۸ نفر
۳ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۰:۳۸
خاطره‌ای تلخ به بهانه شهادت پنج مرزدار مظلوم سراوان

اوایل پاییز 1378 یعنی حدود 24 سال پیش دوره آموزشی خدمت سربازی ام را در یکی از شهرستان های فارس گذراندم؛دوره ای که به جز خاطرات عادی و همیشگی -که همه سربازی رفته ها از آن دارند و تا سال ها هم یک کلاغ و چهل کلاغ برای اطرافیان تعریف می کنند!- برای من اما یادآور یک خاطره تلخ و ترسناک است.

این خاطره دلهره آور اما مربوط به اواخر دوران آموزشی است جایی که ما سربازان 18 تا نهایتا 20 ساله در یک عصرِ دلگیر برای آموزش و پرتاب نارنجک به میدان نارنجک آن پادگان آموزشی رفتیم.

تعدادمان حدود 700 سرباز بود همراه چند افسر وظیفه و کادر رسمی که مامور آموزش و راهبری ما بودند در میدان نارنجک حضور یافتیم.

مسوول مستقیم آموزش و افسر میدان نارنجک، سرگرد جانبازی بود میانسال و جنگ دیده که یک پای خود را در جبهه های مبارزه با عراقِ متجاوز از دست داده بود.

او همه ما 700 نفر را که در قالب چند گروهان بودیم به خط کرد و توضیح داد که این نارنجک ها مشقی نیست و جنگی است!

ما که از قبل تحقیق کرده بودیم و می دانستیم در دوره آموزشی به سربازان نارنجک مشقی می دهند حرفش را به شوخی گرفتیم و توجهی نکردیم؛یعنی برایمان باورپذیر نبود که یک سرباز 18 ساله برای اولین بارِ آموزش ِپرتاب نارنجک بخواهد نارنجک کُشنده جنگی پرتاب کند.

میدان نارنجک پادگان به این شکل بود که خاکریز نسبتا طولانی روبرویمان بود و پشت خاکریز، خندقی حفر شده بود و نارنجک ها باید به درون خندق پشت خاکریز پرتاب می شد.

توضیحات جناب سرگرد درباره شیوه پرتاب نارنجک و کارهای بعد از آن که بلافاصله باید روی زمین دراز می کشیدیم ارایه شد.

او به همراه چند نیروی رسمی کادر نارنجک هایی برداشته و قبل از پرتاب، دوباره متذکر شدند که نارنجک ها جنگی است و ما باید تمام نکات ایمنی گفته شده را رعایت کنیم تا آسیبی بهمان وارد نشود.

حتی این توضیح سرگرد میدان هم مجابمان نکرد که حرفش جدی است و مطمئن بودیم برای سربازان آموزشی نارنجک مشقی استفاده می شود. با این حال توصیه اش را جدی گرفتیم و بلافاصله بعد پرتاب نارنجک ها همه در کمتر از سه ثانیه روی زمین دراز کشیدیم (یا بهتر بگویم خودمان را روی زمین پرتاب کردیم) و تازه بعد از آن بود که فهمیدیم ای دل غافل آن صدای رعب آور، حکایت از نارنجک های جنگی است و هیچ شوخی هم در کار نیست.

از این لحظه به بعد، ترس در چهره بسیاری از سربازان از جمله خودم نمایان شد با این یک فکر که نکند با یک اشتباه مرگبار در پرتاب نارنجک، جان خود و اطرافیانمان را به خطر بیاندازیم.

نوبت به صف های اول گروهان ها رسید که در امتداد خاکریز ایستاده بودند.

سرگرد میدان که شاید با دیدن چهره هامان متوجه اوضاع نابسامانمان شده بود پس از چند دقیقه سخنرانی حماسی و تزریق روحیه،سوال کرد چه کسانی قصد پرتاب نارنجک دارند؟

اغلب سربازان از جمله خودم -شاید بیشتر به خاطر غرور جوانی و کم نیاوردن پیش رفقا اعلام آمادگی کردیم- افسر میدان چند نفر از داوطلبان پرتاب نارنجک را انتخاب کرد و به جلو فراخواند.

