تذکر شفاهی یک نمایندۀ مجلس انقلابی دربارۀ ماجرای منسوب به مدیر کل ارشاد گیلان نشان میدهد این قضیه ذهن مجلسیان را هم به خود مشغول داشته است.
آقای محمودوند که عضو کمیسیون امنیت ملی هم هست گفته است: «ما دیروز قرآن سوزی در کشور سوئد را محکوم کردیم، اما در حقیقت توهین به قرآن کریم در همین گیلان رخ داده است. چرا نباید نسبت به این موضوع ورود داشته باشیم؟ امروز ما هیچ پاسخی برای بچههای مذهبی و حزباللهی هم نداریم. به خاطر خدا هم که شده به این موضوع ورود کنید.»
حجتالاسلام مجتبی ذوالنوری که ریاست جلسه را بر عهده داشته البته در واکنش گفته است: «اگر اتفاقی افتاده باشد دستگاههای قضایی و امنیتی موضوع را بررسی میکنند، اما چیزی که اثبات نشده اگر از تریبونهای عمومی یا ملی مطرح شود ضمانت شرعی دارد. ما باید توجه کنیم این موارد از نظر شرعی و قانونی مدنظر قرار گیرد. اگر این موضوع صحت داشته باشد دستگاههای ذیربط باید بررسی کرده و برخورد لازم صورت گیرد.»
احتمالا حدس میزنید در ادامه خواهم نوشت آیا اگر چنین اتفاق یا شایعه یا شایبه در دولت قبل رخ میداد چنین موضعی میگرفتید و بحث ضمانت شرعی را پیش میکشیدید یا زمین و زمان را بهم میدوختید اما نه! چون این پرسش بیهوده است و پاسخ آن روشن، غرض بیان نکتهای دیگر است.
ضمن این که تنها نایب رییس مجلس انقلابی نیست که مایل نیست این داستان واقعیت نداشته باشد. خود ما هم دوست داریم واقعیت نداشته باشد چون حجم ریاکاری و ظاهر سازی به سطح بسیار مهوّعی رسیده اما در عین حال فراموش نکنیم که فرد مورد نظر میتوانست محکم و قاطع تکذیب کند یا به معاندین خارج از کشور یا به هوش مصنوعی نسبت دهد. این اتفاق اما نیفتاده است.
اداره زیر مجموعه مدیر کل سابق هم اطمینان داده «رویه دولت انقلابی این است که حتی شائبه فساد را هم برنمیتابد و با یقین به اینکه یگانه دستگاه مرجع برای قضاوت نهایی و عادلانه قوه قضائیه است، بدون هیچگونه پیشداوری و تخریب حیثیت و آبروی افراد، پروندۀ موضوع را که حاوی ابهامات بسیار است، برای بررسیهای بیشتر و رسیدگیهای دقیق به دستگاه قضا ارجاع داده تا با اجرای عدل و انصاف، حقیقت را کشف و قضاوت نهایی را اتخاذ کند.» البته اداره ارشاد یک استان در جایگاهی نیست که از طرف دولت انقلابی موضع بگیرد.
طبعا تا اعلام نتیجه قطعی نمیتوان داوری کرد اما این یادداشت در پی بیان نکتهای دیگر است. آن هم این که نشان میدهد کسی یا کسانی از ابتدا به این فرد شک داشتهاند و این حجم از ادا و ادعا را با واقعیت منطبق نمیدانستند و همانها به دنبال فرصتی بودند تا مچ شخص را بگیرند. به عبارت دیگر این امکان مستقیما به واسطه فضای مجازی و شبکههای اجتماعی فراهم نیامده بلکه تکثیر و انعکاس عمومی آن در این فضا میسرتر شده است.
به زبان روشنتر این تصور که میتوان فردی را از بیرون مجموعه و از نهادهایی که در این ۱۰ ساله ساخته شدهاند بر یک مجموعه اداری جا افتاده تحمیل کرد و انتظار داشت همه کرنش کنند خطاست. ولو حسب ظاهر با مدیر نامتناسب با مجموعه فعالیتها همراهی نشان دهند تا آب باریکه درآمد اداری قطع نشود اما جایی پاسخ خواهند داد. بله قربانی می گویند اما آن قدر جامعه دوپاره شده که مترصد فرصتاند تا پته طرف را روی آب بریزند.
