یکی از شخصیتهای بسیار بزرگ جهان اسلام که پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز بسیار درباره ایشان تأکیدات فراوان داشتهاند و در بیان شخصیت عظیمشان سخنان ارزشمندی بیان فرمودهاند، حضرت فاطمه زهرا(س) است. درباره این شخصیت بزرگوار دنیای اسلام، بحث و مطلب فراوان است، اما یکی از مباحث قابل توجه پیرامون دخت گرامی پیامبر اسلام، موقعیتشناسی تاریخی ایشان است. برای بحث و بررسی پیرامون این موضوع به سراغ حجت الاسلام و المسلمین دکتر حمیدرضا شاکرین، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و صاحب کتب و مقالات متعدد در حوزه اندیشه سیاسی و کلام اسلامی رفتیم تا با ایشان در این باب گفتوگو کنیم.
به عنوان پرسش آغازین، مختصری پیرامون موقعیت تاریخی و نقشآفرینی حضرت فاطمه(س) در آن شرایط خاص تاریخ اسلام بفرمایید.
در این باره باید ابتدا نگاهی به موقعیت تاریخیای که حضرت زهرا(س) در آن قرار داشتند، بیندازیم. از یک طرف، حضرت در شرایط و دورانی قرار گرفتند که جهان بشریت و محیط زندگی پیرامون ایشان، دوران گمراهی و مسیر انحرافی و مسیر ضلالت و تباهی بسیار آسیبزا و خطرناکی را طی کرده و در کنار آن، پیامبر بزرگ اسلام آمدند و مسیر جدیدی را فراروی بشریت قرار دادند، جامعه اسلامی را پدید آوردند و مسیر ضلالت را به مسیر هدایت و سعادت تبدیل کردند. ایشان تحولات فوق العاده عمیقی ایجاد کردند و موفقیتهای بسیار چشمگیری به دست آوردند که شخصیتهای بزرگ جهان، اعم از شرقی، غربی، مستشرقان و امثالهم، حرکت پیامبر اسلام را به عنوان یکی از برجستهترین نمونههای موفقیت در تاریخ بشریت و تحول عظیم در زندگی انسانها معرفی کردند.
آن سابقه تاریخی بشریت، آن وضعیتی که بوده و آن تغییری که پیامبر پدید آوردند بسیار حائز اهمیت است و زمانی که پیامبر به اوج موفقیت خود میرسند حضرت فاطمه میبینند که حرکتها و گامهایی برداشته میشود و تلاشهایی در حال انجام است که اگر استمرار پیدا کند و به ثمر بنشیند دوباره نوعی بازگشت به مسیر پیشین است ولی در قالبی نو و شکل جدید اتفاق خواهد افتاد و جامعیت جدیدی شکل میگیرد.
در واقع یک نوع ارتجاع و بازگشت به دوران جاهلیت؟
بله دقیقا. ارتجاعی که دیگر، قالبها و شعارها و صورت ظاهری آن صورتهای پیشین را ندارد ولی در باطن خود در حال میل به آن سوست. حضرت این را به خوبی از یک سو درک میکند و از طرف دیگر میداند که این نقطه تاریخ چقدر برای أینده حساس است و اگر ذرهای انحراف در این برهه از تاریخ در مسیر اصیل اسلام به وجود بیاید، به تدریج زاویه از اسلام را افزون و زیاد میکند و چنان فاصله زیاد میشود که جز نامی از اسلام باقی نمیماند و این استمرار تاریخی پیدا خواهد کرد و زیان آن، زیان یک مقطع تاریخی خاص نیست، بلکه یک زیان پایدار برای بشریت خواهد شد و دوباره مسیر انسانها را عوض خواهد کرد و این نگرش استمرار بسیار طولانی خواهد داشت.
حضرت چه نقشی در این میان میتوانست ایفا کند؟ و چه رسالتی در این برهه داشت؟
سؤال خوبی است. حضرت چه نقشی در این میان میتواند ایفا کند و چه مسیری را باید طی کند تا در حد مقدور مسیر امت اسلام را در مسیر درست هدایت کند و اثری تاریخی هر چند کوچک بر جای بگذارد تا حتی اگر جریان مخالف به یک موفقیتهای ظاهری نسبی دست پیدا کند، اصل اسلام محفوظ و باقی بماند و میزان خسارت در این زمینه به حداقل ممکن کاهش پیدا کند.
اینجاست که حضرت فاطمه زهرا وارد عمل میشود و نقش تاریخی خود را ایفا میکند و مسیری را پیش پا میگذارد. البته نه آنکه آن حضرت پیش پا گذاشته باشند، بلکه مسیری بود که پیامبر(ص) پیش پای امت اسلام گذاشته بودند ولی در قالب جریانی که بتواند در حد امکان این مسیر را حفظ کند و اسلام را حفظ و احیا کند و جریان اعتراضی در مسیر انحرافی پدید آورد.
حضرت فاطمه حرکت خود را از دفاع همهجانبه و ذوابعاد از اسلام آغاز میکند و اسلوب خاصی را طی میکند و در پیش میگیرد که مؤلفههای جالبی دارد. حرکت حضرت فاطمه زهرا، تکیهگاهی منطقی بسیار نیرومندی دارد و از منطقی فوق العاده قوی استفاده میکند با تکیه بر قرآن مجید و سنت پیامبر(ص). ایشان با شهامت و شجاعت وارد میشود و روی نقاط اصلی انحراف انگشت میگذارد و آنها را بیان میکند و مسیر اصلی که در واقع میتواند سرجمع همه حرکت فاطمه زهرا تلقی شود، دفاعی است که از حریم ولایت میکند. به عنوان مسیری که اگر به درستی کشف و شناخته شود و امت آن را به درستی این مسیر را دنبال کند دیگر هرگز آسیبها و گزندهای انحرافی دیگر نمیتواند این امت را از راه و مسیر سعادت خود دور کند. لذا تمام تلاش حضرت در جهت حفظ این مسیر است.
