نخستین سفیر ایران در امارات در پنجم تیر 1296 شمسی در محلة شمسآباد اصفهان متولد شد، در سیام تیر 1320 به استخدام وزارت امورخارجه درآمد و روز بیست و هشتم شهریور 1341 درگذشت.منوچهر بهنام به دلیل آشنایی با زبانهای فرانسه، انگلیسی، یوگسلاوی، پرتغالی، و اسپانیایی و تا حدی عربی،در اواسط مهر 1351 به پیشنهاد احمد میرفندرسکی قائممقام وزیر امور خارجه، به عنوان اولین سفیر ایران در امارات عربی متحده معرفی شد. میرفندرسکی در ارتباط با انتصاب بهنام در امارات به او می گوید:
«چند روز قبل، شاه دستور داد، چون در امارات عربی متحده بهواسطة جزایر سهگانه (ابوموسی، تنب بزرگ، و تنب کوچک) وضع حساس است و پارهای از مقامات آن کشور و سایر کشورهای عربی از اینکه ما جزایر خود را که به ناحق در اشغال دیگران بوده،پس گرفتهایم، زمزمههای مخالفی سر دادهاند، لذا ماموری مجرب برای اعزام به آنجا در نظر بگیر. من طبق معمول، لیستی تهیه نمودم که نام سه نفر با ذکر سوابقشان در آن درج شده بود و به شاه ارائه کردم که یکی از آنها تو بودی.»
منوچهر بهنام به مدت سه ماه پرونده های مربوط به جزایر سهگانة ایرانی و اشغال آنها توسط انگلستان را مطالعه کرده و قبل از اعزام در ملاقات با شاه،دیدگاه های وی در مورد جزایر سه گانه و سیاست ایران در قبال کشور امارات را می شنود. دیدارهای منوچهر بهنام با شیخ زاید بن سلطان آل نهیان رئیس امارات عربی متحده درمورد مالکیت و حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه ابوموسی و تُنب های بزرگ وکوچک، به دلیل ذکر نکاتی دربارة اعتراف مقامات ارشد امارات به مالکیت و حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه حائز اهمیت است. بهنام با اشاره به مذاکرات با مقامات رسمی امارات عربی متحده می گوید: «در یکی از آن مذاکرات، یکی از مقامات بسیار عالیرتبة آن کشور اظهار داشت که به هیچوجه بر حاکمیت ایران بر آن جزایر ایرادی ندارد. من نیز این جریان را طی تلگرافهای رمزی به وزارت امورخارجه گزارش دادم که باید در پروندهها موجود باشد.»
در کتاب عمارت معمور آمده که «جزایر تُنب بزرگ و کوچک تا قبل از اول دسامبر 1971، یعنی خروج انگلیسها از خلیج فارس و پس گرفتن آنها از سوی ایران اسماً در اختیار شیخ راس الخیمه بود. شیخ راسالخیمه که مدعی جزایر تُنب بزرگ و کوچک بود، تا مدتها حاضر نبود سفیر ایران بپذیرد و این پذیرش را نقض مالکیت راس الخیمه بر جزایر می دانست.اما بالاخره بهنام به راسالخیمه رفته و با شیخ روابط بسیار حسنه ای برقرار می کند که معنای آن پذیرش مالکیت و حاکمیت ایران بر جزایر تنب بزرگ و کوچک بود.»
اولین سفیر ایران در امارات به مسافرتهای پیدرپی آرتور لوئیس نمایندة انگلستان به ایران در مورد پس دادن جزایر به ایران که منتهی به توافق شیخ شارجه در مورد ابوموسی اشاره کرده و می گوید: «ولی دربارة دو جزیرة تُنب، نه ایران و نه انگلستان، توافق شیخ راسالخیمه را ضروری نمیدانستند. به همین جهت، گفتوگوهای ایران و انگلستان به اینجا منتهی گردید که ایران میتواند دو جزیرة خود را پس از خروج نیروی انگلیس از خلیج فارس پس بگیرد.»
بهنام البته با افشای سیاست انگلیس مبنی بر زنده نگه داشتن اختلافات ایران و امارات و می گوید:«انگلیسیها در بعضی از مناطقی که آنها را طوعاً یا کرهاً ترک میکردند و در پیشبینی یا به تصور منافع بعدی خود تخم نفاق می کاشتند و استخوانی لای زخم میگذاشتند، در این مورد هم همان شیوه مرزی را به کار بردهاند.به عنوان مثال، وقتی آنها در مصدر مبارزات پیگیر و طولانی مردم هند، مجبور شدند که آن شبه قاره را ترک گویند، به ترتیبی عمل کردند که در آن سرزمین، دو کشور هند و پاکستان، البته بدون بنگلادش که اصلاً اسمی از آن نیز نبود، طوری ایجاد بشود که همواره بر سر مسئلة کشمیر، در جنگ و جدال باشند. هنگام ترک فلسطین نیز که اکثریت سکنة آن را اعراب تشکیل میدادند، برای اجرای اعلامیة بالفور وزیر امورخارجه انگلیس در زمان جنگ اول جهانی، با یهودیها کاری کردند که قوم بنیاسرائیل قبل از خروج آنها، جا پای محکمی در آن سرزمین پیدا کنند که منتهی به تاسیس کشور اسرائیل شد.
