یکم: به پیروز میدان تبریک بگویید و صادقانه برایش آرزوی موفقیت کنید. از اینکه دیگری شاد است، شما خوش باشید. به یاد میآورم که فوتبال ایران از بحرین شکست خورده بود. حمید لولایی، بازیگر، در نشست تلویزیونی پس از بازی حضور داشت با مَنشی انسانی گفت (نقل به مضمون): الان ملت بحرین شادند، ما هم بهخاطر شادی آنها شاد باشیم.
اگر پیروز میدان میخواهد به خلق کمک کند، او را شرافتمندانه یاری دهید. خواجه نصیر به مغولانِ پیروز آنچنان کمک کرد که آنها را به اسلام رهنمون کرد.
دوم: اگر هنوز بهدرستی آرمانتان اعتقاد دارید، کوتاه نیایید. نظریهپردازی کنید و آرمان خود را قوام تئوریک ببخشید. تئوری، حکم بنزین را برای حرکتهای اجتماعی دارد. برخلاف تصورِ این روزها، مردم تشنه حرفاند؛ سخنی که آنها را به حرکت درآورد تا جنبش اجتماعی پدید آورند. بسیار مطالعه کنید؛ بهویژه درباره ظهور و سقوط تمدنها و تاریخ سیاسی. تئوری، حرف معقول و پذیرفتنی است. با تئوریپردازی همراهان خود را از پراکندگی و پریشانی نجات میدهید، آنها را انگیزه میبخشید و شعله پیکار اجتماعی- انسانی را در دل آنها روشن نگاه میدارید. مهم نیست که در تئوریپردازی اشتباه کنید. مهم این است که همیشه آماده اصلاح خود بوده و شرافتمند باشید.
سوم: در شکست، انگیزه بسیاری برای واکنشهای عصبی و چریکی پیدا میکنید. خانمها، آقایان! خواهشمندم چریک نشوید! کاری از پیش نمیبرید. این ملت هزینه زیادی برای چریکبازیها پرداخته است. آرام باشید و به گستره تاریخ پرفراز و نشیب این ملت بیندیشید. شما هم یک جزء کوچک از آن هستید، نه بیش و نه کم. بیخیالِ چریکبازی بشوید، نگران نباشید بالاخره ملت راه خودش را پیدا میکند. فضای خود را با آوای خوش آسمانی موسیقی تلطیف کنید. «نسبیگرایی اجتماعی» این آموزه را دارد که ارزش عاشقشدن ممکن است از زندانرفتن کمتر نباشد. من برای کسانی که برای آرمانهای انسانی رنج زندان میکشند، ارزش زیادی قائلم. خودم هم شاید برای اعتقاداتم آماده زندانرفتن باشم، اما حق ندارم جوانان را توصیه کنم که برای اعتقادات من به زندان بروند. اگر جوان هستید حفظ شما بهمثابه یک سرمایه انسانی واجب است.
چهارم، حرفهای یا دانشی بیاموزید تا نان و نامتان در گرو زدوبندهای سیاست نباشد. این نام و نان اگر حرام نباشد، شبههناک است؛ خوردن ندارد؛ از حلقومتان به در میآید. به اصطلاح عامیانه «به کمرت بخوره الهی! فقط قرار نیست که از پشت میزنشینی و بیکارگی پول دربیاری». برای خود کاری دستوپا کنید.
یکی از استادان بنام و باسواد فلسفه سیاسی را میشناسم که از دانشگاه اخراج شد و البته خوشبختانه به کار بازگشت. در زمان اخراج، شغل شریف و مهیج! راننده تاکسی را برای خود برگزیده بود؛ و چه آرامشی داشت! بیکاری و بیکارگی عامل بسیاری از فعالیتهای مضر سیاسی در ایران امروز است. چه بسیار کسان که از صبح تا شب در قهوهخانههای کثیف سیاست پرسه میزنند، با دروغ و تهمت سر میکنند، برای دنیای ما دردسر میسازند و برای آخرت خویش هیزم جهنم تلنبار میکنند. تکرار میکنم حتما باید فارغ از دنیای سیاست کاری دستوپا کنید.
واقعا نقش بیکارگان در سیاست ایران خیلی مضر است. اگر شما مدعی هستید که میتوانید برای مردم کاری کنید باید قبل از آن توانسته باشید گلیم خویش را از این دنیای سخت اقتصادی برکشیده باشید. مگر غیر از این است؟
پنجم: انتظار در سیاست مهم است. چرخه سیاست بسیار پرنوسان است. این دور به شما هم میافتد. مهم این است که صبور باشید و آرمان خویش را پی بگیرید. بالاخره مردم به شما روی خواهند آورد. اگر حرفتان مستحکم باشد مخاطب خود را مییابد.
ششم: ارتباط خود را با یکدیگر و با مردم حفظ کنید. اصیلترین فعالیت که میتواند قدرت سیاسی پایدار بیافریند ارتباط مستقیم با مردم است. قدرتی شگرف در حوزه مدنی نهفته است. هیچ حکومتی نمیتواند آن را نادیده بگیرد. فناوری اطلاعات و شبکههای اجتماعی از سویی و اداره امور عمومی توسط شبکههای فنی-مدنی-حرفهای (همچون فناوریهای مالی، سلامت، حملونقل و...) شفافیت عجیبی به عرصه عمومی آوردهاند، قدرت مدنی را در اداره امور افزایش دادهاند و منطقهالفراغ آزادی را فراهم آوردهاند که تا 20 سال پیش آزادیخواهترین فعالان سیاسی هم آن را در خواب نمیدیدند.
هفتم: بهترین سیاست، صداقت است.
23302
نظر شما