دو دهه اما قبل با او رفتاری متفاوت شد. بیست و دو سال قبل و در اوج یکدستی فضای سیاسی و فرهنگی کشور، مستندی در طول تابستان و پایٔیز 1375 از شبکه اول پخش شد که در آن علاوه بر اینکه اعترافات تلویزیونی برخی از فعالین سیاسی آمده بود، اتهاماتی نیز متوجه چهرههای بزرگ فرهنگی کشور نظیر ایرج افشار، چنگیز پهلوان، احسان یارشاطر، ذبیح الله صفا، ابراهیم پورداوود، هوشنگ گلشیری و عبدالحسین زرینکوب مطرح شد. در این مستند که با نام «هویت» و به سفارش سعید امامی معاون وزارات اطلاعات ساخته شده بود، روشنفکران به مثابه چهرههای نفوذی دشمن و خیانتکار به میهن و نشریاتی نظیر «ایران فردا»، «کلک»، «آدینه»، «گردون» را اسباب این نفوذ و شبیخون فرهنگی به کشور معرفی کرده بود.
زرینکوب به جرم اینکه صدای راستین تاریخ ایران پس از دو قرن سکوت در برابر مهاجمان عرب را پژواک داده بود باید کوفته و منکوب میشد. کسی که با دعوت استاد فروزانفر با سمت دانشیار در دانشگاه «معقول و منقول» عضو شده و تاریخ ایران، تاریخ اسلام و مجادلات فرق تدریس کرده و سپس در گروه تاریخ و همچنین ادبیات دانشگاه تهران تا وقوع انقلاب اسلامی تدریس کرده لابد مستحق چنین تنبیهی بود. البته زرینکوب با اینکه پس از انقلاب اسلامی با ناملایماتی مواجه شد، اما در بیست سال پس از پیروزی این انقلاب، پیوسته به تحقیق مشغول بود. اما در سال 75 با ساختن برنامه هویت، چهره و سابقه او توسط بخشی از حاکمیت مورد تهاجم قرار میگیرد.
شایان ذکر است در روزهایی که این مستند پخش میشد، زرینکوب در قید حیات بود. عظیم زرینکوب برادر عبدالحسین زرینکوب درباره واکنش او به پخش مستند هویت، در مصاحبهای که به مناسبت نوزدهمین سالروز درگذشت زرینکوب در شهریور ماه سال جاری انجام داده بود، به ایسنا میگوید: «برادرم واکنشی نداشت. زمانی که من به زرینکوب گفتم چنین برنامهای ساختهاند لبخندی زد و چیزی نگفت. البته خیلی کار بدی کردند، اما زرینکوب اهمیتی نمیداد. بعد از آنکه از آمریکا برگشت و بعد از انقلاب فقط به نوشتن پرداخت یا به تحقیق و تدریس. شاید ۱۰-۱۵ جلد از کتابهایش را بعد از بیماری و در ۱۵ سال آخری که زنده بود نوشت. در ۲۴ شهریور ۷۸ از دنیا رفت. ۱۹ سال از درگذشت ایشان میگذرد. بعدا پشیمان شدند و بعد از مرگشان چندین بار از تلویزیون آمدند پیش بنده که مصاحبه کنند، اما قبول نکردم. بعد هم برنامهای برای یادبود ساختند، بزرگداشت و اینها. اما گذشته بود.
او آنچنان واکنشی نداشت زیرا غرق در فرهنگ و ادب و تاریخ مملکت بود. اینها هم مسئلهای نبود.» برادر عبدالحسین زرینکوب در همان گفتگو با ایسنا با بیان اینکه در تهران یک موسسه فرهنگی یا جایی را به نام او نگذاشتهاند، میگوید: «چند سال پیش با رئیس فرهنگستان علوم تاجیکستان به نام پروفسور ملا احمد آشنا شدم. او که زبان فارسی را بهتر از استادان کنونی ادبیات فارسی دانشگاه تهران صحبت میکرد، به من گفت، فکر میکنم مردم تاجیکستان بیش از مردم ایران با بزرگان شما به ویژه دکتر زرینکوب آشنا هستند؛ به خاطر اینکه «دو قرن سکوت» ایشان در هر خانهای پیدا میشود، اگر یک کتاب قرآن هست، یک «دو قرن سکوت» هم هست.
