حتی اگر حداقلی از قواعد بازی دموکراسی را هم بورزند، و حداقلی از حق شیوهها و آداب و مناسک آن را ادا کنند، یا حتی اگر ادای آنها را هم در آورند، باز هم اخلاق مدنی و فرهنگ سیاسی بهمرور ورزیدهتر و توسعهیافتهتر میشود.
انتخابات یکی از روشهای دموکراتیک است. در نظامهای مختلط یا ترکیبی (hybrid regimes) حداقلی از شیوهها و آداب و مناسک انتخابات در چارچوب مراسمی انتخاباتمانند یا شبهانتخاباتی ورزیده میشود.
هم نیروهای درقدرت و هم نیروهای برقدرت، حتی در انتخاباتی ناقصالخلقه، دیریازود و بیشوکم، حکمتهای سیاسی نابی را درمییابند و چهبسا آنها را میورزند. در نظامهایی یکسره تهی از انتخابات، این حکمتهای ناب یا بسیار دیریاب اند یا کمتر مجالی برای ورزیدنشان دست میدهد.
از این دست تجربههای پرعبرت و عبرتهای حکمتآمیز فهرستی نمونهوار به قرار زیر میتوان فراهمآورد.
۱. اکثریتبودگی موقت است. هیچ نیرویی همیشه در جایگاه اکثریت نمیماند.
۲. اقلیتبودگی دائم است. همهی نیروها، بالفعل یا بالقوه، در اقلیت اند.
۳. ائتلاف ناگزیر است. توان هیچ نیرویی بهتنهایی برای کشف و حذف همهی خطاهای سیاسی و سیاستی، یا اساسیترین خطاهای سیاسی و سیاستی، در مقیاس یک کشور کافی نیست.
۴. فهم هر اقلیتی ناقص است. پیچیدگی و ژرفای مسألههای سیاسی و سیاستی یک کشور اغلب از دامنهی فهم تکتک نیروهای سیاسی فراتر است.
۵. هر اقلیتی کمتوان است. توان تکتک نیروهای سیاسی برای هضموجذب یا حلوفصل مسألههای اساسی کشور کافی نیست.
۶. کثرت را نمیتوان در وحدت یا اتحاد حل یا منحل کرد. به تبع تکثرات نازدودنی جامعه، نیروهای سیاسی در بیرون و درون خود تکثری گریزناپذیر دارند که با اکسیر هیچ فرمان و شورا و تشویق یا تهدیدی به وحدت یا اتحاد نمیگراید.
۷. تکثر درونی یک مزیت ارتباطی است. تکثرات درونی هر نیروی سیاسی یا مدنی ظرفیت درونی آن نیروی سیاسی یا مدنی است برای گفتوگو و تفاعل و ائتلاف با دیگر بخشهای متکثر جامعه، و همچنین با دیگر نیروهای متکثر سیاسی.
۸. کثرتزدایی کوششی خودویرانگر است. در مقام سیاستورزی یا سیاستگذاری، هر نیرویی که سودای خام یکدستسازی روندها و ارکان و اجزای جامعه یا حکومت را در سر بپرورد، هزینههای بقای خود و جامعه را بالا میبرد، و به همین دلیل، بهمرور، با ائتلافی از دیگر نیروهایی مواجه میشود که هدف مشترکشان حفظ خود و حذف یا تعدیل آن سیاستهای هزینهزا وحتی حذف یا تعدیل آن نیروی هزینهتراش است. روش سیاسی و منش سیاستی چنین نیروی هزینهتراشی، ناگزیر، خودویرانگر است.
۹. میانهروی، یعنی تعادلافکنی، شرط بقا ست. تنها با تعادلافکندن میان ستیز و سازش، و میان تقابل و تعامل، و میان اختلاف و ائتلاف، میتوان چرخههای سیاسی و سیاستی را از مدار همفرسایی رها، و بر مدار همافزایی استوار کرد.
۱۰. تیغ انحصار و حصر و حذفْ روح قوانین را مجروح و جان جامعه را بیقرار میکند. سیاستهای حذفی، انحصارگرا، و کثرتزدا که انتخابهای جامعه و نیروهای سیاسی را محدود میکنند، سرچشمهی قانونگریزی و قانونستیزی اند.
با نگاهی آیندهنگرانه، از قانون نباید تیغ انحصارگرایی برای حصر و حذف و تحدید و تهدید جامعه و رقبا ساخت، بلکه باید از قانون پناهگاهی برای همگان دربرابر خودسری و انحصارگری بنا کرد. این «روح القوانین» و جانمایهی قانونگرایی (rule of law) است.
آزردن این روح یا حذف و انکار این جانمایه، ناگزیر، رقابتهای سیاسی و مدنی را حذفی میکند، و رقابت حذفی، ناگزیر، رقابتی بر سر بقا ست.
در رقابتی حذفی که در آن، قانون ابزار حذف و حصر و انحصار علیه جامعه مدنی و رقبای سیاسی است، رواج کنارهگیری سیاسی و مدنی، و شیوع قانونگریزیهای نرم و قانونستیزیهای خرد، مانند تیرگی آسمان پیش از توفان، میتواند پیشآگهی برآمدن امواج بیقراریهای بزرگ سیاسی و اجتماعی باشد.
216216
نظر شما