در این مطلب آمده است: در تاریخ سیاست ایران بهخصوص در تاریخ معاصر همواره مقاطع مذهبی خاصی وجود دارد که به لحاظ ویژگیهای خود مدنظر سیاسیون برای اعتراض به شمار رفته است. نگاهی به تاریخ مبارزات منتهی به پیروزی انقلاب نشان میدهد که ماه محرم جایگاه مهمی در روند مبارزات داشته، بهگونهایکه سیر مبارزات انقلابی و به عبارتی جرقه اصلی ایستادگی در برابر حکومت پهلوی از محرم ۴۲ توسط امام خمینی زده میشود، در محرم ۴۳ این مبارزات به اوج میرسد و پس از تبعید امام خمینی طی ۱۳ سال این روند تداوم داشته و ادامه پیدا میکند تا اینکه به محرم ویژه سال ۵۷ برخورد میکنیم که تظاهرات گسترده و بزرگ با هدایت آیتالله طالقانی برگزار میشود که در پسِ آن طی کمتر از دو ماه مبارزات گسترده شده و در نهایت منجر به پیروزی انقلاب میشود. البته در این مسیر نباید فراموش کرد که تاثیر اندیشه عاشورا با برخی جریانهای فکری بیشتر از گذشته در تفکر جامعه آن زمان رسوخ میکند. برای مثال طی سالهای ۴۹ و ۵۰، علی شریعتی سخنرانیهای مهمی را درباره فلسفه عاشورا و قیام سومین امام شیعیان بیان میکند که بعدها در غالب کتاب «حسین وارث آدم» هم به چاپ رسید.
پس از انقلاب هرچند دیگر خبری از تکرار حوادث به شکل و شمایل پیش از انقلاب در ماه محرم نبود، اما باز هم طی ۴۴ سال اخیر این ماه در تاریخ ایران شاهد اتفاقات مهمی بوده است که شاید مهمترین آنها را بتوان در دو سال ۷۶ و ۸۸ دانست؛ با این تفاوت که متاسفانه در هر دوی این اتفاقات شائبه سوءاستفاده و بهرهبرداری از احساسات و عواطف مردم نسبت به چنین روزی نیز به میان آمد. البته در این میان به غیر از دو مقطع اشارهشده، اتفاقات دیگری هم رخ داده است، برای مثال سخنرانی مقابل سفارت آمریکا پس از اشغال در محرم سال ۵۸ از جمله این اتفاقات است اما طبیعتاً از نظر وسعت به اندازه اتفاقات سالهای ۷۶ و ۸۸ نبوده است.
۱۳۴۲ : نقطه آغاز مبارزه
محرم سال ۴۲ را میتوان نقطه آغازین مبارزات منتهی به انقلاب ۵۷ دانست. دو اتفاق پیشزمینهای بود تا پالسهایی ارسال شود که محرم ۴۲، با محرمهای سالهای گذشته تفاوتی خواهد داشت. از یکسو پیش از نوروز، برخی علما (از جمله آیتالله خمینی) بهدنبال تصویب لوایح ششگانه اعلام کرده بودند که نوروز ۴۲ عزای عمومی است و رسیدن بهار را جشن نخواهند گرفت. از سوی دیگر دوم فروردین همان سال، عوامل شاه به تجمع طلاب در مدرسه فیضیه قم حمله کرده و اقدام به ضرب و شتم طلبههایی میکنند که مخالف لوایح ششگانه بودند. مجموع این موضوعات باعث شده بود که قابل پیشبینی باشد که محرم آرامی در پیش نیست. اخباری از جلسات خصوصی آیتالله خمینی به گوش ساواک میرسید و بهدنبال این اخبار در هفتههای باقیمانده تا آغاز محرم، «کمیسیون امنیت» تشکیل شده و همچنین وعاظ و سخنرانانی که قرار بوده در محرم سخنرانی کنند، احضار میشوند و به آنها میگویند که علیه حاکمیت سخنرانی نکنند. بهدنبال احضار وعاظ به ساواک، آیتالله خمینی در روز ۲۸ اردیبهشت (چند روز پیش از محرم) خطاب به روحانیون و وعاظ پیامی صادر میکند، پیامی که براساس آن برای ساواک قطعی میشود که روزهای پرتنشی در محرم ۴۲ در راه خواهد بود. آیتالله خمینی در پیام ارسالشده خود تاکید میکند که «سکوت در این ایام تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است. از عواقب این امر بترسید. از سخط خدای تعالی بهراسید. اگر به واسطه سکوت شماها به اسلام لطمهای وارد آید، نزد خدای تعالی و ملت مسلمان مسئول هستید.»