توضیحات دوباره ای درباره نارنجک ها که جنگی هستند ارایه داد و پس از آن از 10 سرباز داوطلب خواست خود را به نارنجک، مسلح کنند و در جای تعیین شده بایستند.

من صف دوم بودم و این صحنه تلخ و فراموش نشدنی را به فاصله کمتر از 10 متر دیدم.

افسر میدان دستور پرتاب داد. یکی از سربازان که فکر کنم بچه اراک بود و ترس بر او مستولی شده بود وقتی ضامن را کشید،دستپاچه شد و به جای پرتاب چاشنی نارنجک، ضامن را به پشت خاکریز پرتاب کرد.

چاشنی روی زمین افتاد و آن سرباز پرتاب کننده به گمان این که نارنجک را صحیح پرتاب کرده به سرعت روی زمین دراز کشید.

او در اصل روی چاشنی نارنجک دراز کشید و شاید هم می دانست چه کرده و از سرِ آگاهی و فداکارانه روی نارنجک افتاد تا از تلفات احتمالی جلوگیری کند.

اتفاق ناگوار اما افتاده بود. سرباز به شدت مجروح شد هرچه ترکش های نارنجک بود به بدن خودش وارد شده بود و به سربازان دیگر آسیبی نرسید.

آمبولانس آمد و سرباز مجروح را به بیمارستان منتقل کرد. ما البته نمی دانستیم شدت جراحاتش چقدر است. چون برای حفظ روحیه مان، نیروهای کادر می گفتند جراحت سرباز مجروح، سطحی است و مشکلی نیست.

پس از آن اتفاق و مجروح شدن آن سرباز ما فکر می کردیم دیگر پرتاب نارنجک ادامه نخواهد یافت اما در کمال ناباوری سرگرد میدان دوباره با روحیه دادن و سخنان حماسی، چند سرباز داوطلب دیگر را فراخواند.

هنگام پرتاب نارنجک توسط این گروه یکی دیگر از سربازان اشتباهی مرتکب شد اما شجاعت سرگرد میدان - که با وجود پای مصنوعی با پرشی بلند نارنجک افتاده روی زمین را بلافاصله برداشت و به پشت خاکریز پرتاب کرد - باعث شد به خیر بگذرد و به کسی آسیبی نرسد.

بعد از این اتفاق و در حالی که هوا رو به غروب می رفت آموزش پرتاب نارنجک دیگر ادامه نیافت و ما راهی آسایشگاه هایمان شدیم.

فردای روز حادثه چهره ناراحت نیروهای رسمی ، حکایت از خبر تلخی می داد؛متاسفانه هم خدمتی اراکیِ ما با وجود این که به یکی از بیمارستان های شیراز اعزام شده بود اما بر اثر جراحات شدید جانش را از دست داده و شهید شده بود.

البته این را هم عرض کنم که ظاهرا و طبق دیده ها فرمانده کل پادگان-که یک سرهنگ بود- از نوع آموزش میدان نارنجک اطلاعی نداشت و گمان می کرده از نارنجک مشقی استفاده می شود.

شنیدم پس از این ماجرا به شدت اندوهگین شده و سرگرد میدان نارنجک را توبیخ،از کار معلق و به مراجع قضایی معرفی کرده بود.

ذکر این نکته هم ضروری است که این خاطره همانگونه که ابتدای مطلب عرض کردم مربوط به حدود 24 سال پیش است و یقینا در سال های اخیر در آموزش سربازان، دیگر از آن اشتباهات صورت نمی گیرد و آموزش نظامی سربازان به درجه خوبی رسیده اما بنده معتقدم این آموزش ها برای سربازان مرزبانی کافی نیست .

در ادامه این یادداشت پیشنهاداتی برای جلوگیری از کاهش جان باختن و شهادت جوانان عزیزمان در مرزداری ارایه کرده ام.

بیان این خاطره تلخ و نسبتا طولانی اما به بهانه شهادت پنج مرزدار مظلوم و سرباز جوان در اثر درگیری با اشرار آدم کش و شیطان صفت است.