حتی یکی از بزرگراههای تاجیکستان را به اسم زرینکوب گذاشتهاند، اما در کشورمان برای زرینکوب برنامه «هویت» و «چراغ» میسازند و از بزرگان فرهنگ و ادبشان اینطور یاد میکنند. مملکتی که تاریخ و فرهنگش جهانی است باید با بزرگانش این کار را بکند؟! افسوس!» البته پنج ماه پس از این گلایهها و در دهمین جشنواره بینالمللی فارابی از عبدالحسین زرینکوب بهعنوان شخصیت پیش رو علوم اسلامی و انسانی تقدیر شد. اما عبدالحسین زرینکوب که بود؟
زندگینامه عبدالحسین زرینکوب را بهتر است که از زبان برادرش عظیم زرینکوب بخوانیم: «او ۲۷ اسفند سال ۱۳۰۱ به دنیا میآید. خودش میگوید سه روز از نوروز پیرترم. دوره ابتدایی و قسمتی از متوسطه را در بروجرد میخواند. سال ۱۳۱۹ تحصیلات متوسطه را تمام میکند. سال ۱۳۲۰ به دانشگاه تهران میآید و در دانشکده حقوق امتحان میدهد و شاگرد اول میشود. اما به الزام پدرم به بروجرد برمیگردد و در بروجرد و خرمآباد به معلمی میپردازد. سال ۱۳۲۴ به تهران میآید و در دانشکده معقول و منقول و دانشکده ادبیات شرکت میکند. در دو رشته قبول میشود اما ادبیات را انتخاب میکند. سال ۱۳۲۷ از دانشکده ادبیات فارغ میشود و لیسانس میگیرد. سال ۱۳۲۸ شروع به خواندن دوره دکتری ادبیات میکند. رسالهاش را با عنوان «نقد ادبی و اصول و مبانی نقد» به راهنمایی بدیعالزمان فروزانفر میگیرد. ۱۳۳۴ فارغالتحصیل دوره دکتری میشود و اواخر ۱۳۳۴-۱۳۳۵ استاد فروزانفر او را دعوت میکند تا با عنوان دانشیار در دانشگاه «معقول و منقول»، تاریخ ایران، تاریخ اسلام و مجادلات فرق تدریس کنند.
زرینکوب سال ۴۷ به دانشگاه پنسیلوانیای آمریکا دعوت میشود و در آنجا تا سال ۴۹ تاریخ ایران، تاریخ تصوف و ادبیات فارسی درس میدهد. سال ۴۹ به ایران برمیگردد و به قول معروف، دانشکده ادبیات او را میقاپد. هم در گروه ادبیات و هم در گروه تاریخ تا سال ۵۷ تدریس میکرد. با وقوع انقلاب همکاریاش با دانشگاه قطع میشود. بعد از ایشان دعوت میکنند دوباره تدریس کنند اما به خاطر عمل قلب باز و نوشتن کتابها این کار را قبول نمیکند. بعد از او میخواهند دانشجویان به منزلش بیایند و دیگر در خانه تدریس میکند. زرینکوب سالهای ۵۸-۶۰ برای معالجه به فرانسه میرود که حاصل این دو سال «سرّ نی» بود.» عبدالحسین زرینکوب با اینکه پس از انقلاب اسلامی با ناملایماتی مواجه شد، اما در بیست سال پس از پیروزی این انقلاب، پیوسته به تدریس و تحقیق مشغول بود. اما در سال 75 با ساختن برنامه هویت، چهره و سابقه او توسط بخشی از حاکمیت مورد تهاجم قرار میگیرد.
یکسال و نیم بعد از پخش برنامه هویت، درست در روز بیستم اسفندماه سال 1376، مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، جایی که 6500 جلد کتاب اهدایی زرینکوب را درون مخازن ارزشمند خود جای داده، مراسم بزرگداشتی برای عبدالحسین زرینکوب برگزار کرد. در این بزرگداشت زمانی که نوبت به سخنرانی عبدالحسین زرینکوب رسید، در سخنانش تعریضی هم به برنامه «هویت» زد و گفت: «الدهر یومان، یوم لَک و یوم علیک. یک روز نشستهای از همه جا بیخبر به تو خبر میدهند که برنامهای به نام «هویت» درست شده و تو را هو کردهاند. یک روز دیگر در خانهات هستی و میبینی دوستان میآیند و با اصرار و الزام از تو میخواهند که از تو قدردانی بکنند. یک روز چنان فراق عالمسوزیریک روز چنین وصال جانافروزی. گویا هر کدام جای خودش را دارد و نه به آن جای اعتراضی هست و نه به این جای افتخاری. از خدا میخواهم که در همه حال همان باشم که هستم و از آن بدگوییها و این نکوداشتها در حالم تغییری پیدا نشود. به هر حال من آنم که خود دانم و بلکه در واقع خدای من است که بر نفس من از من داناتر است. دیگران هر چه میگویند از پندار خودشان است.
عیبجویانی دارم، دوستان دلنوازی هم دارم که محبتشان شامل حال من است و به آنها افتخار میکنم. به علاوه با وجود محبت این دلنوازان و با همه سخنان دلگرمکننده آنها از آنچه عیبجویانم میگویند، از آنچه که در آنچنان برنامهای در حقم اظهار کنند، باکی ندارم و میدانم حقیقت آشکار خواهد شد و قدر هر کسی به موقعش معلوم خواهد شد. البته من قدری ندارم و این که عرض میکنم از روی تواضع نیست. در حقیقت مدعی هیچ مزیتی نیستم. در واقع این طور احساس میکنم که آنجایی که دوستانم مرا در آنجا قرار دادهاند، من آنجا نیستم. اما در آنجا هم که برنامهای مثل هویت قرارم دادهاند، نیستم و خوشبختانه آنجا هم نمیتوانند مرا پیدا کنند.» زرینکوب در هیچ کدام از این دو موقعیت خود را گم نکرد، نه دلگیر از تخریب شد و نه دلشاد از تجلیل؛چرا که برای او تنها یک مسیٔله مهم بود: «ایران»
* نویسنده و روزنامه نگار اندیشه
نظر شما