بهدنبال این واکنشها و اظهارنظرها سختگیریها از سوی ساواک بیشتر میشود اما این سختگیریها مانعی برای کار نبوده است و راه ادامه پیدا کرده و نکات مدنظر آیتالله خمینی در سخنرانیها اعلام میشود و فعالیتهایی برای برپایی راهپیمایی با محوریت هیئتهای مؤتلفه اسلامی صورت میگیرد. در همین مسیر مهدی عراقی به نمایندگی از مؤتلفه به دیدار دو لوطی معروف تهران «طیب حاجرضایی» و «حسین رمضانیخی» میرود تا اطمینان کسب کند آنها با پهلوی همکاری نخواهند کرد و در نتیجه قرار میشود در دستههای عزاداری شعارهایی داده شود. با پخش این خبر، ساواک صبح ۱۲خرداد (روز تاسوعا) طی اعلامیهای اعلام میکند تمام دستههای عزاداری باید از شهربانی مجوز بگیرند و حضور در خیابان بدون مجوز از ساواک ممنوع خواهد بود. اما این تهدید ساواک هم کارساز واقع نمیشود و شب تاسوعا در دسته عزاداری طیب، علاوه بر اینکه شعار داده میشود، عزاداران عکس آیتالله خمینی را روی علمها و کتلهای خود حمل میکنند و یا اینکه برای مثال در همان شب محمدتقی فلسفی سخنران مسجد ترکها در بازار تهران میگوید: «امشب شب عاشورا و شب مخصوص اباعبداللّهالحسین(ع) است. در این منبر دولت را استیضاح ملی میکنیم.» این روند روز عاشورا (۱۳خرداد) هم ادامه پیدا میکند و مهمترین اتفاق در قم رخ میدهد. آیتالله خمینی در مدرسه فیضیه سخنرانی کرده و به شاه هشدار داده و میگوید از پدرش عبرت بگیرد. ۲ روز پس از این سخنرانی، در نیمهشب ۱۵ خرداد آیتالله خمینی دستگیر میشود که بهدنبال این دستگیری، قیام ۱۵ خرداد رقم میخورد.
۱۳۴۳ : سالگرد قیام
پس از ۱۵ خرداد ۴۲، طبیعی بود که محرم ۴۳ تحت تاثیر فضای سال گذشته باشد. از یک طرف سالگرد کشتهشدگان ۱۵ خرداد در راه بود و از طرف دیگر آیتالله خمینی آزاد شده بود. همین تحلیلها منجر شد که فعالیت ساواک گستردهتر از سال قبل شده و تلاش کنند تا با روشهای مختلف محدودیتها را بیشتر از سال قبل کنند. برای مثال ساواک اصفهان در نامهای به ساواک مرکزی کشور در تهران اعلام میکند که در محرم اجازه نخواهد داد سخنرانی از تهران در این شهر روی منبر برود که ساواک از آنها شناخت نداشته باشد و یا اینکه اداره کل سوم ساواک با ارسال بخشنامهای به استانها اعلام میکند که ادارات استانی باید در فرصت باقیمانده تا محرم به وعاظ و نوحهخوانها تذکرات لازم را بدهند و یا اینکه در مورد دیگر، دستور داده میشود که علم و کتلهایی که قرار است در دستههای عزاداری حمل شود، نباید شعار سیاسی و نام و تصویر آیتالله خمینی روی آنها باشد. بهرغم هشدارهایی که از سوی ساواک صادر شده بود، سخنرانیها سمت و سوی مبارزه با شاه را میگیرد. برای مثال شیخمحمدمهدی ربانیاملشی در سخنرانی خود، رژیم پهلوی را با دستگاه حکومت یزید مقایسه میکند. حسن روحانی هم در کتاب خاطراتش درباره یکی از مراسمی که محرم آن سال در منزل آیتالله خمینی برگزار شد، از تشویق ایشان برای شعار علیه شاه نوشته است: «همینطور که قاری مشغول قرائت قرآن بود، یک نفر بلند شد و چند شعار داد که شعار آخر این بود: «برای نابودی حکومت پهلوی، صلوات» این شعار خیلی تند بود.