سربازانی که در دوران دو یا سه ماهه آموزشی خدمت سربازی، آموزش های کوتاه مدتی می بینند و بعد از آن راهی مرزهای کشور می شوند و رویاروی اشراری قرار می گیرند که سابقه دارند و آدم کشتن برایشان مثل آب خوردن است؛اشراری که با انوع سلاح های جنگی آشنایی دارند و زندگی و کار و درآمدشان شرارت و ظلالت است.

حال سربازانی با سن کم و آموزش ناکافی باید در مقابل این اشرار حرفه ای و آدم کش قرار بگیرند؛نتیجه معلوم است.

این البته اصلا و ابدا نفی قدرت نیروهای زحمت کش نظامی و خاصه مرزداران جان برکف نیست چه این که با رشادت ها و شجاعت های آنان در سرما و گرما و نقاط صعب العبور است که امنیت ما تامین است و یک وجب خاک پاکمان به دست دشمنان نیفتاده، حرف من اما این است که می شود سازوکاری در نیروهای مسلح تعریف کرد که از چنین تلفات دردآوری جلوگیری شود.

حریف اشرار با سابقه و با تجربه و آدم کش، نیروهای نظامی با سابقه هستند که آموزش های مختلف رزمی و نظامیِ کافی دیده باشند و صد البته که از لحاظ وضعیت مالی و حقوقی و امرار معاش هم به صورت کامل تامین باشند.

مثل برخی کارکنان شرکت نفت که به دلیل بدی آب و هوا در جزیره ها و اسکله های وسط دریا به درستی از حقوق و مزایای عالی برخوردار هستند؛ چرا مرزداران آموزش دیده و متخصص ما چنین نباشند؟

مرزدارانی که در سخت ترین شرایط جانشان را کف دستشان گذاشته و از کشور حراست می کنند.

به شخصه معتقدم نظام بایستی نسبت به افزایش حقوق و تامین مالی نیروهای نظامی بودجه بیشتری در نظر بگیرد تا این عزیزان به جز انگیزه معنوی و جوانمردانه دفاع از وطن که در خونشان جاری است از باب مالی و تامین خانواده هایشان آسودگی خاطر داشته باشند.

درود به تمام مرزداران بی ادعا و بی توقع که امنیتمان را مدیون فداکاری های آنان هستیم.

کد خبر 1769601

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 9
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • مجید گلپا IR ۱۰:۰۲ - ۱۴۰۲/۰۳/۰۳
    0 0
    بسیار عالی به نظر من خدمت سربازی رو برای سربازان با این شرایط دشوار باید ۶ ماه بزارن به جای دو سال تا به نوعی تشویق شوند.همانطور که کارگران با شرایط سخت بیست ساله بازنشست میشوند.
  • شریعتی IR ۱۶:۴۴ - ۱۴۰۲/۰۳/۰۳
    0 0
    درود بر سرعت و حرف حسابت. سالهاست که نیروهای مسلح و بویژه انتظامی و لی الخصوص نیروهای مرزبانی مخلصانه و مجاهدانه در صحنه و در حال دفاع از امنیت کشورند با حد اقل امکانات و حد اقل دریافتی
  • IR ۱۶:۴۵ - ۱۴۰۲/۰۳/۰۳
    0 0
    درود بر شرفت و حرف حسابت
  • بی نام IR ۱۶:۵۵ - ۱۴۰۲/۰۳/۰۳
    0 0
    مگر نظامیان با تجربه در مبارزه با قاچاقچیان و تروریست‌ها در مناطق مرزی شهید نشده اند؟
  • IR ۱۸:۰۸ - ۱۴۰۲/۰۳/۰۳
    1 0
    سربازان کم سن و سال و کم تجربه را در چنین مرزهای خطرناک و پر تنش و در مقابل اشرار و جنایتکارانی بی رحم مستقر کردن ، قطعاً اشتباه هست ‌‌‌ . باید نظامیان با سابقه و پر تجربه در مرزهای شرقی مستقر شوند. خداوند، نظامیان شهیدمان را مشمول رحمت واسعه خویش قرار دهد.
  • M.m IR ۲۳:۵۹ - ۱۴۰۲/۰۳/۰۴
    0 0
    به جای اموزش فقط رژه میرفتیم خخخ بعد مارو انداختن سراوان گورهان مک سوخته سال ۹۱ چ زود گذشت