این اثر در نقد مسیحیت است، آن هم زمانی که انگلیسیها بر هند تسلط یافته اند. فهرستی از مطالب کتاب در اول آمده و در همان مقدمه گفته شده است که مؤلف این کتاب را چاپ کرده است، ۱۰۰ نسخه برای مردمان حرمین، ۵۰ نسخه در اهل یمن، ۵۰ نسخه برای اهل عمان، ۱۰۰ نسخه برای اهالی ایران و ماوراءالنهر، ۵۰ نسخه برای اهالی استانبول و اطراف آن، و ۱۰۰ نسخه برای اهالی هند، تا آنجا که می دانم علاوه بر نسخه چاپی در مجلس، نسخهای هم در کتابخانه ملک است. نمی دانم بعدها تصحیح مجدد و چاپ انتقادی از آن شده است یا خیر، و اکنون هم کاری به نقد مسیحیت آن ندارم.
هدف فقط اشاره به بخشی از مقدمه است: او میگوید در عنفوان جوانی اصول دین محمدی و مذهب حنفی را فراگرفته، پس از آن عازم سرزمینهای مختلف اسلامی شده است، سرزمینهایی که در هر نقطه آن، مردمان، مذهبی برگزیده اند. براب مثال، علمای ماوراءالنهر، شیعه را تکفیر کرده و اسارت زنان آنان را روا و ریختن خونشان را حلال میدانند. در مقابل، علمای شیعه هم دیگر گروههای اهل اسلام را تکفیر میکنند، و قتل و نهب اموالشان را روا میشمرند. اباضیها و زیدیها هم، هر کدام دیگری را تکفیر میکنند، اما هیچ کدام آنها توجهی به نصارا و اساساً به اصلاح آنچه از امورشان از آن ناحیه فاسد شده ندارند.
در اثنای سفرهایم، به هند آمدم. دیدم علمای آنجا، با وجود فراوانی، به چیزهای بی اهمیتی میپردازند، در پی چیزهایی هستند که آنان را بی نیاز نمیسازد. عالمان نجد و حرمین و جزیه و عجم و مصر و یمن، برخی مشغول درس و تدریس، و برخی مشغول مکر و تلبیس هستند، برخی در خدمت سلاطنی و امراءند، برخی در صدد جاه و ریاست، و برخی در صدد تدوین کتب فقه و سیاست… برخی در عزلت و گوشه گیری برای عبادت و برخی به تدریس. و اما در اینجا، نصارا، تسلط کاملی بر هند به دست آورده، و بساط عدل را به صورت رضایت بخشی پهن کرده اند «و بسطوا فیه بساط العدل بسطا مرضیا»، رب و مربوب، مستقیم و مقلوب، و صحیح و مثلوب، صرف نظر از ایمان، با یکدیگر برابرند. آنها کاری به ادیان ندارند. و اما در اینجا، شماری از قسیسان، در تلاشند تا مسلمانان را از دین محمدی بازگردانند و به دین منسوخ عیسوی جذب کنند.
آنها این افراد را در مرکزی گردآورده اند که نامش برطش اند فارنر بیبل سوسیستی [ لابد مقصودشBritish and Foreigner Bible Society است که در ویکی انگلیسی مدخل دارد] یعنی «مجمع المشترک للکتب السماویة لاهل برطن و غیرها» است. آنان قسیسانی را هم به نقاط مختلف هند، حبش، چین، روم و ایران و نقاط مسکونی دیگر میفرستند، به طوری که از اهالی ملیبار و مدراس و بنگاله، از میان برهمنان و مشرکین، تعداد ۱۰۰۰۰۰ هزار و از مسلمین ۱۰۰۰۰ مرتد شده اند. من دیدم اگر اینها را به خود واگذارم، فساد بزرگی پدید خواهد آمد، و لازم است علاج واقعه قبل از وقوع کرد، چون دیدم مذهب انکتارئین، فی الجمله از دیگر مذاهب نصارا، مانند کاتولیکها، ارمن، سریانیها، و جروج و یونانیین و الاصطباغیین و… بیشتر است، سراغ رؤسای آنها رفتم و خودم را از حشم آنان نشان دادم. او مرا به کاری در امر قضاء در اسحاق فتن که شهری از شهرهای ساحل هند، است... فرستاد. در آنجا شروع به آموختن زبان آنها کردم تا توانستم قادر به فهم عبارت ناموس شوم.
سپس انحرافم را از دین صحیح ظاهر کردم، و این که متمایل به دین مسیح شده ام! از آنجا در سال ۱۲۱۵ به مدارس رفتم، و خواستم مرا در مجمع مترجمان قرار دهد تا انجیل را به عربی ترجمه کنم… [در ادامه ماجراهای دیگری آمده تا صفحه ۱۸ که متن نقد او شروع شده است. باید وقتی بخش اول بازنویسی و درست مطالعه و بررسی شود.
اطلاعاتی از ایران و عثمانی، به ویژه یمن و هند نواحی مختلف آن در این مقدمه طولانی آمده است که در تصویر زیر مشاهده میکنید:
نظر شما