قاری از پشت بلندگو گفت: «لطفاً شعار ندهید». یک مرتبه امام با عصبانیت فریاد زدند: «مصطفی! چه کسی گفت شعار ندهید؟ بیرونش کنید!» فوراً آن فرد را بیرون کردند. بعد امام فرمود: «این همه مردم را کشتهاند، مردم شعار هم ندهند؟ شنیدن این جملات از زبان امام برای ما بسیار جالب بود. در آن هنگام هنوز در اجتماعات بهصورت علنی علیه سلطنت پهلوی شعاری به گوش نمیخورد. اگر چنین شعاری در منزل سایر مراجع داده میشد، بهشدت با شعاردهنده برخورد میشد، اما امام برعکس، او را تشویق کردند. کاملاً حس میکردیم که امام برای یک مبارزه طولانی آماده شده است.» آنچه پس از عاشورای سال ۴۳ مهم است، سالگرد ۱۵ خرداد ۴۲ میشد که مصادف با آخرین روزهای محرم ۴۳ بود. آیتالله خمینی با همراهی ۳ مرجع دیگر «آیتالله سیدمحمدهادی حسینیمیلانی»، «آیتاللهسیدشهابالدین مرعشینجفی» و «سیدحسن طباطباییقمی» اعلامیهای صادر کرده و در آن پس از اشاره به کشتار سال گذشته، اعلام کردند: «ما از عواقب این اعمال جائرانه خائف هستیم و نصیحت هیأتحاکمه را لازم میدانیم؛ و کراراً نصیحت کردیم و خیر و صلاح را گوشزد کردیم، و رعایت نشده است. ما مصلحت میدانیم که دولت، رویّه را تغییر دهد. سازمانها و شهربانیها را اینقدر بر ملت ستمدیده و بر علمای اسلام و خطبای محترم چیره نکند. از این اعمال خلاف قوانین اگر میتوانند جلوگیری کنند. علاقه علمای اسلام به ممالک و قوانین اسلامی علاقه الهی ناگسستنی است.»
۱۳۴۴ تا ۱۳۵۶ : تداوم مبارزه
محرم سالهای پس از ۴۳ را از جهتی میتوان مهم تلقی کرد که آیتالله سیدروحالله خمینی تبعید شده بود. در طی این سالها پیش از آغاز محرم، ساواک برای جلوگیری از تکرار فضای سالهای ۴۲ و ۴۳ دست به کار شده و تعدادی از وعاظ را ممنوعالمنبر میکند (برای مثال در سال ۴۴ ساواک ۷۰نفر را ممنوعالمنبر میکند) و همچنین به وعاظی که اجازه سخنرانی پیدا کرده بودند، دستور میدهند که در خلال سخنرانیهای خود اجازه ندارند نامی از آیتالله خمینی ببرند و یا از مقامات تقاضا کنند که ایشان عفو شده و با پایان دوران تبعید به کشور برگردد. سیداحمد حسینیهمدانی، یکی از مبارزان آن سالها در کتاب خاطراتش درباره محرم سال ۴۴ نوشته است: «یکی از موضوعهایی که به کوشش روحانیون و وعاظ در منابر مطرح گردید، موضوع تبعید امام خمینی بود. ساواک با وعاظی که این موضوع را مطرح کردند سخت برخورد و آنها را دستگیر، زندانی و ممنوعالمنبر میکرد.» محسن دعاگو هم در کتاب خاطراتش درباره سختگیریها در سال ۴۴ اینگونه نوشته است: «روحانیان و وعاظی به دور از چشم ماموران ساواک به روشنگری خود ادامه دادند و تنور مبارزه را گرم نگه داشتند.