همچنین وقتی از قبرس خارج شدند، گرچه هنوز هم در آنجا پایگاه نظامی دارند، ولی تخم نفاق را بین ترکها و یونانیها آبیاری نمودند که منتهی به تقسیم جزیره شد. شاید بتوان مسئلة ایرلند شمالی، روشن و مشخص نبودن خط مرزی بین عراق و کویت، روشن نبودن خطوط مرزی بین بیشتر شیخ نشینهای خلیج فارس و امارات را که سالها تحت تسلط انگلستان بودند را از جملة این مثالها دانست.»
منوچهر بهنام به ماموریت یاسر عرفات برای ایجاد تردید در حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه نیز اشاره کرده می گوید:
«پس از تشکیل دولت مهندس بازرگان، یاسر عرفات به تهران آمد. بهطوری که در روزنامهها دیدم، ایشان اظهار داشته بود که مشکل و مسئلة جزایر را حل خواهد کرد. از خواندن این مطلب که متن آن را درست به خاطر ندارم، دود از سرم برخاست. فوراً برای ملاقات با دکتر سنجابی وزیر امورخارجة وقت- که چهار سال در دانشکدة حقوق دانشجوی ایشان بودم- به وزارت امورخارجه رفتم، ولی ایشان حضور نداشتند. دو نفر که نام یکی از آنها(منوچهر) اردلان و نام دیگری سلامتیان بود و نمیدانم رئیس دفتر یا منشی مخصوص بودند، گفتند: اگر پیامی برای آقای وزیر دارید، بگویید تا ما یادداشت کنیم و به ایشان بدهیم.
بنده ضمن معرفی خود به عنوان اولین سفیر ایران در امارات عربی متحده گفتم: در حال حاضر ما به هیچوجه مسئله ای به نام جزایر نداریم و این مطلب هفت سال قبل خاتمه یافته است. من نمیدانم چرا آقای یاسر عرفات به این موضوع که به هیچوجه ارتباطی با ایشان ندارد، اشاره کردهاند؟! ما نباید به هیچوجه اجازه دهیم این پروندۀ مختومه دوباره باز شود. در ضمن، اطلاعاتی که داشتم را نیز به آقایان مزبور بیان نمودم که یادداشت کردند ولی دیگر از نتیجة آن اطلاع ندارم. چند سال بعد، مجدداً مسئلة جزایر در جراید مطرح شد. مقامات امارات راجع به مالکیت آن جزایر نغمههایی آغاز کردند که کاملاً بیپایه بود. برای ملاقات با مدیرکل خلیج فارس به وزارتخانه رفتم. مدیرکل خلیج فارس، آقایی روحانی به نام فومنی (مصطفی فومنی حائری)بود که اطلاعات خیلی کاملی داشت. ایشان نیز پنج سال سفیر امارات بود و با اظهار لطف به بنده گفت: پروندههای مربوطه ای را که شما در زمان ماموریت خود در سفارت تشکیل دادهاید، ملاحظه کرده ام. من عکسهایی که شیخ راسالخیمه، ولیعهدش، و شیخ شارجه به من داده بودند را به ایشان ارائه دادم و عرض کردم: اگر آقایان مدعی هستند که ایران با زور و گردن کلفتی جزایر مثلاً متعلق به آنها را غضب کرده است، چرا و چگونه عکسهای امضا شدة خود را که بر روی آنها شرح محبتآمیزی نیز مرقوم کرده اند، به سفیر آن دولت مثلاً غاصب اهدا نموده اند؟ فومنی گفت: چون این عکسها ممکن است روزی به کار آید، لذا آنها را به من بدهید تا در پروندة مربوط قرار بدهم.»
از دیگر بخش های جذاب خاطرات شفاهی بهنام،تحقیر شیخ نشین های خلیج فارس توسط اروپاییان و به خصوص انگلیسیها و نامیدن آنها به عنوان «دزدان دریایی»، دخالت های انگلیس در امور داخلی ایران از جمله در دوره ملی شدن نفت، مداخله پرسنل ساواک در امور سفارتخانه ها و .....است که توصیه به خواندن کتاب «عمارت معمور» به عنوان بخشی از تاریخ سیاسی ایران را موجه می سازد.
نظر شما