۰ نفر
۶ اردیبهشت ۱۳۸۸ - ۲۰:۳۵

کارلوس سانتانا و رضا یزدانی کنسرت مشترک می‌دهند

سیدعلیرضا میرعلی‌نقی

خبر کنسرت مشترک رضا یزدانی، خواننده شناخته شده جوان، با موسیقیدان بزرگ، کارلوس سانتانا، اول شایعه بود و بعد که درستی آن شایعه شیرین، تأیید شد، موجی از خوشحالی بین دوستداران این ژانر از موسیقی برانگیخت، چه‌بسا که دوستداران رضا یزدانی و هواداران کارلوس سانتانا، دو گروه نسبتاً متفاوت با علاقه‌های نسبتاً مشترک بودند و بعد از این واقعه شادی‌آور، یعنی کنسرت سانتانا- یزدانی، تفاوت‌ها کمتر و اشتراک‌ها بیشتر شود.

 ایرانیان از ترک‌ها و عرب‌ها چیزی کم ندارند
رضا یزدانی اولین نفری نیست که از حوزه محدود خاورمیانه‌ای، به جریانی جهانی پیوسته است، اول با کریس دی‌برگ و گروه آریان شروع شد و اگرچه به عللی که همه می‌دانیم، این دیدار هنری، منجر به یک حرکت رسانه‌ای وسیع نشد، ولی ثابت کرد که ایرانیان از همتایان ترک و عرب و هندوستانی خود چیزی کم ندارند و به شرط شایستگی می‌توانند به بالاترین صحنه‌های جهانی هم راه پیدا کنند. نه تنها در عرصه موسیقی پاپ، راک و آمریکن و. . . بلکه در عرصه‌هایی کاملاً سنتی، قومیتی و ملیتی.

موفقیت بیست سال پیش «حاج قربان سلیمانی قوچانی» در آوینیو فرانسه، درخشش سال‌های اخیر «سعید شنبه‌زاده»‌و «حبیب مفتاح بوشهری» در همان ولایت و در کانال جهانی «متزو»، حضور مداوم «کیهان کلهر» در کنار «شجاعت حسین‌خان هندی» و «یویومای»‌ ژاپنی و البته استقبال فوق‌العاده‌ای که جمعیت کثیر ایرانیان مقیم خارج، از چهره‌های قدیمی و محبوب خود داشته و دارند نیز نباید فراموش شود.

از جمله کنسرت‌های اکبر گلپایگانی در سالن پالادیوم که بزرگان موسیقی سال‌های 1970-1960 مثل فرانک سیناترا و شارل آزنادور بارها بر همان صحنه، آواز خوانده‌اند، موفقیت‌های شهرام ناظری بین جامعه ایرانیان و به ویژه کردتباران مقیم اروپا که دیگر جای خود دارد.

 آیا ما هم جهانی می‌شویم؟
در این که حاضرشدن کنار چهره‌های بزرگی که نام و آوازه و فروش آلبوم‌های‌شان دنیا را انباشته است، اسباب افتخار می‌تواند باشد، البته جای شک نیست چرا که هرکسی را توان رسیدن به همین جایگاه نیست. عوامل زیادی ‌باید جمع و متحد شوند تا به اضافه پارامتر غیرقابل محاسبه و صدالبته سرنوشت‌ساز «اقبال» و شانس و فرصت‌ طلایی، کسی را به همان جایگاه برسانند.

بین این همه عوامل سازنده، نقش قاطع و بی‌تخفیف عوامل سیاسی را نباید نادیده گرفت، چراکه سرنوشت این همه تلاش و ارتباط‌گرفتن‌ها را بالاخره همین عوامل تعیین می‌کنند که مسلماً، صعود و نزول سطح هنر و کیفیت فنی کارها، دغدغه آنها نبوده و نیست. همین شد که سفر آقای کریس دی‌برگ به ولایت محروسه ایران هم به قول معروف، توپی نترکاند که صدایش عالمگیر شود و در خارج از ولایت محروسه هم گرفتاری‌ها از نوع دیگری است که به موقعیت‌ جهانی ما و موضع ما از لحاظ سیاست جهانی مربوط می‌شود. داستان کاندیداشدن دو هنرمند معروف موسیقی سنتی برای جایزه جهانی «گرمی» را هنوز فراموش نکرده‌ایم.

 حسرت برای پیوستن از حاشیه دنیا به متن آن
می‌گویند دنیای امروز، دنیای ارتباطات است و جهان دهکده‌ای بیش نیست. باری با وجود این عبارت معروف مارشال مک‌لوهان که ورد زبان آدم‌های کم‌سواد این مرز‌و‌بوم هم شده، نباید چشم بر واقعیت‌ها ببندیم و خودمان را فریب دهیم.