آنها در منبرهای خود سعی کردند فلسفه واقعی قیام امامحسین(ع) را تشریح و با سخنرانیهای هدفدار خود و مقایسه نظام پهلوی و بنیامیه به کنایه، به جمعیت عزادار پیام دادند که میباید با طاغوت زمان، مبارزه کرد.» مجموع این ممنوعیتها و محدودیتهای اعلامشده توسط ساواک برای وعاظ در کنار تبعیدهایی که در دهه ۵۰ در نظر گرفته میشد، کار را برای سخنرانی سخت میکرد ولی باز هم تلاش میشود موضوع تبعید آیتالله خمینی و مبارزه با رژیم شاه در سخنرانیها بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم مورد اشاره قرار بگیرد یا اینکه مواردی در سخنرانیها مطرح شود که طی این سالها مورد بحث آیتالله خمینی بوده است. برای مثال آیتالله ناصر مکارمشیرازی که در محرم و صفر سال ۴۴ در استان خوزستان حضور داشت و در شهرهای آبادان و خرمشهر سخنرانی کرده بود، در سخنرانیهای خود به موضوع بهائیت و اسرائیل که مورد تاکید آیتالله خمینی بود، پرداخت و از مردم و دستگاههای دولتی درخواست میکند که از مصرف نوشابه یکی از کارخانهها (پپسی) که مربوط به بهائیها است، خودداری کنند، البته همین موضوع هم توسط ساواک تحمل نمیشود و مکارمشیرازی به ساواک خرمشهر احضار شده و تذکر میگیرد. در کنار سختگیریهایی که برای وعاظ صورت میگیرد، فعالیتهایی در داخل سیستم انجام میشود که برای برگزاری مراسم ماه محرم مانع ایجاد کنند. برای مثال سرهنگ محمدمهدی کتیبه، سرهنگ توپخانه نیروی زمینی ارتش در کتاب خاطرات خود نوشته است که در سال ۴۹ قصد داشته در پادگان عزاداری برگزار کند اما از سوی خسروداد، فرمانده تیپ هوابرد شیراز با ادبیاتی زننده منع میشود.
۱۳۵۷ : عاشورای انقلابی
پس از اینکه طی سالهای ۴۳ تا ۵۶ در ماه محرم مبارزات تقریباً به یک شکل استمرار پیدا کرد، در فاصله ده روز مانده به محرم ۵۷، آیتالله خمینی پیامی را در تاریخ اول آذر از فرانسه به ایران ارسال میکند. در بخشی از پیام آمده بود: «امام مسلمین به ما آموخت که درحالیکه ستمگر زمان بر مسلمین حکومت جائرانه میکند، در مقابل او اگرچه قوای شما ناهماهنگ باشد، بپاخیزید و استنکار کنید و اگر کیان اسلام را در خطر دیدید، فداکاری کنید و خون نثار نمایید... اقامه مجالس سوگواری باید مستقل بوده و منوط به اجازه شهربانی یا سازمان خرابکار به اصطلاح امنیت نباشد. شما ملت عزیز، مجالس را بدون مراجعه به مقامات برپا نمایید و در صورت جلوگیری در میادین و خیابانها و کوچهها اجتماع کنید و مصایب اسلام و مسلمین و خیانتهای رژیم شاه را برملا نمایید.» بهدنبال این پیام، تکاپوی ساواک آغاز شده و سه روز پیش از آغاز محرم با ارسال نامهای اعلام میکند که بنابر گزارشهای رسیده وضعیت سوگواری با سنوات قبل متفاوت خواهد بود و بنابراین، طی دستوری در ۱۱ بند محدودیتهایی برای محرم اعلام میکند، اما این تهدیدها جواب نداده و برخلاف سال ۴۲ که از روز تاسوعا تظاهرات آغاز شد، در سال ۵۷ از همان شب اول مردم به خیابان میآیند و درگیریها منجر به کشته شدن برخی از مردم میشود.