ادارهای که با هنرمندان سر و کار دارد ناگهان رییسی به خود دیده که از انقلابیها انقلابیتر جلوه میکرده و دنبال آن بوده که پروژههای فرهنگی تشکیلاتی سیاسی با عنوان دفتر جبهه فرهنگی را با امکانات دولتی اجرایی کند. در حالی که کار ادارات ارشاد استانها خدمات دهی به اهل فرهنگ و هنر است. برای تبلیغات هم سازمان تبلیغات را داریم.
وقتی کارمندان یک دستگاه میبینند مدیری آمده که به آنها به چشم ابزار اهداف تشکیلاتی خود مینگرد یا دستکم به امور اداری قانع نیست به ظاهر با او کار میکنند ولی او را زیر نظر دارند.
اطلاعاتی که از دریافتیهای برخی مدیران به بیرون درز میکند نیز از این سنخ است. چرا که نظام اداری و بوروکراسی ایران را یک دستگاه فنی و کارمندان آشنا با چم و خم اداره میکنند نه افرادی به صرف مدارکی که با سهمیه یا بیسهمیه در رشته های آسانتر دانشگاهی گرفتهاند و ریش و بستن یقه و تظاهرات مذهبی و فخش به ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ و۱۴۰۱ را برای کنترل آن ساختار کافی میدانند چرا که نه هر که سر بتراشد قلندری داند!
درست است که دستگاه بوروکراسی به مدیران تازه کار و تحمیلی و تزریق شده از جاهای دیگر سواری و سرویس میدهد تا خیال کنند واقعا دارند مدیریت می کنند اما جاهایی هم سوار خود را بر زمین می کوبند.
این تصور که میتوانند بوروکراسی ایرانی با قریب ۱۰۰ سال قدمت را برچینند و نظم و نسق خودشان را حاکم کنند نیز راه به جایی نمی برد.
پس صریح و روشن می خواهیم بگوییم این تصور که مدیر دولت انقلابی قربانی فضای مجازی و شبکه های اجتماعی شده نادرست است. سخن درست این است که مرکبی که می پنداشته از آن سواری می گیرد یک جا او را انداخته و به زمین فروکوفته و این فروکوفتن البته درشبکه های اجتماعی به نمایش درآمده است.
با این نگاه کاش اطلاعیه توضیح وتوجیه را اداره ارشاد گیلان صادر نمی کرد چون اتفاقا کسی خطایی را به جانب ساختار اداری متوجه ندیده است.
از کارمندان و مدیران قدیمی در جاهای مختلف اگر هم خطایی سر زند مربوط به جاهایی است که با پول سر و کار دارند و فراگیر نیست وگرنه مدیریت و کارمندی برای خود پرستیژ و پرنسیبی داسته و دارد و وقتی قدیمی ها می بینند یکی از بیرون آمده و خارج از ساختار می خواهد اسب خود را براند این سوارکاری را بر او دشوار می کنند و شاید تظاهر به تبعیت و اطاعت و همراهی کنند اما یک جا با آندوسکوپی درون را می کاوند!
اسکوپ یعنی دوربین. آندوسکوپی میشود درون بینی. به این سیاق کولونوسکوپی هم رودهبینی . به جای این که شکم را بشکافند و ببینند در روده و معده چه خبر است یک دوربین کوچک را به درون میفرستند و در بیرون تصویر میکند.
آنچه در فضای مجازی میبینیم مونیتور یا تلویزیون بیرونی است. دوربین اما در درون دستگاههای اداری و اجرایی در حال کاویدن و تصویر برداری است. کاویدن گفتار و رفتار مدیرانی که با هزار ادعا از بیرون به مجموعههای جا افتاده تزریق یا تحمیل شدند.
این بدنه بوروکراتیک است که مدیران ادایی و ادعایی را پس میزند و نباید تصور کنند اگر حسب ضرورتهای زندگی به مدیریتشان تن دادهاند مراقبشان نیستند. اگر البته بشود نام این گونه اداره کردن را مدیریت گذاشت!
بیشتر بخوانید:
۲۱۶۲۲۰
نظر شما