حضور ما در یک صفحه مجازی کنار شهروند اروپایی، آمریکایی، کانادایی و.‌.‌. حتی هندوستانی که هم‌اکنون از پیشرفته‌ترین سطح تکنولوژی رایانه‌ای بهره‌مند است، نه دلیل اثبات همطرازی ماست و نه ضامن حرکتی که واقعاً ما را به این جریان پیوند بدهد.

می‌پرسیم همه این حرف‌ها به کنسرت یزدانی- سانتانا چه ارتباطی دارد؟ ظاهراً ارتباطی دیده نمی‌شود اما بینش امروزی، کل‌نگر است و نه جزئی‌نگر. در این که کار مشترک آریان - کریس‌دی‌برگ، یزدانی - سانتانا و کلهر- یویوما باید باعث شادی و سربلندی ما شود حرفی نیست.

روی این سخن با افراد خوش‌خیالی است که این اتفاقات در حد خود امیدوارکننده را یک‌باره و بی‌مقدمه، برای حضور معتبر و دائم ما در عرصه‌های بین‌المللی، کافی می‌دانند و در سایت‌ها و مطبوعاتشان، هیاهو و هلهله‌ راه می‌اندازند. این ابراز احساسات و در واقع ابراز گره‌های روانی-اجتماعی و حسرت برای پیوستن از حاشیه دنیا به متن آن، از دست و زبان و اذهان هواداران برمی‌آید، وگرنه هنرمندانی که سال‌ها در خارج کشور زیسته‌اند و واقعیت‌ها و موفقیت‌ها را همزمان لمس کرده‌ا‌ند، چنین ادعایی ندارند گو این که جلوی تبلیغات مریدان و مدیحه‌نویسان را هم نمی‌گیرند.

اینان خود بهتر می‌دانند که پیوستن از حاشیه به متن در دنیای پیچیده امروزی، چه مسیر سنگین و شرایط پروپیمانی را می‌طلبد.

گذشته از شروطی که به ارتقای فرهنگی و سطح تکنیکی شخص هنرمند مربوط است تا بتواند مدتی طولانی- و نه موقت- را کنار هنرمندان بین‌المللی و روی صحنه‌های بین‌المللی هنرنمایی کند، سامانه‌ها یا زیرساختارهای بسیاری نیز لازم است تا این آرزوی دراز محقق شود.

 چه کنیم که موسیقی‌مان جهانی شود؟
بنیانگذاری این سامانه‌ها البته به طور مستقیم، کار هنرمند نیست و به حوزه وظایف سیاستگذاران و دولتمردان برمی‌گردد ولی بدون حضور مداوم و خالصانه هنرمندان نیز امکان‌پذیر نیست.

سامانه‌هایی برای به رسمیت شناختن حقیقی موسیقی به عنوان هنر، شغل، حرفه و یک «ارزش»، تلاش برای پیوستن به کپی‌رایت جهانی با تحمل همه غرامت‌هایی که باید بپردازیم، ریشه‌کن کردن نقض کپی‌رایت داخل کشوری، مشابه ریشه‌کن کردن طاعون و وبا که مثل هیولایی مهیب دارد صنعت نشر موسیقی را و نان‌خوردن عده کثیری از اهل موسیقی، از نوازنده‌ تا طراح روی جلد سی‌دی را از بین می‌برد.

فراهم‌آوردن امکان سفر آزادانه و مداوم موسیقیدان‌های مختلف به ایران و بالعکس و البته با حمایت سنجیده دولت، یاری رساندن بخش‌خصوصی به توسعه هنر موسیقی در کشور، نه با دید هنری (که هنوز زود است) بلکه با دیدگاهی تجاری، که بدون تجارت صحیح، هنر اصیل هم امکان ادامه حیات نتواند داشت.

کوتاه سخن این که اول باید مناسبات اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، فردی و جمعی انسان امروز در جهان امروز را درک کنیم و با تلاش به آن برسیم، بعد از آن می‌توانیم با اطمینان خاطر و با منطق درست به جهانی شدن بیندیشیم. غیر از این، دل‌خوشکنکی کوتاه مدت بیش نیست. بیش از این هم نتواند بود.

کد خبر 7153

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 4 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • کاربر IR ۱۸:۰۵ - ۱۳۸۸/۰۲/۰۷
    0 0
    از این مطلب با ذکر منبع اسفاده نموده ایم. با تشکر