پس از کشتار شب اول، آیتالله خمینی پیام جدیدی صادر و در آن ضمن حمایت از اعتصاب عمومی، درخواست میکند که سربازان از سربازخانهها خارج شده، درجهداران به ملت بپیوندند. این روند تا رسیدن به تاسوعا و عاشورا ادامه پیدا میکند، ۴ محرم (۱۴آذر) آیتالله طالقانی اعلامیهای منتشر و اعلام میکند که مردم در راهپیمایی روزهای تاسوعا و عاشورا شرکت کنند، درخواستی که عملی شده و تظاهرات بزرگی رقم زده میشود، چنانچه سولیوان (سفیر آمریکا) در کتاب خاطراتش نوشته است: «عظمت تظاهرات بار دیگر قدرت مخالفان را نشان داد. تعداد شرکتکنندگان در این تظاهرات که از جنبه مذهبی خارج شده و شکل سیاسی به خود گرفته بود، از حداقل چهارصدهزار نفر (براساس تخمین اردشیر زاهدی که با هلیکوپتر بر فراز تهران گردش کرده بود) تا دو میلیون نفر (بنابر تخمین بیبیسی لندن) برآورد میشد. طبق برآورد سفارت تعداد شرکتکنندگان در این تظاهرات در هر روز به حدود یک میلیون نفر بالغ میشد.» پس از این تظاهراتها نیویورکتایمز در گزارشی تاکید کرد که اکنون در ایران دولت دیگری وجود دارد و بهتر است حکومت پهلوی کنار بایستد و بگذارد رهبران مذهبی کارها را رو به راه کنند. موج عظیم تظاهرات در محرم ۵۷ و ادامه اعتراضات در نهایت منجر به این شد که محمدرضاشاه در آخرین روزهای دی، ایران را ترک کرد و ۱۲ بهمن امام خمینی به کشور بازگشت و پس از آن انقلابی رخ میدهد که تا قریب سه دهه، هر سال دهه محرم با شکوه و تقریباً بدون حوادث سیاسی خاصی برگزار میشود.
۱۳۷۶ : کارناوال عصر عاشورا
فضای سیاسی کشور تحت تاثیر اوجگیری فعالیتهای انتخاباتی دوره هفتم ریاستجمهوری قرار داشت اما در کنار رقابتهای انتخاباتی، همزمان بودن این ایام با ماه محرم باعث شد اتفاقی مهم در ۲۷ اردیبهشت (عاشورا) رخ دهد که فیلم آن در آستانه دوم خرداد پخش شد؛ فیلمی که در آن تصاویری از دخترانی وجود داشت که در عصر عاشورا عکس خاتمی را در دست گرفته و مشغول شادی بودند. مرتضی حاجی، رئیس ستاد خاتمی، در مصاحبهای که ۲ خرداد سال جاری با هممیهن انجام داد، درباره کارناوال اینگونه توضیح داده بود: «میگفتند آقای خاتمی، گورباچف نظام است یا ایشان را شخصیتی لیبرال معرفی میکردند و یا در نمونه دیگر در برخی صحبتها دیانت و تدین آقای خاتمی را زیر سوال میبردند که نمونه آن فیلم کارناوال عصر عاشورا بود.» پس از پخش فیلم، رهبری در سخنرانی روز ۳۱ اردیبهشت به موضوع واکنش نشان دادند و به صراحت گفتند: «کاروان شادی در عصر عاشورا مربوط به مردم انقلابی و مسلمان نیست و به دست گرفتن عکس یک نامزد انتخاباتی نیز حیله آنها بوده است، بنابراین نباید هیچیک از نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری را در این زمینه متهم کرد زیرا ربطی به آنها ندارد.» با آغاز ریاستجمهوری خاتمی، پیگیریها در وزارت اطلاعات و دستگاههای مربوطه برای این موضوع آغاز شد اما هیچگاه به صورت دقیق مشخص نشد که عوامل اصلی برنامهریزی و اجرای کارناوال عصر عاشورا چه اشخاصی بودهاند، البته در این میان برخی اسامی مورد اشاره قرار گرفت اما هیچکدام از اسامی عنوانشده از سوی نهادهای رسمی پیگیریکننده ماجرا نبود. برای مثال عبدالواحد موسویلاری که در ابتدای دولت خاتمی معاونت حقوقی را برعهده داشت، در مصاحبهای که اسفند ۹۹ با جماران انجام داد درباره فیلم منتشرشده، گفته بود: «افراد مختلفی در مظان اتهام قرار گرفتند که آقای ضرغامی هم یکی از آن افراد بود نمیخواهم بگویم حتما همین بود یا نبود ولی ایشان از متهمین پرونده بود... فیلم ساختگی با سناریوی معین و کارگردان مشخص بود و طبق تحقیقات وزارت اطلاعات انگشت اتهام به طرف ایشان و بعضی از زیرمجموعه ایشان هم بود.» نکته دیگر درباره کارناوال این است که علیاکبر ناطقنوری که در سال ۷۶ رقیب خاتمی بود در کتاب خاطرات خود به صراحت دستداشتن ستاد انتخاباتیاش در این موضوع را برای تخریب چهره خاتمی رد کرده است: «از کارناوال فوق، نهتنها روحم خبر نداشت بلکه بهشدت با آن مخالف بودم... این مسئله هیچ ربطی به من و ستاد انتخاباتیام نداشت، لذا وقتی پیگیری هم کردند هیچکس نیامد به من بگوید که اینها از طرفداران شما بودند. این کار یک عدهای بود که بعد هم آنها را بازخواست کردند و اینکه سرنوشت آنها چه شد نمیدانم... ولی این ربطی به آقای خاتمی نداشت.»
