۰ نفر
۲۱ بهمن ۱۳۸۷ - ۱۸:۴۴

حسین معززی‌نیا

یکشنبه، بیستم بهمن‌ماه، ساعت یک بامداد: شکر خدا برنامه‌ریزی جشنواره، شب و روزمان را به متصل کرده! بنابراین از همان ساعت یک بعد از نیمه‌شب شروع کنیم که «درباره الی» تازه تمام شده بود و آمدیم بیرون و دیدیم باران آمده و هوا مه گرفته است. اجازه دهید در ادامه بند آخر یادداشت دیشب، یکی - دو نکته دیگر را درباره «درباره الی» بگویم: رابرت مک‌کی بزرگ در کتاب «داستان» می‌گوید یکی از مهم‌ترین مبانی فیلمنامه‌نویسی ـ و کل سینما یا اصلاً همه آثار هنری ـ این است که بفهمیم کم یعنی زیاد! این یکی از آن حرف‌های اساسی است که چه در زمان ساختن فیلم‌های بزرگ و چه موقع تماشای آن‌ها باید مرتب زیر لب تکرارش کرد. اغلب فیلم‌های بزرگ جهان مشمول همین قاعده‌اند، اما کسی را در سینمای ایران نمی‌شناسم که به اندازه اصغر فرهادی این را فهمیده باشد. به همین «درباره الی» نگاه کنید: چند شخصیت معین، یک موقعیت واحد، یک مکان واحد و یک داستان بسیار ساده که می‌شود آن را در یکی - دو خط برای همه تعریف کرد اما فرهادی آنقدر دور همین تک‌موقعیت می‌چرخد و می‌چرخد و از همه ظرفیت‌های دراماتیکش استفاده می‌کند که در نهایت به نظر می‌رسد همه آنچه را که می‌شود درباره یک تجربه سخت انسانی در روزگار معاصر روایت کرد، روایت می‌کند و حتی از این هم فراتر می‌رود. حالا شیوه کارگردانی و اجرای نامرئی اصغر فرهادی و حسین جعفریان را در کلنجار با همین موقعیت واحد در نظر بگیرید: کل فیلم را که مرور کنید، می‌توانید دو وضعیت ظاهراً متفاوت را مجسم کنید؛ از یک طرف ساختار کنترل‌شده و چیده‌شده‌ای را می‌بینید که ریتم وقایع را به‌دقت تحت نظر دارد و از یک مکث، یک دیالوگ نه‌چندان مفهوم، یک نگاه و یک حرکت ساده سر برای رسیدن به دنیایی که می‌خواهد بسازد بهترین استفاده را می‌کند؛ از طرف دیگر احساس می‌کنی فیلمساز دور ایستاده و دارد زندگی آشنا و متعارف یک گروه جوان امروزی را نشان ما می‌دهد که رفته‌اند شمال تا خوش بگذرانند. رفتار اینها و تغییر لحظه به لحظه احوالشان آن‌قدر باورکردنی است که تماشاگر را از فرط نزدیکی به موقعیت می‌سوزاند! تعلیق فوق‌العاده فیلم تا آخرین دقایق به دلیل همین ساختار دولبه است.

ساعت ده صبح: فکرش را نمی‌کردم روزگاری به این حال‌و‌روز دچار شوم که ساعت یک شب از دیدن فیلمی بیرون بیایم و یک شماره ویژه‌نامه جشنواره را آماده کنم که برود چاپخانه و ساعت ده صبح برگردم به سینما تا فیلم بعدی را ببینم! «تردید» آقای واروژ کریم‌مسیحی نشد آن چیزی که فکر می‌کردیم و انتظار داشتیم. گرچه ایده مرکزی فیلم که آدم‌ها خودشان را داخل نمایش‌نامه مشهوری مثل «هملت» ببینند و هرچه تلاش ‌کنند از سرنوشت مشخصشان فرار کنند، بیشتر در آن فرو بروند، ایده جذابی است، اما شکل نهایی فیلم این ایده را تلف کرده و از بین برده. «تردید» بی‌دلیل مطول و درازگوست و توضیح واضحات می‌دهد. طبعاً نمی‌شود از کار، غلط ساختاری واضح گرفت؛ اما همه عناصر فیلم و حتی بازی‌ها متصنع و متظاهرانه‌اند و آن تعادلی که در «پرده آخر» بین لایه‌های غلیظ روایی فیلم برقرار بود، در این‌جا از دست رفته است. بعد از هجده سال، انتظارمان بیش از این بود.

ساعت سه و چهل‌وپنج دقیقه: فیلم جدید عسگرپور (هفت و پنج دقیقه) چندان برایم قابل فهم نیست. شاید نشود گفت فیلم بدی است اما دلیل ساخته‌شدن آن را نمی‌فهمم و نمی‌دانم این‌همه زحمت برای جلب کدام مخاطب کشیده شده و اصلاً فایده چنین فیلمی چیست! البته این سؤال را در مورد هفت - هشت فیلم دیگر جشنواره امسال هم دارم، هرچند نه به این شدت.

ساعت نه و نیم شب: قدری شرم‌آور است که همان ازدحامی را که دیشب به خاطر تماشای «درباره الی» شاهد بودیم، برای دیدن «اخراجی‌ها 2» هم متحمل شویم. اجازه دهید در این مجال اندک وارد بحث درباره جزئیات نشوم و فقط یک نکته را بگویم: آقای ده‌نمکی می‌تواند هرجوری دلش می‌خواهد فیلم بسازد و هرکسی هم که شوخی‌های لاله‌زاری و اداهای مشمئزکننده گروه بازیگران ایشان را خنده‌دار و بامزه می‌پندارد، به همه آن‌ها شدیداً و قویاً بخندد؛ هیچ‌کدام از این‌ها به ما مربوط نیست. چیزی که مرا تا حد انفجار عصبانی می‌کند ریاکاری است. در نظر بگیرید کسی که تحمل ذره‌ای مخالفت با فیلمش، نگاه و عقیده‌اش، نوشته‌ها و گفته‌هایش را ندارد و سابقه‌اش هم در تاختن به رأی و نظر خلایق روشن است، می‌آید در انتهای فیلمش سرود «ای ایران» پخش می‌کند و از همه دعوت می‌کند که با هم کنار بیایند و به احترام خاک ایران متحد شوند! این «همه» شامل یک مشت دزد و معتاد و خائن و جاسوس هم می‌شود، ولی احتمالاً مخالفان مرام مسعود ده‌نمکی و فیلمش را پوشش نمی‌دهد و آن‌ها را تحت عنوان توطئه‌گران علیه فیلم در یک دسته‌بندی جداگانه قرار می‌دهد. غریب مملکتی است که در آن، هم جعفر پناهی فیلمش را با «ای ایران» می‌بندد و هم مسعود ده‌نمکی، و با همه این لطف‌ها و مهربانی‌ها، حال‌وروزمان این است که هست.

کد خبر 3613

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • فرزان FR ۰۸:۱۶ - ۱۳۸۸/۰۱/۰۹
    0 0
    جعفر پناهی و مسعود دهنمکی دو روی یک سکه اند.چقدر خوب این دو را دریک جمله کوتاه تعریف کردید.براووو

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین