کشوری با این همه ظرفیت، توانایی و قابلیت چرا همواره در التهاب و کشمکش به سر میبرد و دچار احساسات کاذب است؟ آیا اساساً شکلگیری التهاب، احساسات کاذب، کشمکش و شعار و ...، دلالت بر عدم توانایی نخبگان نسبت به استفاده و بهرهگیری از ظرفیتها و قابلیتهای جامعه ندارد؟ بالاتر این که آیا ظهور و بروز رفتارهای احساسی، هیجانات غیرعقلایی و کشمکشها و ... معلول عملکرد احساسی و هیجانی و... نخبگان نمیباشد؟ برای این قبیل پرسشها چه پاسخهایی داریم؟ قبل از ورود به بحث، در ابتدا لازم است به ذکر مقدمهای پرداخته شود. اینجانب در سالیان قبل، جلساتی با چند تن از اساتید محترم دانشگاه در خصوص «معرفتشناسی» داشتم که در آن مباحث کارشناسی، نکات بسیار مهمی مورد گفتوگو قرار میگرفت. از جمله نکات قابل ذکر که مربوط به مباحث این نوشتار میگردد، این بود که مرحوم شریعتی موجب گردیدند سطح کیفی «سؤالات» و «پرسشها» در خصوص مسائل اسلامی در جامعه ارتقا یابد. مرحوم مطهری نیز سبب گردیدند سطح «انتظارات» از اسلام در خصوص پاسخگویی به مشکلات و معضلات جامعه افزایش یابد. هرگاه میراث دو اندیشمند گرانقدر مزبور را تنها در دو نکته مطروحه خلاصه نماییم، حق مطلب را ادا کردهایم. چرا که آثار بیرونی این قبیل تلاشهای عقلی و علمی، موجب تحولات گستردهای در سطح جامعه شد و زمینههای فکری «انقلاب اسلامی» را فراهم ساخت. در این نوشتار قصد تبیین دو نکته بسیار مهم مذکور را ندارم، اما نتیجهای که از ذکر این نکات عاید میگردد آن است که سطح و وضعیت هر جامعه را میتوان با «کیفیت سؤالات»، «انواع خردورزی» و «وضعیت رفتارهای فردی و اجتماعی» (خصوصاً در سطح نخبگان فکری و سیاسی) آن جامعه مورد ارزیابی قرار داد.
در حدیث نبوی است که «حسن سؤال نیمی از علم است». یعنی از سطح کیفی سؤالات میتوان به سطح دانش نخبگان جامعه پیبرد و سپس با حسن جوابها و پاسخهای مناسب، انتظار ورود جامعه به فرآیندهای توسعه علمی، عملی، نوآوری و شکوفایی و همچنین رفتارهای عقلانی را داشت.
نوآوری و شکوفایی، به یکباره به دست نخواهد آمد که حصول آن منوط به حسن سؤال و پرسش در بخشهای مختلف و سپس حسن جواب و پاسخ در حوزههای مربوطه میباشد. ریشه و نماد نوآوری و شکوفایی را باید در حسن پرسشها و جوابها جستجو نمود.
همچنین باید افزود جامعهای با ثبات و برخوردار از آرامش و خردورزی، ریشه در رفتارهای نخبگان آن جامعه دارد. نمیتوان با رفتارهای هیجانی و احساسی نخبگان سیاسی، انتظار جامعهای برخوردار از نظم و عقلانیت و به دور از حاشیه را داشت. با توجه به مقدمه مذکور میتوان این نتیجه را به دست داد که هرگاه جامعهای دچار هیجان، احساسات، شعار و ... به صورت غیرعقلانی و افراطی باشد آن جامعه دچار سیر قهقرایی خواهد شد و نوآوری، نظم، تعهدات اجتماعی و فردی را صرفاً باید به عنوان رؤیا و آرزو در نظر داشته باشند.
اگر به عرصههای مختلف جامعه خود بنگریم التهاب، کشمکش، شعار و هیجان را به صورت غیرعقلانی و افراطی و با شدت هرچه تمامتر مشاهده میکنیم که ظهور و بروز علایم مذکور، دلالت بر مسیر بیراهه جامعه دارد. برای این وضعیت باید چارهاندیشی نمود چرا که این امر موجب اتلاف منابع و عقبماندگی و ... میگردد. از میان نمونهها و مصادیق فراوانی که میتوان برای این مباحث مطرح کرد در ادامه مطالب این نوشتار، به نمونههایی در عرصههای سیاسی و اجتماعی اشاره میشود:
1- عرصه سیاسی: در عرصه سیاسی، رقابت کاندیداهای مختلف برای انتخابات ریاستجمهوری جریان دارد. رویداد مزبور عرصه سیاسی کشور را تحتالشعاع خود قرار داده است. با مروری به نکاتی که افراد مربوطه در سخنرانیهای خود مطرح میسازند میتوان خردورزی، عقلانیت، معنویت و یا التهاب، کشمکش، احساسات، شعار و ... را مشاهد کرد و از آن طریق وضعیت و سطح توسعه سیاسی، اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی جامعه را به دست آورد.
برای این امر اولین نکته این است که در سخنان و گفتارهای آنها باید «سطح» موضوعات مطرح شده را جستجو کرد. اگر سطح موضوعات و یا پرسشها و چالشهای مطرح شده، به صورت هیجانی، احساسی و شعارگونه باشد، از یکسو باید انتظار بروز التهابات سیاسی، هیجانات اجتماعی، کشمکشهای بیهوده و ظاهرگرایی را در جامعه و رفتارهای آحاد مختلف داشت و از سوی دیگر نسبت به «سطح» و «کیفیت» توسعه و عقلانیت در کشور تأسف خورد. اگر در رقابتهای تبلیغاتی یکی از پیگیری اهداف اما بدون روشمندی سخن میگوید و یا دیگری از بزرگنمایی ضعفهای کوچک گفتوگو میکند و ... باید انتظار بازتاب آنها در سطح جامعه به صورت ظهور و بروز احساسات کاذب و هیجانات غیرعقلانی را داشت.
هنگامی که در رقابتهای انتخاباتی یکی از نصب گیتهای امنیتی در دانشگاهها شکایت میکند و وعده برچیدن آنها را میدهد (کف زدن حضار)، دیگری ملی - مذهبیها را خائن نمیداند (کف زدن حضار)، یکی از وعده توزیع 70 - 40 هزار تومان به دهکهای پایین جامعه از محل حذف یارانهها میگوید (فریاد دهکها)، یکی از توزیع مستقیم درآمد و عواید نفت به مردم سخن میراند و ...، به راستی چه باید گفت.
بدیهی است این قبیل مطالب شعارگونه و فاقد روشمندی، سطح توقعات، انتظارات، مطالبات، سؤالات و ... را در مرحله هیجانی متوقف میسازد و جامعه را دچار التهاب مینماید.
سؤال اصلی این است که چرا هیچیک از آنها به چالشهای اساسی دانشگاهها درخصوص مسائل آموزشی، پژوهشی، کیفیت تحصیلی فارغالتحصیلان و ... نمیپردازند و آنها را در دانشگاهها به بحث نمیگذارند؟ و یا برنامهای «روشمند» برای «هدفمندی یارانهها» ارائه نمیدهند؟ و یا در جهت ارائه طرحی در خصوص توسعه پایدار کشور با تمسک به درآمدهای نفتی، همت نمیگمارند و ...
آیا احساس نمیکنید اگر نخبگان سیاسی، فضای جامعه را به سمت این قبیل سؤالات و مسائل سوق میدادند، جامعه را از شرایط احساسی و هیجانی دور نموده و به حوزه عقلانیت و تدبیر وارد میساختند. تغییر «سطح» سؤالات و پرسشها و همچنین «کیفیت» تقاضاها موجب میگردد که بسترهای ذهنی و عینی برای ارتقای علمی جامعه نیز فراهم شود و مسیر دشوار توسعه پایدار هموارتر گردد. یکی از راههای ارتقای سطح کیفی جامعه، منوط به ارتقای سطح کیفی پرسشها و سپس سطح کیفی پاسخها از سوی نخبگان سیاسی و فکری جامعه میباشد. آنها هستند که پرچمدار هدایت جامعه به «سنگلاخ» هیجانات و احساسات کاذب و یا «بوستان» خردورزی و عقلانیت میباشند. سؤالات و پرسشهای کیفی، پاسخهای کیفی را طلب میکند و فعل و انفعالات مذکور، سطح و وضعیت جامعه را متحول میسازد. لذا اگر سطح تقاضاها و سؤالات در حد ابتدایی باشد، پاسخها نیز ابتدایی خواهد بود. این قبیل سازوکارها ما را به جامعهای ابتدایی و با رفتارهای ابتدایی و هیجانی رهنمون خواهند ساخت.