۱۳۸۸ : محرم پرحادثه
هرچند نزدیک به ۶ ماه از انتخابات دوره دهم ریاستجمهوری گذشته بود، اما سپری شدن این زمان هم باعث نشده بود که حاشیهها و اعتراضات به نتایج این انتخابات تمام شود. همین موضوع باعث میشود که نیروی انتظامی برای جلوگیری از تجمع احتمالی پیشدستی کرده و اسماعیل احمدیمقدم، فرمانده وقت نیروی انتظامی کشور ۳ آذر (۲۴ روز قبل از آغاز محرم) در سخنرانی خود بهصورت رسمی اعلام کند: «هرگونه فراخوانی برای تجمع، در صورت غیرقانونیبودن با برخورد شدید پلیس همراه خواهد بود.» با آغاز محرم سال ۸۸، از همان ابتدا حاشیههای سیاسی با این ماه همراه بود. درگذشت آیتالله حسینعلیمنتظری، مرجع تقلید شیعیان در سوم محرم (۲۹ آذر) اولین حاشیه این ماه را در سال ۸۸ رقم زد. برخی از کلاسهای درس در دانشگاهها بهدنبال درگذشت ایشان تعطیل شده و میرحسین موسوی و مهدی کروبی، هم در پیام تسلیت خود روز ۳۰ آذر را عزای عمومی اعلام میکنند و در نتیجه روز خاکسپاری این مرجع تقلید شیعه در شهر قم، جمعیت دهها هزارنفری راهی این شهر میشوند تا بدین صورت مراسم تشییعپیکر آیتالله منتظری تبدیل به صحنه اعتراض سیاسی شده و در خلال مراسم شعارهای سیاسی از سوی مردم داده میشود تا بدین ترتیب اولین جرقه برای روزهای تاسوعا و عاشورا از خلال این مراسم زده شود. اینبار از سوی موسوی و کروبی فراخوانی برای تجمع در این روزها داده نمیشود اما از همان روز تاسوعا خیابانهای برخی شهرها و از جمله تهران صحنه درگیریهای دامنهدار میشود که از صبح تاسوعا شروع شده و تا ساعات پایانی شب ادامه پیدا میکند.
برای مثال در شب عاشورا به سخنرانی سیدمحمد خاتمی در حسینیه جماران حمله میشود که در نتیجه این موضوع، سخنرانی نیمهتمام میماند و در نتیجه درگیری به خیابانهای اطراف حسینیه جماران کشیده میشود. درگیریهای روز تاسوعا نشان میداد که فردا روز شلوغتری در پیش است و همینطور هم شد، درگیریها از ساعات اولیه صبح روز عاشورا (۶ دی) در خیابانها آغاز میشود و تا شبِ شام غریبان ادامه پیدا میکند. در خلال درگیریهای همین روز بود که خبر رسید سیدعلی موسوی (خواهرزاده میرحسین موسوی) ظهر عاشورا هدف گلوله قرار گرفته و کشته شده است. پس از این درگیریها و از عصر روز عاشورا صداوسیما تصاویری را پخش میکند که در آن عدهای مشغول رفتارهایی خلاف عرف روز عاشورا و عزاداری آن هستند، در نتیجه واکنشها از سوی مخالفان جنبش سبز آغاز شده و قرار میشود تظاهراتی در محکومیت اتفاقات رخداده در روز ۹ دی برگزار شود، پس از برگزاری این تظاهرات، میرحسین موسوی بیانیه شماره ۱۷ خود را صادر و به این اتفاقات واکنش نشان داد و در آن طی ۵ بند راهکارهایی را برای حل مشکلات پیشآمده اعلام میکند اما هیچیک از راهکارها عملیاتی نمیشود.
۲۱۶۲۱۷
نظر شما