استیون روزن
شایعه آغاز مذاکرات صلح میان اسرائیل و فلسطین چندیست که دوباره نگاهها را به سمت باراک اوباما رئیسجمهوری ایالات متحده معطوف کرده است . باز هم سیاست خارجی اوباما در قبال خاورمیانه زیر نور قرار گرفته است. البته این گردش توجه به سمت اوباما اینبار به هیچوجه خوشحال کننده نیست. افکار عمومی در اسرائیل اندکی به اوباما اعتماد ندارد.رفتارهای اوباما در قبال اسرائیل زیر ذرهبین است. اگر باراک اوباما نتواند اعتماد از دست رفته را بازاحیا کند، باور موفقیت میانجیگری اوباما میان اسرائیل و فلسطین سختتر از پیش خواهد شد . فلسطینیها اما منتظر فرصتی هستند تا تمایل اوباما به گرایش به سمت اسرائیل را به چشم خود ببینند.
هیچ رئیسجمهوری در ایالات متحده تاکنون با سخنان پرشور خود سطح توقعات از دولت واشنگتن در خاورمیانه را اینقدر بالا نبرده است. اوباما بیش از سایر روسای جمهور در مساله خاورمیانه دخالت شخصی داشته و البته بستهای از پیشنهادهای جدید برای برون رفت از بحران را در اختیار دارد . از روزی که باراک اوباما پا به کاخ سفید گذاشت این انتظار بوجود آمد که مذاکرات صلح خاورمیانه ممکن است اگر مردی مانند او بر مسند قدرت نشسته باشد. مردی مانند اوباما که حاضر به امتیاز دهی باشد ونه مانند جورج بوش که تنها و تنها مشکلات را نادیده میگرفت و صورت مسائل را پاک میکرد .
البته این روزها در منطقه هیچکس به اندازه آقای اوباما امیدوار نیست. رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین محمود عباس با آنچنان بیمیلی بر سر میز مذاکره حاضر میشود که همگان میدانند ابومازن دوست داشت هر کجا باشد الا بر سر این میز و دوشادوش بنیامین نتانیاهو.
نخست وزیر رژیم اسرائیل به دنبال بهانهای است تا بتواند با برداشتن گامهای اساسی به رابطهای بهتر و مسالمتآمیز با همسایگانش برسد. اما نه او و نه افکار عمومی اسرائیل اعتقاد ندارند که گامهای برداشته شده توسط دولت اوباما میتواند بدون آنکه خطری را متوجه تل آویو کند، به ثمر برسد.
اکنون پرسش اینجاست که آیا باراک اوباما میتواند اهداف خود را محدود و قابل دسترس کند به گونهای که در کوتاه مدت راهکاری برای پایان یافتن بحران باشد اما در دراز مدت نتواند منطقه را به آرامش برساند؟ نتانیاهو با این شعار بر سر میز مذاکرات مهیا می شود که زندگی روزمره فلسطینی ها بهبود یابد و مردم این سرزمین هم به سمت دستیابی به کشور فلسطین حرکت کنند. در شرایط فعلی آنچه که دم دست اوباما وجود دارد بسیار کمتر از آن چیزی است که در زمان ریاست جمهوری کلینتون در اختیار دولت واشنگتن بود و یاسر عرفات در سال 2000 آن را رد کرد . فلسطینی ها این روزها بسیار به توافقنامه ها بی اطمینان هستند و بارها تاکید کرده اند که به راهکار دولت موقت تن نمی دهند. به عنوان نمونه محمود عباس در سی و یکمین روز از آگوست 2008 به نخست وزیر وقت رژیم اسرائیل ایهود اولمرت تاکید کرد که فلسطینی ها به هیچ چیز کمتر از تشکیل کشور مستقل فلسطین تن نمی دهند: یا بر سر تمام موضوع های مورد اختلاف توافق می کنیم یا بر سر هیچ چیز . نخست وزیری او سلام فیاض هم در دسامبر 2009 سه بار بر این موضع خود اصرار کرد: ما سرسختانه هرگونه توافقنامه ای را که شامل تشکیل دولت موقت باشد رد می کنیم. ما هیچ گونه تمایلی به پافشاری بر فرمول تشکیل دولت موقت نداریم.