در وضعیت ابتدایی، آحاد جامعه دچار تقاضاهای کاذب نیز خواهد بود. هرچند که اقشار مختلف جامعه دچار محدودیتهای فراوان واقعی هستند اما چون هیجان عمومی بر آنها و جامعه غالب است، مطالبات «حق» خود را با مطالبات «مجازی» تعویض مینمایند. نخبگان سیاسی با ارائه سؤالات و پاسخهای «سطح پایین» نیز در نگهداشت جامعه در سطح ابتدایی سهیم هستند. شاید آنها آگاهانه این مسیر را انتخاب کردهاند و مدیریت بر جامعه «سطح پایین» را سهلتر میدانند ولی تکلیف کشور با این همه ظرفیت و قابلیت چه میشود؟ نکته مورد تأکید این است که رفتارهای احساسی و هیجانی که در سطح جامعه مشاهده میکنیم، بیارتباط با رفتار احساسی نخبگان که اوج آن را در رقابتهای تبلیغاتی مشاهده مینماییم، نمیباشد. این قبیل کارکردها، فرصتسوزیهای فراوانی را دربردارد و ما را از مسیر «توسعه پایدار» دور میسازد.
اگر به حدیث بسیار مهم نبوی تأمل و اندیشه نماییم، ابعاد موضوع مذکور روشنتر میگردد.
«الناس بامرائهم اشبه من ابائهم»
«مردم به حکام خود، شبیهتر از پدرانشان هستند.»
به عبارت دیگر رفتارهای نخبگان جامعه، تأثیر جدی و تعیینکننده بر رفتارهای فردی و اجتماعی آحاد جامعه دارد. اگر آنها سطح سؤالات و تقاضاها را پایین بیاورند، سطح پاسخها نیز پایین خواهد بود و ضریب خردورزی نیز کاهش خواهد یافت. هنگامی که ضریب خردورزی و عقلانیت در جامعه کاهش یابد، احساسات، هیجانات اجتماعی و کشمکشهای فرسایشی جایگزین آنها خواهد شد. بدیهی است با جامعهای که نخبگان سیاسی آن از یکسو و اقشار مختلف از سوی دیگر، برطبل هیجانات و احساسات میکوبند، برای آینده این جامعه چه قضاوتی باید کرد؟ ریشههای اتلاف منابع حاصل از درآمد نفت که طی دوازده سال گذشته بالغ بر 500 میلیارد دلار بوده است را باید در آسیبهای حاصل از رفتارهای سیاسی نخبگان که برخوردار از احساسات و هیجانات مختلف میباشد، جستجو کرد. با تداوم این قبیل رفتارها و اتکا به سؤالات و پرسشها و تقاضاهای «سطح پایین»، جامعه نیز در سطح پایین نگه داشته خواهد شد. حال آن که در سوی دیگر معضلات و مشکلات کشور بیشتر و افزونتر میگردد. از آنجا که نخبگان سیاسی و همچنین فکری جامعه سرخوش از سؤالات و پرسشهای «سطح پایین» هستند، راهحلها برای رفع مشکلات نیز سادهاندیشانه و ضعیف خواهد بود.
با تنزل سطح کیفی سؤالات، پاسخها و راهحلها نیز سادهانگارانه و سادهاندیشانه خواهد بود.
مادامی که سطح سؤالها و جوابها پایین باشد، سطح اجتماعی و سیاسی نیز پایین خواهد ماند و مسائل اساسی و کلان و پاسخهای کلانتر و اساسیتر همچون توسعه، معنویت و... کماکان بدون پاسخ بوده و در حاشیه خواهد ماند.
بر ماست که بار دیگر به ابعاد میراث و یادگار اندیشمندان ایران اسلامی تدبر و تأمل نماییم و با ارتقای سطح سؤالات و انتظارات عقلایی، جامعه را از کشمکش، احساسات کاذب و هیجانات اجتماعی به دور ساخته و فضای عمومی را برای گفتوگو، خردورزی و عقلانیت برای پیگیری راهها و روشهای توسعه پایدار با اتکا به قابلیتها و ظرفیتهای فراوان کشور (اعم از نیروی انسانی، منابع، موقعیتهای استراتژیک و...) مهیا سازیم.
در شماره بعد به تبیین رفتارهایی که در عرصههای اجتماعی و ورزشی ظهور و بروز دارد و پیامدهای آن را در افزایش هیجانات و احساسات کاذب و غفلت از روندها و جریانهای واقعی و از دست دادن فرصتها میتوان جستجو کرد، میپردازیم.
پاورقی
علت تأکید بر «غیرعقلانی» این است که احساسات، هیجانات، شعارها و هرگاه به صورت غیرمنطقی و نامتعادل ارائه شوند، غیرعقلانی هستند اما اگر به صورت منطقی و متعادل مطرح گردند آنها موردنیاز جامعه بوده که از آنها به عنوان عقلانی یاد میشود.
نظر شما