و ثمره بزرگ این مسیر این است که اگر جامعه آن زمان به خوبی نتوانست عمق آن حرکت حضرت را به خوبی کشف و درک کند و به آن جواب بدهد ولی حضرت مسیری را به عنوان یک حرکت اعتراضی پایهریزی کرد که در مقابل روند و نقطهای که مقابل ولایت الهی جانشین پیامبر قرار داشت، همواره حافظ اسلام و ولایت بوده و در طول تاریخ همواره پرنشاط بوده و ثمرات زیادی را به دنبال داشته و حرکت مقابل را محدود کرده و در مسیری قرار داده که در واقع ناچار باشد برخی حقایق اسلام را همواره در خودش زنده نگه دارد و شعارهای اسلامی را تا حدی حفظ کند و گستره انحراف تا حد زیادی کاهش پیدا کند و در مسیری قرار بگیرد که خیلی از ارزشهای اسلامی در مسیر درست قرار گیرد.
به طور خاص حضرت فاطمه زهرا چه اقداماتی در این راستا و مسیر انجام دادند؟
اقدامات آن حضرت را میتوان به خصوص در سخنرانیها و موضعگیریهای ایشان به خوبی مشاهده کرد. مثلا خطبه آن حضرت یک سند بسیار معرفتی، تاریخی، پرمحتوا و ارزنده است که ابعاد مختلفی دارد و از عمیقترین معارف دینی تا سایر مسائلی که آن حضرت با آنها مواجه بودهاند در آن وجود دارد. منطق آن حضرت در مقابل سایر خلفا نکات بسیار مهمی دارد که میتواند بسیاری از مسائل را برای ما روشن کند و حتی آخرین وصیتی که میکند کاملا معنادار و درسآموز است و سخن دارد و میتواند حقایقی را برای افرادی که در جستوجوی حقیقتاند روشن و آشکار سازد.
حضرتعالی علت این ارتجاع و انحراف در امت را چگونه تحلیل میکنید؟ چه میشود که مثلا نیم قرن پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام، فرزند دخترش فاطمه را این گونه به شهادت میرسانند؟
نکته مهم این است که تأثیر سخن حضرت فاطمه زهرا در جای خودش نوعی تأثیر است ولی مسیر انحرافی نیز راه خود را میرود. یکی از اتفاقاتی که آن مسیر انحرافی افتاد این بود که متأسفانه اخلاقیات و ارزشهای اسلامی و معارف اسلامی به شدت آسیب دیده بود، بهگونهای که جامعه اسلامی پس از مدت کوتاهی چنان دچار دگرگونی شد که ارزشهای اسلامی و اخلاق رنگ باخت و عوض شد و هواپرستی و دنیاپرستی و بیتوجهی به ارزشهای دینی، جامعه را پر میکند.
شما نقش حضرت فاطمه را در این مسیر چگونه ارزیابی مینمایید؟
نقش ایشان را میتوان بعدها در جریان قیام حسینی پیدا کرد. هر چند این جریان به لحاظ تعداد، اندک بود، چرا که جامعه درک و تجربه عمیقی از اتفاقات آینده نداشت و نمیدانست که جامعه در آینده به کدام سو میرود. منتها حضرت زهرا با حرکت خود، مسیری را ترسیم و پایهریزی کردند که هر چند در زمان خودشان جز عده محدودی پاسخگو نداشت و در زمان قیام امام حسین نیز جز تعداد اندکی که با حضرت آمدند، پاسخگوی چندانی نداشت ولی کسانی که در این مسیر قرار گرفتند، با تأسی از این مسیر شخصیتهای برجستهای شدند که یک الگوی کامل شده و توانستند تاریخ اسلام را دگرگون کنند.
البته انحراف بعد از آن هم ادامه یافت ولی حکام زمانه سعی کردند مفاسد خود را محدود کنند و به برخی از شعائر دینی احترام بگذارند. خاصیت آن حرکت این بود که در آنها محدودیت ایجاد کرد. همچنین بسط کسانی که در این مسیر قرار گرفتند نیز نکته مهم دیگری بود؛ به گونهای که شیعه اوج گرفت و تحولاتی به وجود آمد. بعد از عاشورا نیز قیامهای دیگری توسط شیعیان و علویان شکل گرفت که همواره برای طاغوتیان شکننده بود و نهایتا انقلاب اسلامی به وجود آمد.
ریشه انقلاب اسلامی در عاشوراست و ریشه عاشورا در خانه فاطمه است و البته ریشه همه اینها در اصل اسلام و پیامبر و قرآن است. ولی مجرا و مسیری که آئین قرآن و پیامبر را عرضه کرده و معارف اسلام را ارائه کرده و حقیقت اسلامخواهی را به طور جدی در کالبد و جان و روح انسانها دمیده، و انسانها را به حرکت در آورده، آنجاست.
اگر به طور تاریخی دنبال شود مشاهده میشود که همان مسیر علیرغم تعداد اندک طرفدارانش ادامه و گسترش یافته و دایره خودش را بسط داده و باعث به وجود آمدن انقلاب اسلامی و پس از آن زنده شدن حرکت بیداری اسلامی شده است. با این حال، کسانی که در این فضای بیداری اسلامی تنفس میکنند توجهی به این ندارند که جانمایه این بیداری کجاست. متأسفانه بدان توجه نمیکنند اما این از آن بینش، حرکتها و تلاشهای خانه حضرت زهرا شروع شده و از متن تعالیم قرآن و پیامبر مایه گرفته است.
/6262
نظر شما