رامی خوری
چگونه با روند رو به رشد تولید و تکثیر گروه های مسلمان در خاورمیانه و جنوب آسیا مبارزه کنیم؟این پرسشی ست که هیچ گاه قدیمی نمی شود. مصالحه؛ مذاکره، تعامل ، مقابله، مبارزه سیاسی و مسلحانه کدام یک می تواند مانع از رشد گروه هایی مانند اخوان المسلیمن ، حماس و یا حتی تندروهایی نظیر طالبان شود ؟
از زمان تولد این گروه های مقاومت یا حتی شبه نظامی در خاورمیانه و آسیا، دولتمردان غربی دو راهکار را برای به زانو در آوردن آنها امتحان کرده اند. در یکی از این راهکارها جنبش هایی مانند اخوان المسلیمن فرصت حضور در عرصه سیاسی هرچند به شکل محدود را یافته اند . در راهکار دوم هم با حماس و گروه هایی مانند حزب الله به شدت برخورد شده است . در این میان مبارزه با طالبان هم که به مبارزه مسلحانه رو اورده اند به شکل تقابل نظامی آغاز و ادامه پیدا کرده است . نتیجه توسل به این راهکارها اما جز شکست چیز دیگری نبوده است . در اغلب این موارد گروه های اسلام گرا به رشد و توسعه ادامه داده اند . در برخی از کشورها این گروه ها دولتمردان را وادار به تقسیم قدرت با خود کرده اند. در تعدادی هم این گروه ها قوانین رایج را زیر پا گذاشته اند و به سبک و سیاق خود حکمرانی کرده اند. در کشورهایی مانند ترکیه هم این گروه های اسلام گرا در جریان فرایندی دموکراتیک و با رای گیری مستقیم از مردم به قدرت رسیده اند.
گزارش های اخیر رسیده از افغانستان و ایالات متحده بر لزوم نگاهی دیگر به این فرآیند تاکید دارد . در افغانستان مردی با نام و رسم رئیس جمهوری قرار است طرح آشتی ملی با چهره های میانه رو و پشیمان طالبان را آغاز کند . همزمان در پاکستان نیز با رهبران طالبان که تسلیحات خود را زمین بگذارند و به شروط بین المللی و منطقه ای پایبند باشند، مذاکره خواهد شد . امیدها برای موفقیت این طرح زمانی از راه می رسد که گزینه های پیشین که مدتی طولانی بر روی میز قرار داشتند، اکنون بسته شده اند. قرار است به شبه نظامیان طرح هایی برای برخورداری از امکانات آموزشی و پزشکی ارائه شود تا شاید آنها نیز در مسیر تعامل و نه تقابل قرار گیرند . حامد کرزی تا کنون بارها اعلام کرده است که نیروهای بیگانه نمی توانند مردانی را که به استدلال خود برای آزادی و استقلال میهن مبارزه می کنند از پا در آورند .
در طرح جدید دو فاکتور به شکل نانوشته و ناخوانده مقبول افتاده است : نخست آنکه طالبان در افغانستان و پاکستان دارای قدرتی است که نمی توان ان را نادیده گرفت و تنها راه مهار و یا استفاده از آن ، تقسیم قدرت با این گروه است . بر این اساس هم دولت افغانستان و هم امریکایی ها به مقبولیت و مشروعیت طالبان در میان افغان ها پی برده اند . فاکتور دوم نیز توجه به بالا بردن استانداردهای زندگی در افغانستان است .
در ایالات متحده نیز گروهی از کارشناسان در مرکز سیاست های خارجی ، گزارشی را تهیه کرده اند با عنوان" مدیریت حماس و حزب الله " . در این گزارش نحوه تعامل و برخورد ایالات متحده با حماس و حزب الله لبنان زیر سوال رقته است . در حال حاضر اروپایی ها و امریکا این دو گروه را در لیست تروریستی خود قرار داده اند و به هر دو نوعی از انزوای بین المللی تحمیل شده است. در این گزارش راهکارهایی برای برون رفت از این بحران پیشنهاد شده است که اصلی ترین آنها تعامل با این گروه ها و دخیل کردن آنها در روند سیاسی کشور است . در این گزارش جمعی از خبره ترین کارشناسان مسائل خاورمیانه و مبارزه با تروریست با تمیز قائل شدن میان شبه نظامی گری و جریان های مقاومت مانند حماس و حزب الله به فواید مصالحه و مذاکره اشاره می کنند .بر این اساس ایالات متحده می تواند با تجهیز ارتش لبنان که شاخه نظامی حزب الله نیز بخشی از آن است و کمک به دولت فلسطین که نظامیان حماس نیز جزیی از آن هستند به نوعی منافع سیاسی و استراتژیک خود را در منطقه تامین کند. در حال حاضر امریکا به ارتش ضعیف لبنان و فتح در فلسطین کمک می کند که هر دو این گروه ها از آنچنان قدرت سیاسی و توان نظامی در میان مردمان خود برخوردار نیستند .
در بخش هایی از این گزارش نیز امده است : در حالی که حماس و حزب الله لبنان شعارهای ضد اسرائیلی و امریکایی می دهند حقیقت این است که هر دو گروه هایی هستند که به دنبال شرکت در بازی سیاسی نیز هستند . این استدلال های استراتزیک برای کار کشته هایی که با بافت سیاسی و فرهنگی خاورمیانه آشنایی دارند، چندان تازه گی ندارد . البته این استراتژی با مخالفت جدی سیاستمداران طرفدار اسرائیل و ضد اسلام گرایی در واشنگتن روبه رو شده است . همین مخالفت ها می تواند مانعی بر سر راه تغییرات سریع در دستگاه دیپلماسی ایالات متحده در خاورمیانه باشد .
گروه های اسلامی مانند حماس و حزب الله لبنان در چند سال اخیر با عملکرد خود نشان داده اند که می توانند سیاستمداران خوبی نیز باشند و البته وطن پرستانی دو آتشه نیز هستند .
حقیقت این است که تمامی گروه های اسلام گرا از مبارزانی مانند حماس و حزب الله با برخورداری از جایگاه های مردمی تا تروریست هایی مانند طالبان و القاعده به دنبال سه فاکتور برای پایان دادن به مخالفت های خود هستند . شرایط اجتماعی - اقتصادی ملی ، سیاست های استقلال طلبانه دولت مرکزی و فعالیت آژانس های اطلاعات امنیتی در جهان عرب و اسلام . در این میان نباید نقش حضور بیگانگان در منطقه را نیز فراموش کرد .
توجه به این سه اصل می تواند ره یاب تعامل با این گروه ها باشد . خبر خوشحال کننده این است که برخی چهره های دارای قدرت در افغانستان ، ایالات متحده و ناتو اکنون به این باور رسیده اند که باید با برقراری عدالت و لحاظ کردن شان مردمان کشورهایی مانند افغانستان ، ثبات را در این کشورها برقرار کنند. پرسش اینجاست که چه چیز آنها را در این چند دهه از درک این حقیقت عاجز کرده بود ؟
دیلی استار سوم جولای / ترجمه : سارا معصومی
نظر شما