نوا داد «شیخ اجل» که : «تو را سری ست که با ما فرو نمیآید/ مرا دلی که صبوری از او نمیآید/ کدام دیده به روی تو باز شد همه عمر/ که آب دیده به رویش فرو نمیآید...»
«محمدحسین بن خَلَف تبریزی» که «برهان» را به «سلطان عبدالله قطبشاه» داده بود در حیدرآباد - که مسلط به موسیقی بود-؛
اسرار کلمات هویدا می کرد که: « هرگاه هزار آدمی از پیر و جوان، همه به یک بار به آوازهای مخالف یکدیگر، یک چیز را بخوانند، آن حالت را ارغنون خوانند»
مرد کلمات در «برهان» نوشت: ساز و آواز هفتاد خواننده و سازنده است که هروله کنند به یک سو و همگی، یک چیز را به یک بار و به یک آهنگ با هم بخوانند و بنوازند؛ این را «ارغنون» گویند.
آنکه ظریف می نگریست به کلمات، دریافت که: «اربعین» حالتی ست که هزاران ساز مخالف در درون، ارغنون وار به یک سو و یک چیز بنوازند. بازگشت از هزار شیله است و بیرون آمدن از پیله؛ به سوی صافی. «که ای صوفی شراب آنگه شود صاف، که در شیشه بماند اربعینی»
شیخ ابوسعید فرمود: « از سینه صدای ارغنون می آید/ وز دیده بجای اشک خون می آید/ در شام فراق ناله ام از دل تنگ/ آغشته بخون دل برون می آید»
راست می فرمود: در «شام»: آنجا که سری به نیزه بلند است و دلی در فراق، دلتنگ؛ از آنجا صدای ارغنون می آید برای رسیدن به اربعین...
چه خوش فرمود شیخ نیشابور که: «تن اندر راه دین باید در آورد/ چهارت، اربعین باید سر آورد»
اربعین باید «سر» آورد که «خوش هواییست فرح بخش» خدایا بفرست/ نازنینی که به رویش می گلگون نوشیم.»
/6262
نظر شما