تا بحال بچه های زیادی را دیده ام که برای ادامه تحصیل عازم خارج از کشور بوده اند. ایشان در رشته های مختلفی پذیرش می گیرند و در مقطع دکترا ادامه تحصیل می دهند. با اینحال نمی دانم چند نفرشان تا بحال واقعا از خودشان پرسیده اند که چرا در مقطع دکترا ادامه تحصیل می دهند؟ و چرا در این رشته؟
آدمها به دلایل مختلفی می توانند دنبال گرفتن دکترا در یک رشته بروند: علاقه شخصی به ادامه تحصیل، رقابت با همکلاسیها و دوستان، میل به مهاجرت و حتی داشتن یک عنوان دهن پرکن. و البته هیچکس حق قضاوت درباره این آدمها و انگیزه هایشان را ندارد. ایشان رشته های مختلفی را هم به دلایل مختلفی انتخاب می کنند. گاهی یک رشته دانشگاهی مد روز می شود و بچه ها جو زده سراغش می روند بدون آنکه چندان درباره اش چیزی بدانند. گاهی امیدوار به آینده شغلی مطمئن و درخشان هستند و گاهی به دنبال درآوردن پول و ایجاد درآمد بالا و در مدت زمانی کوتاه. البته عده ای هم از سر ناچاری رشته هایی را انتخاب می کنند که فکر می کنند در آنها پذیرش می گیرند. اینها سراغ انتخاب اولشان نرفته اند و در فضایی که کمی با آن بیگانه هستند ادامه تحصیل می دهند.
داستان ما به اینجا ختم نمی شود. آدمهایی هستند که از تواناییهای خود برداشت درستی ندارند، گروهی خود را بیش از اندازه توانا می دانند و گروهی خود را ضعیف، عده ای برای مدت زمانی طولانی غره به رتبه کنکورشان در ایران می مانند، تعجب می کنید فرهنگ دانشگاهی ایران تا کجا همراه بعضیها می ماند، و فکر می کنند استادان خارجیشان چیز جدیدی به آنها یاد نمی دهند. گروهی دیگر که دل به رشته های خود نداده اند ضعف خود را مدام با این دلیل توجیه میکنند که اگر دل به کار بدهند از همه بهترند. اما تاسف اینجاست که هیچوقت دل به کار نمی دهند و در نتیجه هیچوقت از کسی بهتر نیستند. فراموش می کنند که ما یکبار زندگی می کنیم و حیف است اسیر رشته ای بمانند که آنرا دوست ندارند و تفاوتهایشان را با سایر همکلاسیهایشان به حساب برتریهای نداشته اشان می گذارند. ایشان خود از استفاده از تنها مزیت عمده دانشگاههای مقصدشان محروم می کنند.
دانشگاه های آمریکای شمالی خالی از عیب و ایراد نیستند و قطعا می تواند درباره آنها ساعتها صحبت کرد، اما یک مزیت عمده آنها را نباید فراموش کرد: آزادی انتخاب رشته. بارها پیش آمده است که بچه ها توانسته اند بدون پیچیدگیهای اداری متداول در ایران رشته های خودشان را تغییر بدهند و از دانشکده ای به دانشکده دیگر بروند. اسیر اولین انتخاب رشته ماندن در این سیستم مفهومی ندارد، چون دانشجو همیشه می تواند رشته خود را تغییر بدهد. در این سیستم واقعا حیف است فرد دنبال علاقه خودش نرود.
نکته دیگری که بسیاری از جویندگان دکترا فراموش می کنند، تغییر مهارتهای فردیشان در این دوره است. هدف اکثر دوره های دکترا تربیت مدرس و محقق است. تاکید این دوره ها بر خلاقیت، قدرت تحلیل علمی و روشهای تحقیق باعث تقویت ویژگیها و تواناییهای برازنده یک مشاور در فرد می شود. هدف کمتر دوره دکترایی تربیت مدیران و رهبران اجتماعیست، هدفی که خیلی از متقاضیان ایرانی درجه دکترا دنبال می کنند و شاید با گذراندن دوره های فوق لیسانس مدیریت و یا ام بی ای به آن برسند.
کمی تراژیک است اما هر چه با بچه هایی که بدنبال دکترا هستند بیشتر صحبت می کنم، بنظرم می رسد آدمهای زیادی برای این سوال جوابی ندارند: چرا می خواهید دکترا بخوانید؟ اما راستش توجیه تا دلتان بخواهد. امیدوارم این مشاهده تلنگری باشد برای فکر بیشتر.
نظر شما