی اعم سکولار و یا دینی را که در اشکال مختلفش، به غایت دنبال ویرانگری است به چالش می کشاند. از این روی است که بنیادگرایان دینی و سکولار، به سختی و با انواع ناسزا، به هواداران و نظریه پردازان راه جدید می تازند. از منظر  جواد کاشی«بنیادگرا حیات سیاسی را تا غایت ویرانگر آن دنبال می‌کند حتی اگر نتیجه‌ای نگیرد. آنچه برای او مهم است، خلق حماسه و قهرمانی است.» این در حالی است که افراد دنبال بازگیری برای بهبود شرایط باشند، بی تردید باید چشم به هر روزنه ای برای تغییر اوضاع باشند، تا با کمترین هزینه منافع مردم تامین شود. از نظر کاشی «بازیگر بی‌آنکه الزاماً از اصول و بنیادهای خود صرف نظر کند، یک چشم تیز به فرصت‌های بزرگ و کوچک عینی و واقعی هم دارد. اصول و بنیادهای او، مانع از عمل‌گرایی مبتذل می‌شود، اما فرصت سنجی‌های آن به آن او، امکان‌های حل سیاسی معضلات یک ملت را از چشم نمی‌اندازد.»

می توان گفت ایرانیان با تردید در همه اصول دوگانه سازی ساده‌اندیشانه یا بامن یا برمن، در حال خروج از انتخاب های یا این یا آن، یا سیاه یا سفید، دوست یا دشمن، و جلوگیری از گسترش دو قطبی های کاذب مذکور، در همه ابعاد زندگی از جمله سیاست ورزی و حیات اجتماعی خود هستند. از این منظر به نظر می رسد ایرانیان در حال ارتفاع گرفتن از دو قطبی های کاذب و ارتقاء به سوی پیچیدگی های توسعه ای و تمدنی خود در حال حرکت اند که در اندیشمندان و عارفان آن همچون مولوی، حافظ ، سعدی و ... تبلور یافته است. آیا ایرانیان از تبیین ایدئولوژیک امور، و زندگی جمعی بر اساس اصول سیاسی مشروعیت بخش، به صورت همزمان در حال حرکت به سوی ساختن نظام های اجتماعی و اقتصادی، و همچنین تحقق زندگی گرایی، با رویکرد به تامین حیات اجتماعی خویش هستند که هدفش آزادی فردی است؟

انتخابات حاضر فارغ از این که چه نیرویی به پاستور برود، از این منظر حکایت از تغییر آرایش عمیق نیروها در جامعه، و دیگر ساحت های زندگی می کند. همین که سوالات مذکور، می تواند از منظر ذهنی ، ابعاد عینی به خود بگیرد، نشان می دهد که ایران از پارادایم تغییرات کلان و سیاه و سفیدی، وارد دوران جدیدی از بنیانگذاری تغییرات خرد، اما استوار قدم نهاده است.

منابع: 

۱-کنشگران مرزی دکتر مقصود فراستخواه انتشارات گام نو

۲-پارادایم جدید آلن تورن - ترجمه سلمان صادقی زاده، انتشارات علمی فرهنگی

۳-ریشه های اقتصادی دیکتاتوری و دمکراسی ، دارون عجم اوغلوو جیمز رابینسون

۴-هفت عادت مردمان موثر، استفان کاوی، ترجمه گیتی خوشدل

5-سیاست فیزیک و متافیزیک در ایران معاصر، حامد طاهری کیا 

بیشتر بخوانید:
احمدی نژاد چه چیزی مهمی را فراموش کرد؟ / راه حلی برای ایجاد آرامش در فضای پساانتخاباتی / به کارگیری تقسیم کار "دورکیم" برای کاندیدای پیروز
آزادارمکی: اصولگرایان از وقتی روی کار آمدند فقط به رادیکال شدن طبقه متوسط کمک‌ کرده‌اند/ اعلام خطر می‌کنم
خشونت علیه سنت به خشونت مدنی تغییر وضعیت داده/ ایرانی‌ها به زندگی غیررسمی روی آورده‌اند
آزاد ارمکی: نظام سیاسی از مشارکت بالای مردم دچار توهم شده/ این مردم بیچاره چقدر باید به صدای اصولگراها و اصلاح‌طلبان گوش بدهند؟

۲۱۶۲۱۶

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1926262

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 0 =