تورمهای سنگین روزانه، هفتگی و ماهانه عملا خانوادههای ایرانی را به قولی ضربه فنی کرده و آنها به ناچار تنها نظارهگر گرانیهای زنجیروار مایحتاج اولیه مورد نیازشان کرده است. وضعیت غیرقابل انکار این است که هنگامی که درآمدها (حتی به فرض ثابت بودن) با افزایش هزینه یعنی تورم سرسامآور در حوزه مسکن، انرژی، اجارهبها، اقلام و تجهیزات خانگی همراه میشود و علاوه بر آن، تورم مواد خوراکی نیز وجود دارد، کوچک شدن سبد مصرف و کاستن از برخی اقلام رخ میدهد.
دولت طی دو سه سال اخیر به دلیل تحریمهای سنگین آمریکا، محدود شدن شدید صادرات نفت و بسته شدن نقل و انتقالات بانکی با سایر کشورها، مجبور به استفاده از قدرت بانک مرکزی در خلق پول جهت چرخاندن چرخ اقتصاد کشور شده است.
طبق گزارش بانک مرکزی در پایان خرداد ۹۹ حجم نقدینگی به ۲۶میلیون و ۵۷۱ هزار میلیارد رسیده است که نسبت به خرداد سال گذشته معادل ۳۴.۲ درصد افزایش داشته است. ورود این نقدینگی سرگردان به اقتصاد کشور که در حال حاضر در تامین مواد اولیه صنایع تولیدی کمتر از پیش شده است، توانایی بزرگ کردن اقتصاد و ایجاد رشد در آن را ندارد و در نهایت افزایش حجم نقدینگی منجر به افزایش سطح عمومی قیمتها خواهد شد و در این دوران گذار تا رسیدن به تورم نهایی بیثباتی را در بازارهای مختلف ایجاد میکند.
بروز بحران اقتصادی در هر کشوری بر جنبههای مختلف زندگی مردمانش تاثیر خواهد گذاشت. این تاثیر، دامنه گستردهای از آثار معیشتی اقتصادی گرفته تا ابعاد رفتارهای مدنی و فرهنگی را تحتتاثیر خود قرار میدهد. کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نیست. شدت گرفتن وخامت اوضاع اقتصادی به دلیل تحریمها، همهگیر شدن ویروس کرونا و پیامدهای آن از قبیل کسری بودجه قابل توجه دولت و افزایش چشمگیر بهای ارزهای معتبر، سکه و انواع داراییها، نشانههایی از این وضعیت است.
یکی از مواردی که در کنار بسیاری از نکات بدیهی زیست و مدیریت خانوار به فراموشی سپرده شده، لزوم وجود آرامش مالی و امکان برنامهریزی برای آینده خانوار است. در حالت طبیعی در خانوارهای متوسط و دارای یک یا چند نفر شاغل دارای درآمد ماهانه که پشتوانه تامین مالی خانوار را فراهم میکند، پس از کنار گذاشتن سهم هزینههای جاری مصرفی، برنامه ریزی برای کالاهای غیرمصرفی و بادوام به صورت عادی در خانوار انجام میشود. به طور نمونه، مستاجران به فکر خرید خانه و خانهدارها به فکر بهبود وضع رفاهی خانوار هستند، اما اتفاقی که این روزها و ماهها افتاده، کاهش متداوم ارزش پول نقد به علت تورمهای پی در پی در بازار است. در خانوار اگر سهمی هم از درآمد به شکل پسانداز وجود داشته باشد، بیشتر سبب سردرگمی در بین بازارهای مختلف جهت سرمایهگذاری این پساندازها و تلاش برای از دست نرفتن ارزش داراییها است.
وجود بازدههای بسیار مختلف در بازارها در سال اخیر که بیش از ۲۵۰ درصد در بازار بورس، ۷۰ درصد در بازار سکه، ۶۰ درصد در بازار طلا و ۴۰ درصد بازار ارز رقم خورده است، به دغدغههای موجود برای حفظ دارایی اضافه کرده است. در حال حاضر بسیار دیده شده است که مردم به امید دستیابی به سودهای آنچنانی اقدام به فروش مسکن خودرو و وسایل زندگیشان کردند و تمام سرمایهشان را به بازار سرمایه بردهاند.
متاسفانه اقتصاد بیمار ایران نیروی مولد را تبدیل به نیروی غیر مولد برای اقتصاد کرده است و چنان چه ریزش سنگینی در بازار سرمایه رخ بدهد، تبعات زیادی را برای کشور به همراه خواهد داشت.
* تحلیلگر اقتصادی
۲۲۳۲۲۵
نظر شما