فلسطین به این روزهای سخت نمی رسید اگر امریکایی ها با ذکاوت پا درمیانی می کردند. محمود عباس در سال 2003 نقشه راه خاورمیانه ای را پذیرفت که در آن به صراحت بر لزوم تشکیل دولت موقت با مرزهای دائمی و تصور استقلال تاکید شده بود . نقشه راه در حقیقت مرحله دوم از پروسه صلح در خاورمیانه بود . مرحله نخست شامل پایان دادن به خشونت، عادی سازی زندگی فلسطینی ها و بازسازی نهادهای مدنی و سیاسی در فلسطین بود . مرحله سوم هم تشکیل کشور مستقل فلسطین بود و پایان یافتن مناقشه میان اسرائیل - فلسطین. در جریان مرحله دوم کمیته چهار جانبه باید در مسیر به رسمیت شناخته شدن دو کشور مستقل اسرائیل و فلسطین توسط جامعه جهانی قدم بر دارد و فلسطین را در مسیر عضویت در سازمان ملل درآورد . در همین مرحله باید کشورهای عربی به عادی سازی رابطه سیاسی و اقتصادی با اسرائیل روی آورند . به بیان دیگر با نگاهی واقع بینانه به این نتیجه می رسیم که فلسطینی ها شاید به زبان ادعا کنند که راهکارهای موقت برای تشکیل دولت موقت را نمی پذیرند اما در عمل تمامی آنها را پذیرفته اند.
نقشه راهی که فلسطینی ها آن را پذیرفته اند در حقیقت تنها راهکار منتهی به تشکیل کشور مستقل فلسطین است که تا کنون در جریان مذاکرات صلح خاورمیانه مورد توافق هر دو طرف بوده است . در سی امین روز از ماه اوریل سال 2003 بود که کمیته چهار جانبه صلح نقشه راه را منتشر کرد. این طرح در قالب قطعنامه 1515 در بیستمین روز از ماه نوامبر 2003 به امضای شورای امنیت از جمله سوریه رسید . در چهارمین روز از ماه ژوئن سال 2003 هم محمود عباس در نشست صلح خاورمیانه در اردن این نقشه را به امضا رساند. در بیست و سومین روز از ماه می هم آریل شارون نخست وزیر وقت رژیم اسرائیل این نقشه را پذیرفت. باراک اوباما می تواند بازی را از همان جا ادامه دهد که سلام فیاض نخست وزیر دولت موقت فلسطین آغاز کرد: تلاش برای تشکیل کشور مستقل فلسطین با راه اندازی نهادهای مدنی در کرانه باختری و سر و سامان دادن به اوضاع سیاسی . اسرائیل در حال حاضر با برداشتن برخی ایست های بازرسی به این طرح فیاض چراغ سبز نشان داده است .
نتانیاهو هم به کمک به طرح فیاض در کرانه باختری بی میل نیست و اوباما می تواند مذاکرات را از همین توافق های ساده آغاز کند. در شرایطی که در میانه مذاکرات افکار عمومی اسرائیل یا فلسطین با تشکیل دولت موقت مخالفت کنند، شورای امنیت می تواند به کمک عباس یا نتانیاهو آید . در سومین روز از ماه جولای بود که وزیر امور خارجه مصر تاکید کرد که در شرایطی که اسرائیل و فلسطین تا سپتامبر 2010 به توافقی نرسند ، اعراب برای تشکیل کشور مستقل فلسطین دست به دامان شورای امنیت می شوند. ارجاع پرونده فلسطین به شورای امنیت می تواند برای اسرائیلی ها ریسک بزرگی را به همراه داشته باشد چرا که شورای امنیت می تواند رای به بازگشت اسرائیل به پشت مرزهای 1967 دهد. البته وزیر امور خارجه مصر جانبداری از اسرائیل را هم در این حوزه فراموش نکرده و ادعا می کند که اعراب می توانند با استدلال به نقشه راه مصوب سال 2003 در شورای امنیت ، پرونده جدید را به این شورا ارجاع دهند .
اکنون پرسش اینجاست که آیا باراک اوباما باز هم به نصیحت طیفی گوش می دهد که تا کنون دو بار بر اعمال فشار بر اسرائیل برای پایان دادن به شهرک سازی ها او را رهنمون شدند و البته اوباما را در منگنه ای عجیب گرفتار کردند. اگر این بار هم اوباما به اهرم اعمال فشار بر اسرائیل متوسل شود ، بی شک نتیجه ای عاید دولت رئیس جمهور چهل و چهارم هم نمی شود . گزینه دیگر این است که اوباما بر سر و گوش نقشه راه که چندی ست در اغما به سر می برد دستی بکشد. نقشه راه فرصتی بود که جورج بوش از دست داد ، اکنون نوبه اوباما است که این بار را بردارد.
فارین پالیسی هجدهم آگوست / ترجمه : سارا معصومی
نظر شما